Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all 1766 articles
Browse latest View live

شرایط زندگی اسنون در روسیه

$
0
0
ایراس؛ "ادوارد اسنودن" پیمان کار سابق سازمان امنیت ملی آمریکا در مصاحبه با روزنامه گاردین انگلیس از شرایط زندگی خود در روسیه سخن گفته است. به گزارش ایراس به نقل از راشاتودی، اسنودن در این رابطه می گوید: "شرایط زندگی من در مسکو بسیار راضی کننده است و من از شرایط موجود ابراز رضایت و خوشحالی می کنم." وی در ادامه ضمن رد هرگونه نظارت ظالمانه دولت روسیه می افزاید: " من در پنهان کاری مطلق زندگی نمی کنم، بلکه شرایط من بسیار باز می باشد."اسنودن در عین حال وجود برخی نظارت ها و احتیاط ها در رابطه با حضور خود در روسیه را امری طبیعی می داند. پایان خبر/ 

انگشت نگاری خارجی ها در روسیه

$
0
0
ایراس؛ یکی از نمایندگان مجلس روسیه از ارائه لایحه کنترل اتباع غیر روسی با انگشت نگاری و گرفتن عکس قبل از ورود به مرز روسیه خبر داد.به گزارش ایراس به نقل از راشاتودی، "میخائیل سردیوک" نماینده مجلس عوام روسیه از ارائه یک لایحه جهت اصلاح قوانین فدرال با اضافه کردن بندی پیرامون عکس برداری و انگشت نگاری از تمامی اتباع خارجی قبل از ورود به مرز روسیه خبر داد. در صورت تصویب این قانون قدرت اجرایی نیروهای فدرال برای نظارت بر نحوه عملکرد اتباع خارجی افزایش خواهد یافت.سردیوک در توضیح دلایل تنظیم این پیش نویس و ارائه به مجلس گفت: "حوادث ساخته دست انسان همپای سوانح طبیعی در جهان در حال وقوع است. آمادگی برای سوانح طبیعی به دلیل نبود امکان پیش بینی سخت است اما برای پیشگیری از حوادثی که انسان در ساختن آن دخیل است می توان شرایطی را پیش بینی کرد. انگشت نگاری از میهمانان روسیه برای تضمین امنیت بیشتر اتباع روس انجام می شود. این کار  به وزارت کشور این امکان را می دهد تا راحت تر فعالیت افراد را زیر نظر بگیرد از وقوع جرم و جنایت جلوگیری کند. این اقدامات همچنین از ورود افراد با مدارک جعلی و هویت های غیر خودی جلوگیری می کند."این نماینده مجلس در ادامه درباره زمینه ها وقوع جرم گفت: "در برخی از جمهوری های سابق شوروی می توان تنها با پرداخت ۸۰۰ دلار به پاسپورت جعلی دست پیدا کرد. در سال های گذشته افراد بسیاری با استفاده از همین روش توانستند قوانین مرزی را نقض کرده و وارد روسیه شوند. از این رو مهمترین اثر انگشت نگاری از افراد این است که موجب می شود تا فرد مراقب اعمالی باشد که در کشور روسیه مرتکب می شود."پیش از این نیز این لایحه برای تصویب به مجلس ارائه شده بود اما به دلیل گرانی تامین تجهیزات در فرودگاه های کشور به جایی نرسید. در صورت تصویب این لایحه روسیه به دنبال ایجاد تجهیزات جهت استفاده از گذرنامه های بیومتریک که حاوی اطلاعات اثر انگشت دارندگان پاسپورت هست در فرودگاه های کشورش خواهد بود.تحریریه ایراس/

نباید با حادثه برخورد سیاسی شود

$
0
0
ایراس؛ "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه درباره نحوه واکنش به سقوط هواپیمای خطوط هوایی مالزی در مرز روسیه و اوکراین گفت: "سقوط غم انگیز این هوایپما نباید زیر سایه سو گیری های سیاسی قراربگیرد، بلکه باید شرایط کامل برای کار کارشناسان بین المللی جهت تحقیق برای نحوه سقوط این هواپیما فراهم شود."به گزارش ایراس به نقل از راشاتودی، روز یکشنبه ۲۰ جولای، پوتین در اظهار نظر رسمی خود نسبت به وقوع حادثه سقوط هواپیما در اوکراین عنوان کرد: "در حال حاضر نمایندگانی از دونتسک و لوهانسک به همراه نمایندگانی از کمیته شرایط اضطراری اوکراین در محل حادثه برای همکاری حضور دارند اما اینها کافی نیست."رئیس جمهور روسیه در ادامه تاکید کرد: "برای بررسی همه جانبه این حادثه به حضور همه جانبه نمایندگانی از سازمان بین المللی هوانوردی کشوری (ICAO) نیاز است. ما باید همه چیز را برای تامین امنیت کارشناسان بین المللی در محیط وقوع فاجعه تامین کنیم. روسیه نیز از تمامی ظرفیت های خود برای کمک به تغییر شرایط اوکراین استفاده خواهد کرد."در حادثه ای که روز ۱۸ جولای اتفاق افتاد یکی از هواپیماهای خطوط هوایی بین المللی مالزی در مسیر هوایی میان روسیه و اوکراین هدف یک موشک زمین به هوای باک قرار گرفت و سقوط کرد. در اثر این حادثه تمامی ۲۹۵ مسافر این هواپیما که اکثر آنها از دانشمندان هلندی متخصص در زمینه ایدز بودند جان خود را از دست دادند.پوتین در اظهار نظر خود با بیان اینکه نباید با این حادثه به صورت خودخواهانه برخورد شود افزود: "هیچ کس حق ندارد و نباید برای رسیدن به اهداف سیاسی خود از این حادثه به نفع خودش استفاده کند.ما بارها و بارها از جوانب مختلف برای وقوع این تعارض ها در اوکراین محکوم شدیم در حالی که معتقدیم اگر روز ۲۸ ژوئن عملیات گسترده ای از طرف دولت اوکراین علیه مخالفان صورت نمی گرفت چنین اتفاقی نمی افتاد."تحریریه ایراس/

تاثیر تحریم ها بر معاملات بانک گازپروم

$
0
0
ایراس؛ نام "بانک گازپروم" یکی از بزرگترین بانک های روسیه، در تازه ترین اقدامات تحریمی آمریکا علیه این کشور وارد لیست سیاه تحریم ها شده است.به گزارش ایراس به نقل از ریانووستی، روسیه بزرگترین تولید کننده گاز طبیعی است که بیش از نیمی از گاز تولیدی خود را از طریق شرکت گازپروم صادر می کند. بانک گازپروم نیز در همین راستا عمده ترین وظیفه اش دریافت و پرداخت منابع نقدی مربوط به این شرکت را بر عهده دارد.سایت بانک گازپروم در بیانیه ای اعلام کرد: "با توجه به اعمال تحریم های یک طرفه علیه گروه گازپروم، تمامی گروه های این شرکت از جمله گروه صادرات و شرکت های وابسته که به طور همه جانبه زیر بار تحمیلی تحریم ها قرار گرفته اند از این پس معاملات خود را با واحد پولی روبل انجام خواهند داد."روز چهارشنبه ۱۶ جولای، مقامات ایالات متحده آمریکا تحریم های جدیدی را بر ضد روسیه وضع کردند. این تحریم ها شامل حال بانک گازپروم سومین بانک بزرگ روسیه که کار تخصصی اش سرمایه گذاری و اعطای وام به شرکت ها در بخش های عمده اقتصادی است نیز می شود. بسیاری از کارشناسان این بانک از افت قابل توجه فعالیت های بانک گازپروم در نتیجه این تحریم ها هشدار داده اند.بر اساس فرمان اجرایی وزارت خزانه داری آمریکا تامین منابع مالی برای انجام معاملات، خرید و فروش اوراق سهام برای بخش هایی از بانک که تحریم شده و شرایط سود دهی آن بیش از ۹۰ روز باشد و همچنین خرید اموال و نگهداری آن از طریق بانک گازپروم برای شهروندان ایالات متحده ممنوع و غیر قانونی است و شامل مجازات کیفری می شود.وزارت خزانه داری آمریکا در ادامه بیانیه خود عنوان کرد که این لیست نهایی نیست و ممکن است با گذشت زمان تغییر کند. در حال حاضر نام شرکت هایی چون نواتک (NOVATEK)، Vnesheconombank،بانک گازپروم و روس نفت در این لیست قرار دارد.تحریریه ایراس/

روسیه به حمایت های خود از سوریه ادامه خواهد داد

$
0
0
ایراس؛ "گنادی گاتیلف" معاون وزیر امور خارجه روسیه در دیدار با "ریاض حداد" سفیر سوریه در مسکو به مناسبت هفتادمین سالگرد ایجاد روابط دیپلماتیک میان دو کشور گفت: "طی هفت دهه گذشته مناسبات میان دو کشور در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مستحکم شده و روسیه همواره حامی ملت سوریه در مشکلات و چالش های پیش روی آن بوده است." به گزارش ایراس به نقل از خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)، گاتیلف در مصاحبه با خبرنگار سانا روابط میان دو کشور را طی ده ها سال گذشته حسنه و تاریخی توصیف و ابراز اطمینان کرد که این مناسبات به رغم دشواری های پیش روی سوریه، طی سالیان آینده نیز به همین منوال ادامه یابد. معاون وزیر خارجه روسیه در سخنانش یادآور شد که روند عادی برگزاری انتخابات اخیر ریاست جمهوری در سوریه نشان دهنده ثبات اوضاع در این کشور است و ابراز امیدواری کرد که در دوره جدید ریاست جمهوری "بشار اسد" مسائل باقی مانده نیز حل و فصل شود. وی درباره انتصاب فرستاده جدید سازمان ملل در امور سوریه گفت: "استفان دی میستورا سیاستمداری با تجربه است که سال های زیادی در سازمان ملل به عنوان فرستاده ویژه به چندین کشور، از جمله عراق و افغانستان خدمت کرده است." این مقام روس ابراز امیدواری کرد که فرستاده جدید سازمان ملل گام هایی متوازن بردارد و برای یافتن راه حل های عملی تلاش کند. رییس انجمن دوستی روسیه - سوریه نیز ملت سوریه را در برابر تجاوزها ثابت قدم دانست و آن ها را به تقویت اتحاد و یکپارچگی در مراحل بازسازی کشور توصیه کرد. وی تاکید کرد روسیه در تمام مراحل در کنار ملت سوریه خواهد بود.پایان خبر/

روسيه و موضوع مهاجرين

$
0
0
ایراس؛ در گزارش «انستیتوی راهبرد ملی» تحت عنوان «خطرات اجتماعی مهاجرت» که به تازگی منتشر شده، آمده است که مسأله مهاجرت که به خاطر حوادث اوکراین کمتر مورد توجه قرار می گیرد، مانند سابق برای امنیت ملی روسیه خطر ایجاد می کند. مؤلفان این پژوهش اعتقاد دارند که فقدان سیاست مشخص دولتی در این زمینه نه تنها اوضاع را شدت می بخشد، بلکه در افکار عمومی تغییرات ایجاد کرده و باعث تشدید بی ثباتی اجتماعی می گردد. در عین حال مسئولین کشور باید برای موج جدید مهاجرت و رشد غلبه سیاسی از سوی مهاجران آماده شوند. در این گزارش با استناد به نظرسنجی ها آمده است که شمار فزاینده روس های شاغل خواهان محدود کردن ورود مهاجران به روسیه شده و اظهار نظر می کنند که مهاجرت بیشتر به ضرر روسیه تمام می شود تا به نفع آن؛ در میان شهروندان روسیه مخالفت با مهاجران رشد می کند. به عنوان مثال، شش سال پیش ۱۷% مردم اعتقاد داشتند که مهاجرت برای روسیه مفید است ولی اکنون این رقم تا ۶% تنزل یافته است. میزان روس هایی که مهاجران را به ایجاد رقابت در بازار کار و گرفتن فرصت های شغلی از ساکنان بومی کشور متهم می کنند، از ۲۹% تا ۳۶% افزایش یافته است. در گزارش آمده است که استدلال ها به نفع جلب شهروندان خارجی به روسیه کمتر از گذشته کارآیی از خود نشان می دهد. میزان روس هایی که ورود اندیشه های جدید و توسعه فرهنگ را با مهاجرت مرتبط می کنند، از ۱۵% تا ۶% کاهش یافته است. در گذشته امیدوار بودند که مهاجران به حل مسایل جمعیتی کشور کمک کنند ولی الآن میزان این افراد تا ۴% افت کرده است. بنا به اطلاعات مرکز مطالعات مهاجرتی که در این گزارش آورده شده است، بیش از ۲۰% مهاجران از آسیای مرکزی به زبان روسی تسلط ندارند و ۵۰% نمی توانند بدون کمک یک فرم ساده پر کنند. کشورهای آسیای مرکزی منبع اساسی مهاجرت به فدراسیون روسیه هستند. در سال ۲۰۱۲، ۴۷% مجوزهای کار توسط شهروندان ازبکستان خریده شده بود و ۲۲% توسط شهروندان تاجیکستان و حدود ۹% توسط مهاجران از قرقیزستان. آنها جمعاً دو سوم کل مهاجران را تشکیل داده اند. بدیهی است که دارندگان مجوز کار تنها گروه مهاجران در روسیه نیستند ولی تناسب کشوری در میان دارندگان آنها در سایر گروه ها نیز رعایت می شود. میخاییل رمیزوف رئیس انستیتوی راهبرد ملی در گفتگو با «نزاویسیمایا گازتا» سه مشخصه ورود مهاجران به روسیه در مرحله بعد از سال ۲۰۰۰ را ذکر کرد. اولاً، بین مهاجران و جامعه میزبان فاصله بزرگ فرهنگی وجود دارد زیرا عمدتاً ساکنان مناطق کشاورزی کشورهای مسلمان وارد روسیه می شوند. گرایش دوم، سطح پایین حرفه ای و اجتماعی مهاجران است. نکته مهم سوم، ویژگی سنی و جنسی آنهاست: مردان جوان ۸۷% مهاجران را تشکیل می دهند. و این بدان معناست که در بعضی مناطق کشور بی تعادلی مصنوعی جمعیتی ایجاد می شود. رمیزوف خاطرنشان می کند که این بی تعادلی بر مناقشات اجتماعی می افزاید که شامل زورگویی معیشتی، مناقشات قومی و حتی سیاسی است. رمیزوف تأکید می کند که دفاع از حقوق اساسی مهاجران هر چه بهتر باشد، این خطرات بیشر می شود که این یک نوع پارادوکس است. وقتی مردم مشغول کار سنگین روزمره برای امرار معاش خود هستند، زمینه ای برای زورگویی سیاسی ایجاد نمی شود. ولی هر موقعی که حد اقل حقوق مدنی را به دست آوردند، آنها احساس بی عدالتی می کنند که در این شرایط تضاد عینی بین خواست های مهاجران و امکانات طرف میزبان بروز می کند. لئو گودکوف رئیس مرکز «لوادا سنتر» در گفتگو با «نزاویسیمایا گازتا» صحت محاسبات انستیتوی راهبرد ملی را تأیید کرد و گفت که حوادث اخیر در اوکراین و پیوستن کریمه به ترکیب فدراسیون روسیه مسأله مهاجرت را در افکار عمومی به عقب رانده است .به گفته این کارشناس، ده سال پیش شهر نشینان زیادی به روسیه می آمدند ولی در حال حاضر عمدتاً روستاییان وارد روسیه می شوند که نمی توانند خود را با محیط جدید تطبیق دهند. در این محیط اجتماعی گسترش اطلاعات منفی درباره طرف میزبان آسان تر است. در گزارش انستیتوی راهبرد ملی تأکید می شود که دولت معاصر که بر الگوی دمکراتیک مشروعیت و فرمان روایی حقوق استوار است، مستلزم سطح بالای همگونی فرهنگی جامعه است. در غیر این صورت این جامعه نمی تواند دولتی داشته باشد که نماینده آن محسوب شود. میخاییل رمیزوف تأکید می کند که روسیه باید برای افزایش شدید مهاجرت از آسیای مرکزی آماده شود: «اولاً، ممکن است بی ثباتی از افعانستان به این مناطق گسترش یابد. ثانیاً، باید به ظهور ارتش اسلامی در عراق توجه کرد که قادر است شهرهای بزرگی فتح کند (که این تجربه می تواند در آسیای می بینند تا در آسیای مرکزی از دانش خود استفاده کنند. عامل مناقشات منطقه ای بین اقوام و ملت های مختلف هم باید در نظر گرفته شود». در این شرایط روسیه باید راهبرد سنجیده پیشگیری از بی ثباتی اوضاع آسیای مرکزی را طراحی کند که ممکن است باعث ورود موج جدید مهاجران به روسیه شود.منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ج.ا.ایران در فدراسیون روسیه؛پایان متن/

حضور وزیر نفت در مسکو

$
0
0
ایراس؛ "مهدی سنایی" سفیر فوق العاده و تام الاختیار ایران در روسیه طی مطلبی در صفحه فیس بوک خود از دیدار زنگنه و نواک روسای کمیسیون های مشترک اقتصادی ایران و روسیه خبر داد. به گزارش ایراس به موجب این خبر، امروز سه شنبه، پنجم آگوست وزیر نفت کشورمان  در مسکو در حال مذاکره و امضای یادداشت تفاهم توسعه همکاری های اقتصادی و بازرگانی میان ایران و روسیه می باشد.انتهای خبر/

تحریم های مسکو و هزینه قمار پوتین

$
0
0
ایراس؛ شاید آنگونه که سیاستمداران در واشنگتن و بروکسل اصرار می ورزند، این شروع تازه جنگ سرد نباشد. اما تحریم های تنبیهی علیه روسیه که توسط اتحادیه اروپا و آمریکا در ۲۹ جولای اعلام شد، پایانی بر ۲۵ سال تلاش برای تبدیل مسکو به عنوان شریک غرب بود. اینکه این تحریم ها چقدر ادامه پیدا کند و تا چه حدی شدت یابد، به پاسخ پوتین و بیش از همه به تصمیم وی برای عقب نشینی و انصراف از درگیری های خونین در شرق اوکراین بستگی دارد. وی تاکنون کم ترین نشانه ای از انجام چنین کاری از خود بروز نداده و از سوی دیگر تعارضاتش با غرب و ترجیح وی برای انزوا بیشتر می شود.پس از ماه ها اقدامات ناهماهنگ، عاقبت آمریکا و اروپا بسته تحریمی سختگیرانه و هماهنگی را ارائه دادند که بانک های دولتی را هدف قرار داده و صادرات فن آوری های نفتی و نظامی به روسیه را ممنوع می کند. خود این تحریم ها به تنهایی روسیه را به زانو در نمی آورند اما می تواند آسیب های جدی به اقتصاد بیمار روسیه وارد کند.هدف قرار دادن هواپیمای مالزیایی که به احتمال زیاد به دست جدایی طلبان هوادار روس در شرق اوکراین صورت گرفت، نگرش ها را نسبت به پوتین سخت تر کرد. عدم پذیرش مسئولیت از جانب پوتین و ادامه حمایت های نظامی وی از شورشیان پس از این واقعه، رهبران اروپایی و حتی آن تعدادی که با تحریم مخالف بودند را مجاب کرد که راهی جز تنبیه روسیه وجود ندارد.تحریم ها علیه بانک های دولتی، بزرگ ترین و فوری ترین تهدید علیه اقتصاد روسیه به شمار می رود. به گزارش بلومبرگ، شربانک، گازپروم بانک و Vnesheconombank حدود ۱۵ میلیارد دلار اوراق به دلار، یورو و فرانک سوئیس اختصاص داده اند که تا سه سال دیگر سررسید آنها فرا می رسد. تحریم های جدید کار را برای وام دهندگانی همچون این موسسات برای اعطای وام به بازار پایتخت های غربی دشوار تر می کند. بدون دسترسی به تامین مالی بلند مدت خارجی، دیون آن ها به سختی پرداخت خواهد شد.جریان سرمایه بین المللی به روسیه کاهش یافته است. دلارهای استقراضی از بانک های خارجی از ۲۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ به ۷.۹ میلیارد دلار در نیمه نخست سال ۲۰۱۴ کاهش یافته است. در نتیجه این امر شرکت های محلی بیشتر به بانک های دولتی روسیه وابسته شده اند. اگرچه بانک های دولتی می توانند برای مدتی روی پس انداز داخلی حساب کنند و شاید هم نیم نگاهی به دیگر منابع تامین مالی داشته باشند اما با وجود همه اینها، پول کمتری برای سرمایه گذاری در دسترس خواهد بود. اگر چین واقعا پولی ارائه کند تنها در ازای دسترسی به منابع طبیعی روسیه خواهد بود.تحریم ها صادرات انرژی روسیه را هدف قرار نمی دهند. اما تحریم فن آوری های غربی، توانایی روسیه را برای دست یابی به حوزه های جدید در منطقه شمالگان (Arctic) و سایر مناطق محدود می کند که نتیجه آن کاهش احتمالی در درآمدهای حاصل از فروش محصولات هیدروکربنی خواهد بود.تاکنون پیوندهای اقتصادی روسیه با غرب چندان تحت الشعاع این تحریم ها قرار نگرفته است. آمریکا اسبربانک، بزرگ ترین بانک روسیه و قلب مالی اقتصاد آن را از فهرست تحریم هایش دور نگه داشته است (مشخص نیست که اتحادیه اروپا نیز همین اقدام را صورت داده است یا خیر). محدودیت صادرات فن آوری به بخش نفت، حوزه گاز را دست نخورده باقی گذاشته است که این امر همچنان وابستگی اروپا به گاز روسیه را حفظ می کند. علاوه بر این، اتحادیه اروپا مبادلات دفاعی آینده نه فعلی را مسدود کرده است. فروش ۱.۲ میلیارد یورویی (۱.۶ میلیارد دلاری) ناو جنگی Mistral-class از سوی فرانسه می تواند طبق برنامه ریزی ها انجام شود.تصادفا یک روز پیش از اعلام تحریم های جدید، یک دادگاه هلندی دستور داد تا روسیه حدود ۵۰ میلیارد دلار به سهام داران شرکت یوکاس برای مصادره این شرکت توسط کرملین در ده سال پیش، غرامت پرداخت کند. مفسران روسی تحریم و حکم دادگاه را بخشی از طرح غربی ها می دانند.جنگ به هر قیمتیپوتین اینطور حساب می کرد که دودلی و توجه موقتی غرب به مسائل باعث می شود تا وی بدون خطر و هزینه زیاد، هرکاری را که بخواهد در اوکراین انجام دهد. وی تصور می کرد که با وجود آسیب به روابط دیپلماتیک و اقتصادی، ضمیمه کردن کریمه به روسیه و حفظ نفوذ روی اوکراین، ارزش این ریسک ها را دارد.مشخص است که هزینه تحمیلی بیش از آن چیزی است که پوتین محاسبه نموده است. اما شاید این هزینه به قدری زیاد نباشد که او را منعطف سازد. دیمیتری ترنین از اندیشکده کارنگی مسکو بر این نظر است که پوتین، امروز برای بقای سیاسی خود می جنگد. رئیس جمهور روسیه فکر می کند باید بین کسب حمایت داخلی از طریق مبارزه یا تسلیم شدن در مقابل فشارهای بین المللی و احتمالا از دست دادن همه چیز یکی را انتخاب کند. در روزهای پس از حادثه سقوط هواپیمای MH۱۷ مشخص شد که پوتین هواداران سیاسی خود را برای یک نبرد طولانی آماده کرده است.جو فعلی در مسکو طوری است که از انزوا استقبال می شود. نمایندگان دومای روسیه به منظور تشویق مصرف کنندگان برای استفاده از محصولات داخلی، از مزایای صنایع داخلی به شکل اغراق آمیزی تعریف می کنند. یک اقتصاددان به نام ولادیسلاو اینوزمستوف، قدرت پوتین را وابسته به رشد اقتصادی یا حتی میزان حقوق و دستمزدها نمی داند. وقتی هم که مشکلات خودی نشان می دهند، تقصیرها گردن غرب انداخته می شود. ماشین تبلیغات و پروپاگاندای روسیه همچنان قدرتمند است. نتایج نظرسنجی مرکز لودا نشان می دهد ۸۲ درصد از مردم روس بر این نظرند که نیروهای اوکراینی مسئول سقوط هواپیمای MH۱۷ بوده اند.برخی از نخبگان سیاسی و اقتصادی نسبت به مسیری که روسیه در پیش گرفته تردید دارند، اما به قدری به کرملین وابسته هستند که نمی توانند علنا آنرا اعلام کنند. برای مثال مدیران بانک های دولتی از اینکه منابع تامین مالی بلندمدت خود در غرب را از دست دهند چندان خشنود نیستند، اما می دانند برای اینکه از سد مشکلات پیش روی عبور نمایند به حمایت های مالی دولت نیازمند هستند.با در نظر گرفتن دیدگاه آقای پوتین در مواجه با غرب، اگر تنش ها افزایش یابد چندان جای شگفتی نیست. پوتین بر این باور است که آینده سیاسی وی وابسته به دفاع از نفوذ منطقه ای روسیه است - این درسی است که وی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی گرفته است. کابوس بزرگ پوتین، شکست شورشیان بدون منفعتی برای روسیه است. او ترجیح می دهد به جای اینکه شبیه میخائیل گورباچف باشد، یک چهره منفور جهانی باقی بماند.منبع: اقتصاد ایرانیانتهای متن/

آیا پوتین در قدرت باقی می ماند؟

$
0
0
ایراس؛ یک دیدگاه کلی وجود دارد مبنی بر اینکه ولادمیر پوتین به عنوان یک دیکتاتور بر فدراسیون روسیه حکمرانی می کند و مخالفان خود را با تهدید شکست داده و اینکه تهدیدی قدرتمند را علیه کشورهای همسایه خود شکل داده است. این نظر معقولی است؛ اما باید با توجه به رخدادهای اخیر مورد بازبینی قرار بگیرد. ► اوکراین و تلاش برای معکوس نمودن روند کاهش نقش روسیه به طور حتم اوکراین نقطه ای برای آغاز این تجدید نظر است. این کشور به عنوان حایلی در برابر غرب و نیز مسیر عبور انرژی به سمت اورپا که اساس اقتصاد روسیه را تشکیل می دهد، دارای اهمیتی حیاتی است. در اول ژانویه، رئیس جمهور اوکراین، ویکتور یانوکوویچ بود که عموماً به او به عنوان فردی متمایل به روسیه نگاه می شد. با توجه به پیچیدگی اوضاع سیاسی و اجتماعی اوکراین، غیر منطقی است که گفته شود این کشور در دورۀ حاکمیت او فقط عروسکی خیمه شب بازی در دست روسیه بوده است، اما منصفانه تر این است که بگوییم در دوران حکومت یانوکوویچ و حامیان او، منافع اولیۀ روسیه در اوکراین محفوظ بود. این مسئله به شدت برای پوتین اهمیت داشت. یکی از دلایلی که او در سال ۲۰۰۰، بوریس یلتسین را کنار زد، عملکرد یلتسین در طی جنگ کوزوو بود. روسیه با صرب ها متحد بود و نمی خواست ناتو جنگی علیه صربستان به راه بیندازد. خواسته های روسیه نادیده گرفته شد. نقطه نظرات روسیه برای غرب اهمیتی نداشت. زمانی که هنوز جنگ هوایی، بلگراد را وادار به تسلیم نکرده بود، روس ها مذاکره ای را آغاز نمودند که به ایالات متحده و سایر نیروهای ناتو اجازه می داد که به کوزوو وارد شوند و آن را اداره نمایند. به عنوان بخشی از این توافق، به نیروهای روسیه قول داده شد تا سهم قابل توجهی از حفظ صلح در کوزوو به آنها اختصاص یابد، اما روس ها هرگز این اجازه را نیافتند که از این حق استفاده کنند و یلتسین ثابت کرد که در پاسخ دادن به این اهانت ناتوان است. پوتین همچنین یلتسین را به دلیل موقعیت اقتصادی خطرناک روسیه برکنار کرد. از آنجایی که روسیه همواره از لحاظ اقتصادی ضعیف بوده است، این حس فراگیر وجود داشت که روسیه برای به حساب آمدن در امور بین الملل، تحت فشار قرار داشته است. با این حال در دورۀ یلتسین روسیه حتی فقیرتر شد و اکنون در صحنۀ بین الملل نیز تحقیر شده بود. پوتین با هر دوی این مسائل مواجه بود. او پیشتر گفته بود که سقوط اتحاد جماهیر شوروی بزرگ ترین مصیبت ژئوپلیتیکی سده بیستم بود و مدت زمان زیادی را برای بازگرداندن قدرت روسیه صرف کرد. این بدین معنا نبود که او خواهان احیای اتحاد جماهیر شوروی در شکل شکست خوردۀ آن است؛ بلکه او می خواست قدرت روسیه را بطور جدی دوباره احیا نماید و منافع ملی روسیه را حفظ کند و پیش ببرد. نقطۀ شکننده در اوکراین و در زمان انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ ظاهر شد. یانکوویچ رئیس جمهور منتخبی بود که در طی انتخابات مشکوک آن سال روی کار آمده بود، اما معترضین او را وادار به پذیرفتن یک انتخابات دیگر نمودند. او بازنده شد و یک دولت طرفدار غرب قدرت را به دست گرفت. در آن زمان، پوتین CIA و سایر سازمان های اطلاعاتی غرب را متهم به برانگیختن و سازمان دهی اعتراضات نمود. این همان نقطه ای بود که پوتین متقاعد شد که غرب قصد نابودی فدراسیون روسیه و فرستادن آن به راهی را دارد که اتحاد شوروی رفت. از نظر او اهمیت اوکرین برای روسیه کاملاً روشن و آشکار بود. بنابراین او معتقد بود که CIA این اعتراضات را برای قرار دادن روسیه در یک شرایط خطرناک سازمان دهی کرده است و اینکه تنها دلیل این کار دست یافتن به آرزوی تضعیف یا نابودی روسیه می باشد. در ادامۀ مسائل کوزوو، پوتین عموماً از موضع سوء ظن به موضع دشمنی با غرب حرکت کرد. روس ها از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ برای خنثی کردن انقلاب نارنجی تلاش کردند. آنها برای بازسازی ارتش روسیه کار کردند، دستگاه اطلاعاتی خود را تحت فشار قرار دادند و هر نوع ابزار اقتصادی را که در اختیار داشتند برای شکل دادن دوبارۀ رابطۀ خود با اوکراین به کار بردند. اگر آنها خود نمی توانستند اوکراین را کنترل کنند، نمی خواستند این کشور تحت کنترل ایالات متحده و اروپا نیز درآید. این مسئله البته تنها منفعت بین المللی آنها نبود، اما حیاتی ترین مورد بود. مداخلۀ روسیه در گرجستان بیش از اینکه در ارتباط با قفقاز باشد، مرتبط با اوکراین بود. در آن زمان ایالات متحده هنوز در باتلاق عراق و افغانستان درگیر بود. هرچند که واشنگن هیچ گونه التزام رسمی در قبال گرجستان بر عهده نداشت، اما روابط نزدیک و توافقات ضمنی میان آنها وجود داشت. مداخله در گرجستان توسط روسیه برای انجام دو امر صورت گرفت: نخست اینکه نشان داده شود که ارتش روسیه در منطقه ای که در سال ۲۰۰۰ قتلگاه آن بود، در سال ۲۰۰۸ قادر است قاطعانه عمل کند. دوم اینکه برای کل منطقه، به ویژه کی یف آشکار سازد که توافقات آمریکایی صریح یا ضمنی هیچ ارزشی ندارد. در سال ۲۰۱۰ یانوکوویچ بر خلاف انقلاب نارنجی و در جهت محدود نمودن تأثیر غرب بر کشورش به عنوان رئیس جمهور اوکراین انتخاب شد. دولت اوباما با شناسایی شکاف در حال گسترش با روسیه و گرایشات عمومی ضد آمریکایی در منطقه، زمانی که هیلاری کلینتون در سال ۲۰۰۹ دکمۀ "شروع دوباره" را به پوتین ارائه نمود، سعی داشت تا مدل های قدیمی روابط را احیا نماید. اما واشنگتن می خواست روابط را به دورانی ببرد که پوتین از آن با عنوان "روزهای بد گذشته" یاد می کرد. طبیعتاً او هیچ علاقه ای به چنین شروع دوباره ای نداشت. در عوض او ایالات متحده را در حال اتخاذ یک موضع تدافعی می دید و قصد داشت منافع خود را پیش ببرد. یکی از مواردی که او چنین کرد، استفاده از وابستگی اتحادیۀ اروپا به انرژی روسیه برای نزدیک شدن بیشتر به اروپا و بخصوص آلمان بود. اما مهمترین مورد در هنگام مسئلۀ سوریه بروز کرد؛ یعنی زمانی که دولت اوباما پس از استفادۀ دمشق از سلاح های شیمیایی، باندهای فرودگاه ها را مورد تهدید قرار داد. روس ها در عوض با پیشنهاد نمودن یک روند مذاکره به شدت با این حرکت اوباما مخالفت کردند. در این بحران روس ها قاطع و توانمند و ایالات متحده با عدم قاطعیت و با سستی ظاهر شدند. در نتیجه قدرت روس ها در حال افزایش به نظر می رسید و با وجود یک اقتصاد ضعیف، این مسئله جایگاه پوتین را بالاتر برد. ► ورق علیه پوتین برمی گردد در مقابل، حوادث امسال اوکراین تخریب جایگاه پوتین را به اثبات رسانده است. در ماه ژانویه روسیه بر اوکراین مسلط شد. در فوریه یانوکوویچ از کشور گریخت و یک دولت طرفدار غرب روی کار آمد. شورش های عمومی علیه کیف که پوتین پس از اخراج یانوکوویچ در شرق اوکراین انتظار آن را داشت، هرگز اتفاق نیفتاد. در این اثناء دولت کی یف با مشاوران غربی اش، خود را مستحکم تر ساخت. در جولای روس ها تنها قسمت های کوچکی از اوکراین را تحت کنترل خود درآوردند که شامل منطقۀ کریمه بود که روس ها همیشه به یمن معاهدات، نیروی نظامی شان در آنجا غالب بوده است، و نیز مثلثی از منطقۀ دونتسک به لوهانسک و سورودونتسک که ظاهراً تعداد اندکی از متعرضین در آنجا توسط نیروهای ویژۀ عملیاتی روسیه مورد حمایت قرار گرفته بودند و چند شهر را به کنترل خود درآورده بودند. در صورتی که هیچ شورشی از سوی اوکراینی ها رخ نمی داد، استراتژی پوتین این بود که به دولت کی یف اجازه دهد تا به گسترش خود ادامه دهد و ایالات متحده و اروپا را به وسیلۀ تجارت قوی و روابط انرژی با قارۀ اروپا از هم جدا سازد و این جایی است که حادثۀ جت ایرلاین مالزی حادثه ای وخیم به شمار می رود. اگر این حادثه به نتیجه برسد، که به نظر می رسد همینطور است و روسیه سیستم های دفاعی هوایی را برای تجزیه طلبان فراهم نموده است و کارکنانی را برای خدمت به آنها فرستاده است (زیرا کار کردن با این سیستم ها مستلزم آموزش های بسیاری است)، روسیه می تواند مسئول سقوط هواپیما شناخته شود. و این بدین معناست که توانایی مسکو برای جدا کردن اروپا از امریکا بی اثر می شود. بنابراین پوتین از موضع تأثیرگذاری و نقش سوفسطایی خود که سرسختانه قدرت را به کار می گیرد تا با تجهیزات نامناسب، حمایت خطرناک و بدی را از معترضین ناامید به عمل بیاورد، کنار می رود و صرفنظر از اینکه برخی از کشورها تا چه اندازه با مقابله با پوتین مخالفند و اینکه او چقدر تأثیرگذار و عقلانی است، غرب باید قدرت را به دست بگیرد. در این میان، پوتین باید به سرنوشت اسلاف خود نیز توجه کند. نیکیتا خروشچف در اکتبر ۱۹۶۴ از تعطیلات بازگشت و دید که با شاگرد خود لئونید برژنف جایگزین شده است. خروشچف پیش از آن در بحران کوبا نیز مورد تحقیر قرار گرفته بود. این مسئله و نیز شکست او در پیشبرد اقتصاد پس از گذشت حدود ۱۰ سال موجب شد که شاهد این باشد که نزدیک ترین هم قطارانش او را "بازنشسته" کنند. شکست های عمده در امور بین المللی و ناکامی های اقتصادی منجر به خلع یک شخصیت به ظاهر شکست ناپذیر شد. شرایط اقتصادی روسیه هرگز به اندازۀ دوران خروشچف یا یلتسین مصیبت بار نبوده است، اما در دورۀ اخیر نیز اساساً تخریب شده است و شاید مهمتر اینکه از رسیدن به حد انتظارات ناتوان بوده است. از زمان ترمیم شدن اقتصاد پس از بحران ۲۰۰۸، روسیه برای چندین سال شاهد کاهش نرخ رشد تولید داخلی بوده است و بانک مرکزی آن رشد صفر درصدی را برای امسال پیش بینی کرده است. با توجه به فشارهای اخیر، می توان حدس زد که اقتصاد روسیه در سال ۲۰۱۴ با بحران مواجه می شود. سطح بدهکاری های دولت های منطقه در ۴ سال اخیر دو برابر شده است و تعدادی از مناطق در شرف ورشکستگی می باشند. بعلاوه، برخی از شرکت های فلزات و معادن نیز با ورشکستی مواجه اند. بحران اوکراین همه چیز را بدتر کرد. خروج سرمایه از روسیه در ۶ ماه نخست امسال به ۷۶ میلیارد دلار رسید که در تمام طول سال ۲۰۱۳ این رقم ۶۳ میلیارد دلار بود. سرمایه گذاری خارجی مستقیم در نیمۀ نخست سال ۲۰۱۴ نسبت به همین دوره در سال ۲۰۱۳ با کاهش ۵۰ درصدی مواجه بوده است. همۀ این اتفاقات در حالی رخ داد که قیمت نفت همچنان از بشکه ای ۱۰۰ دلار بالاتر بوده است. محبوبیت پوتین در خانه، پس از المپیک زمستانی سوچی و نیز پس از اینکه رسانه های غربی او را به عنوان یک متجاوز در کریمه جلوه دادند افزایش پیدا کرد. نهایتاً او شهرت خود را از خشن و متجاوز بودن بدست آورده بود. اما همین که حقیقت وضعیت اوکراین آشکارتر شد، به این پیروزی بزرگ به عنوان سرپوشی بر عقب نشینی در زمان مشکلات بزرگ اقتصادی نگریسته شد. برای بسیاری از رهبران، حوادث اوکراین بیانگر چنین چالش وسیعی نیست. اما پوتین تصویر خود را بر یک سیاست خارجی خشن بنا نهاده است و از نظر اقتصادی وضعیت آن پیش از بحران اوکراین نیز چندان رضایت بخش نبوده است. ► تصور روسیه پس از پوتین در آن نوع رژیمی که پوتین به تقویت آن کمک کرد، ممکن است که روند دموکراتیک کلید فهم آنچه که در آینده رخ خواهد داد نباشد. پوتین نمادهای شوروی را در ساختار دولت بازسازی کرد و حتی از واژۀ "پولیت بورو" برای اعضای داخلی کابینۀ خود استفاده می کرد. اینها کسانی هستند که او خود انتخاب کرده است و البته ممکن است تصور شود که به او وفادارند؛ اما در پولیت بورو سبک شوروی، بارها اتفاق افتاده است که هم قطاران نزدیک، خطرناک ترین اشخاص بوده اند. مدل پولیت بورو برای این طراحی شده است که رهبر از طریق آن در میان احزاب ائتلاف ایجاد نماید. پوتین در انجام این کار بسیار خوب عمل کرده و در تمام کارهایی که تا کنون انجام داده موفق بوده است. قدرت او در ادارۀ امور، با کاهش اطمینان نسبت به توانایی او کاهش می یابد و احزاب مختلفی که نسبت به نتایج مربوط به ادامۀ رابطه با یک رهبر در حال شکست نگرانند، شروع به مانور دادن می کنند. مانند خروشچف که در زمینۀ اقتصادی و سیاست خارجی شکست خورده بود، پوتین نیز ممکن است توسط هم قطاران خود برکنار شود. دانستن اینکه بحران جانشینی چه نتیجه ای خواهد داشت دشوار است، بویژه با توجه به اینکه روند قانونی جانشینی در کنار حکومت غیر رسمی که پوتین ایجاد کرده است، قرار می گیرد. از یک چشم انداز دموکراتیک، وزیر دفاع سرگئی شویگو و شهردار مسکو سرگئی سبیانین به اندازۀ پوتین محبوبت دارند، و من گمان می کنم که هر دوی آنها در طی زمان محبوب تر خواهند شد. در یک کشمکش به سبک شوروی، رئیس ستاد سرگئی ایوانف و رئیس شورای امنیت نیکولای پاتریوشف می توانند نامزدهای ممکن باشند. اما کسان دیگری نیز هستند. در نهایت اینکه چه کسی انتظار ظهور میخاییل گورباچف را داشت؟ سرانجام، سیاسیونی که دچار محاسبۀ اشتباه و مدیریت نادرست باشند باقی نخواهند ماند. محاسبات پوتین در اوکراین اشتباه بود، در پیش بینی سقوط هیچ یک از متحدین موفق نشد، در پاسخ گویی تأثیرگذار شکست خورد و سپس در تلاش برای جبران، به اقدامات نادرستی دست زد. مدیریت اقتصادی او نیز شایان تقدیر نبوده است. او هم قطارانی دارد که مدعی هستند می توانند بهتر عمل کنند و اکنون اشخاص مهمی در اروپا وجود دارند که از رفتن او خوشنود می شوند. او باید به سرعت این جریان را معکوس نماید و یا در غیر این صورت جایگزین خواهد شد. پایان کار پوتین بعید به نظر می رسد. اما او برای مدت ۱۴ سال در حکومت بوده است و این مدت زمان زیادی است. او ممکن است که مجدداً جایگاه خود را بدست بیاورد، اما از آنجایی که امور در لحظه تغییر می کنند، انتظار می رود که افکار پنهانی در ذهن هم قطاران او وجود داشته باشد. پوتین خود باید هر روز گزینه های پیش روی خود را بیازماید. با توجه به اینکه مسئلۀ کوزوو در به قدرت رسیدن او مؤثر بود و همچنین از آنجایی که او در سال های اخیر دربارۀ اوکراین صحبت های زیادی کرده است؛ شاید عقب نشینی در برابر غرب و پذیرفتن وضعیت اوکراین دشوار باشد. اما وضعیت کنونی به خودی خود تغییر نخواهد کرد. نکتۀ مهم در این وضعیت این است که وقتی که پوتین خود را در یک معضل سیاسی جدی می بیند، احتمال اینکه تهاجمی تر عمل کند بیشتر است. هرچند این مسئله که آیا پوتین در یک دردسر واقعی قرار دارد، چیزی نیست که من بتوانم از آن کاملاً مطمئن باشم، اما اخیراً چیزهای بسیار زیادی علیه او وجود دارد که موجب می شود من این احتمال را نادیده نگیرم. مانند هر بحران سیاسی دیگری، در صورت وخیم تر شدن اوضاع، گزینه های افراطی گرایانۀ بیشتری مورد تأمل قرار می گیرند. کسانی که معتقدند پوتین سرکوبگرترین و خشن ترین رهبر قابل تصور در روسیه است، باید در نظر داشته باشند که این مسئله جدای از این موضوع است. برای مثال لنین شخصیتی مهیب بود. اما استالین بدتر از او بود. ممکن است روزی برسد که دنیا به دوران پوتین به عنوان دوران آزادی بنگرد. اگر تنش پیش روی پوتین برای بقاء و تنشی که پیش روی چالشگران او برای برکناری او وجود دارد شدیدتر شود، امکان گرایش همه به بیرحمی بیشتر می شود. نویسنده: جرج فریدمن برگرداننده: لیلا ساداتی، عضو شورای نویسندگان ایراس؛منبع: استراتفور پایان متن/ 

رویکردها و مواضع روسیه در حمله اسرائیل به غزه

$
0
0
ایراس؛ حمله اسرائیل به غزه بار دیگر این منطقه را در کانون توجهات بین المللی قرار داد. نگرانی از به وجود آمدن بحرانی انسانی در غزه با واکنش بسیاری از دولت ها مواجه شد که نسبت به اقدام اسرائیل و حمایت های غرب از آن بیمناک بودند. در این میان برخی کشورها علاوه بر اتخاذ مواضع اعلامی و ابراز رسمی نگرانی از حمله اسرائیل به غزه، مایل بودند تا از طریقه حمایت عملی از حماس و مردم فلسطین نسبت به بحران غزه واکنش نشان دهند که از جمله این کشورها می توان به روسیه اشاره کرد. آن طور که رسانه های بین المللی گزارش داده اند روسیه ضمن محکوم کردن اقدام اسرائیل و اعلام نگرانی از به وجود آمدن فاجعه انسانی در غزه، به حمایت از طرح صلح مصر و تلاش های میانجی گرایانه این کشور پرداخته است. با توجه به اهمیت موضع روسیه به عنوان کشوری قدرتمند و رقیب غرب در منطقه، نوشتار حاضر در صدد است به بررسی رویکردها و مواضع روسیه در حمله اخیر اسرائیل به نوار غزه بپردازد. ► زمینه های حمله اسرائیل به غزه: اخیرا تحولاتی در منطقه و فلسطین اشغالی رخ داد و منجر به تصمیم رژیم صهیونیستی در حمله به باریکه غزه شد. یکی اینکه توافقاتی که فتح و حماس برای تشکیل دولت وحدت ملی شکل گرفت، سبب شد تا وحدتی در میان فلسطینیان شکل گیرد و اسرائیلی ‌ها به این دلیل که نمی‌ خواهند زیر بار صلح بروند، با هرگونه زمینه ‌سازی برای صلح هم مخالفت می‌ کنند (هانی زاده، ۱۳۹۳). نکته دوم اینکه اسرائیل از تحولات منطقه و قدرت منطقه ‌ای که پشت سر حماس حضور دارد، ارزیابی ‌هایی دارد که در شرایط کنونی منطقه در بدترین وضعیت خودش در سال‌ های اخیر قرار دارد. جنگ داخلی تمام ‌عیار در سوریه جریان دارد، در عراق بحران داخلی و نیروهای تروریستی تمام جریان‌ های داخلی این کشور را درگیر کرده است، در لبنان اختلافات شدید است، در مصر طی چند سال اخیر، چندین بار قدرت جا به ‌جا شده و آن کشور هم در وضعیت بحرانی داخلی به سر می‌برد. در نتیجه این وضعیت، شاهد هستیم علی‌ رغم جنایات و کشتاری که اسرائیل انجام می‌دهد، کشورهای منطقه که همواره عامل موثر و ابتکاری در اختیار نیروهای فلسطینی و طرفدار مقاومت فلسطینی بوده‌اند، در محاق فرو رفته‌اند. نکته سوم هم اینکه، شرایط مشکوکی که پیش آمد و سه نوجوان اسرائیلی ربوده شدند و بعد هم کشته شدند و هنوز هم مشخص نیست که چه کسانی این اقدامات را انجام دادند، زمینه‌ساز شد تا اسرائیل دست به چنین جنایاتی بزند. این مقدمات تشدیدکننده برای اسرائیل بوده است(Israel IDs ۲ main suspects in teens' disappearance, ۲۰۱۴). و چون جام جهانی فوتبال در برزیل در جریان بود اسرائیل حمله خود را آغاز کرد. جنگي كه اسرائيل عليه غزه به راه انداخت، سومين رويارويي نظامي است كه بين رژيم صهيونيستي و جنبش‌هاي مقاومت اسلامي در نوار غزه- از زمان به قدرت رسيدن حماس در جولاي ۲۰۰۷ (تير ۱۳۸۶) – شعله ‌ور شده است. ► رویکردها و مواضع روسیه به تحولات فلسطین و جنگ غزه روسیه در پانزده سال اخیر، بیشتر درگیر مسائل داخلی، تحولات حوزة پیرامونی (سی.آی.اس) و روابط با اروپا، آمریکا بوده و کمتر فرصت ابراز وجود در عرصة خاورمیانه و تحولات فلسطین را یافته، اما گهکاه کوشیده است تا از نفوذ سنتی خود در این منطقه نیز دفاع کند. در این رابطه می توان به عضویت روسیه در کمیسیون چهار جانبه حل مسأله فلسطین و سفر پوتین به فلسطین و مصر اشاره کرد. این موضوع با پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی و موضع متفاوت کرملین در استقبال از آن و دعوت مسئولان این سازمان به مسکو صورت جدی تری به خود گرفت(کرمی، ۱۳۹۳) که در حمله اخیر اسرائیل به غزه موجب تفاوت در رویکرد روسیه نسبت به جنگ اسرائیل و نیروهای مقاومت شد. - عدم معرفی حماس به عنوان سازمان تروریستی رابطه روسیه با حماس، در سال ۲۰۰۶، پس از آنکه این سازمان در انتخابات فلسطین به پیروزی رسید و در سال ۲۰۰۷ تقویت شد و کنترل نوار غزه را بر عهده گرفت، آغاز گردید. روسیه جزو قدرت‌های بزرگی است که روابط رسمی خود را با حماس حفظ کرده‌ است و آن را به عنوان سازمانی تروریستی نمی‌شناسد. در سال ۲۰۰۶، "سرگئی لاوروف" وزیر امور خارجه روسیه، میزبان هیئت نمایندگانی از حماس بود که این دیدار، برای حماس دستاورد باارزشی در شناخت بین المللی به شمار می‌آمد. از آن زمان به بعد، لاوروف، مرتبا با خالد مشعل، رهبر حماس، دیدار و گفت و گو می‌کند (روسیه به دنبال پر کردن خلا آمریکا در خاورمیانه است، ۱۳۹۱). - انتقاد از رژیم صهیونیستی به نظر می رسد روسیه به عنوان کشوری تاثیرگذار در منطقه از رخدادهای ایجاد شده میان فلسطین و رژیم صهیونیستی در غزه بسیار ناخرسند است و این موضوع را در کنار شرایط موجود در سوریه به عنوان چالشی می داند که ممکن است امنیت را در کل منطقه با خطر رو به رو سازد. طی روزهای اخیر با بالا گرفتن بحران در غزه به دلیل اقدامات غیرمنطقی رژیم صهیونیستی مقام های روسی رویکردهای منتقدانه ای را به جنایات این رژیم از خود نشان داده اند. اینگونه مواضع از سوی مسکو در بحران های منطقه ای بی سابقه نیست. طی آنچنانکه در جریان مناقشه ایجاد شده در سوریه نیز شاهد بودیم، مسکو به هیچ عنوان با خواسته های غرب برای تصمیم گیری در خصوص آینده سوریه همراهی نکرده و همچنان تنها راه حل بحران ایجاد شده در سوریه را گفت و گو میان دولت و رهبران گروه های مخالف می داند (تقابل روسیه با آمریکا در جنگ غزه، ۱۳۹۱). - تاکید بر ضرورت برقراری آتش بس در شرایط کنونی، روسیه درگیر مسائل اوکراین است. لذا به دلیل مشکلات امنیتی، خیلی به بحران غزه وارد نشده است (هانی زاده، ۱۳۹۳). با این حال، پس از شروع بحران مسکو بر ضرورت برقراری آتش بس در نوار غزه تاکید کرده و از وخیم تر شدن اوضاع و کشته شدن شمار زیادی در غزه و وخامت اوضاع انسانی در این منطقه ابراز نگرانی عمیق کرده است (Russia blind to Gaza, ۲۰۱۴). روسیه همچنین از تلاش های مصر با هدف متوقف کردن جنگ و دستیابی به راه حل سیاسی دائم در نوار غزه استقبال کرده و تنها راه حل ایجاد آتش بس در منطقه را از طریق اقدامات سیاسی ممکن می داند. از این رو، اعلام آمادگی کرده که در شورای امنیت و کمیته بین المللی چهار جانبه برای دستیابی به راه حلی سیاسی تلاش نماید. در همین راستا، وزارت خارجه روسیه با انتشار بیانیه ای خاطر نشان ساخت که مسکو آماده است به طور دوجانبه یا چند جانبه برای حل و فصل بحران کنونی غزه تلاش کند (Evseev, ۲۰۱۵). - پیشنهاد ایجاد گروه تماس مسکو به وضوح درک می کند که پایان اجتناب ناپذیر به درگیری های مسلحانه در نوار غزه مشکل فلسطین و اسرائیل را حل نمی کند و این نیاز به تغییرات مثبت در توسعه اجتماعی و اقتصادی در سرزمین های فسلطینی دارد. به همین دلیل است که روسیه پیشنهاد ایجاد یک گروه تماس متشکل از سازمان های جامعه مدنی که توصیه های مناسب را داشته باشد ارائه کرده است. بنابراین درصورتی که تشدید درگیری های مسلحانه در غزه ادامه یابد، در چنین شرایطی روسیه نه تنها برای توقف درگیری ها تلاش می کند بلکه طرح پیشنهادی خود را برای حل و فصل مناقشه فلسطین و اسرائیل بر اساس تجدید حیات گروههای چهار جانبه و دخالت نمایندگان اتحادیه عرب بنا نهاده است (Evseev, ۲۰۱۴). ► نتیجه گیری روسیه به عنوان کشوری تاثیرگذار در منطقه طی سال های اخیر همواره با سیاست های منفعت جویانه غرب در منطقه مخالفت کرده است. غربی ها همواره از چالش های ایجاد شده در منطقه خاورمیانه و مناطق همجوار به نفع خود سود برده اند. لذا تضعیف منطقه با خواست ها و سیاست های بلندمدت روسیه به هیچ وجه همخوانی ندارد. روسیه به ویژه از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در عرصه سیاسی این کشور، در سیاست های منطقه ای در جهت مخالف غرب حرکت کرده است که در تحولات اخیر خاورمیانه به وضوح شاهد این رویکرد از سوی مسکو بوده ایم. لذا منطقی به نظر می رسد که روسیه خواهان ناامنی در منطقه نباشد؛ زیرا وضعیت های این چنینی ضمن آنکه به کشتار و ویرانی می انجامد ممکن است به دیگر بخش های منطقه نیز تسری یابد و ایجاد چنین شرایطی به نفع کل منطقه نخواهد بود و منافع ملی مسکو را نیز به خطر خواهد انداخت. نویسنده: مصطفی محمدی، عضو شورای نویسندگان ایراس؛منابع: - تقابل روسیه با آمریکا در جنگ غزه(۱۳۹۱)، قابل دسترسی در: http://www.bultannews.com/fa/news/۱۱۱۷۴۷ - حمدان، اسامه(۱۳۹۳)، اسرائیل برای جنگ به غزه از رویدادهای بین المللی سو استفاده کرد، قابل دسترسی در: http://www.yjc.ir/fa/news/۴۹۱۸۱۶۱ - روسیه به دنبال پر کردن خلا آمریکا در خاورمیانه است(۱۳۹۱)، قابل دسترسی در: http://fararu.com/fa/news/ - کرمی، جهانگیر(۱۳۸۷)، روسیه و بحران غزه، قابل دسترسی در: http://www.aftabir.com/articles/view/politics/diplomacy/c۱c۱۲۳۲۲۸۱۶۷۲_gaza_russia_p۱.php - هانی زاده، حسن(۱۳۹۳)، علل و نتایج حمله اسرائیل به غزه، قابل دسترسی در: http://www.jonoubnews.ir/showcontent.aspx?mnnX۴t۸y۸EbrKmImqSXuvA - Evseev, Vladimir (۲۰۱۴), Russia has a role to paly in resolving the Israeli-palestinian crisis, Avalible at: http://www.russia-direct.org/content/russia-has-role-play-resolving-israeli-palestinian-crisis - Israel IDs ۲ main suspects in teens' disappearance (۲۰۱۴), Avalible At: http://www.cbsnews.com/news/israel-ids-۲-main-suspects-in-teens-disappearance. - Russia blind to Gaza (۲۰۱۴), Avalible at: http://www.dailystar.com.lb/Opinion/Editorial/۲۰۱۴/Jul-۲۵/۲۶۵۰۵۰-russia-blind-to-gaza.ashx#axzz۳۹xzD۱yyS¬ پایان متن/

فرصت ‌های تازه در روابط تهران و مسکو

$
0
0
ایراس؛ طی ماه‌های اخیر فرصت‌ های تازه‌ای در روابط ایران و روسیه پدید آمده که در تاریخ روابط دو کشور بی‌سابقه است و می ‌تواند زمینه ارتقای روابط و همچنین افزایش حجم مبادلات را به صورت قابل توجهی فراهم کند. این شرایط فراخوانی جدی برای صنعتگران و بازرگانان دو کشور برای بهره‌گیری از بازار هدف متقابل در ایران و روسیه است و جا دارد بخش‌های تجاری و صنعتی ایران نیز بدون فوت وقت از این فرصت استفاده کنند. سه فرصت تازه را می‌توان از میان فرصت‌های فراوان پدید آمده برشمرد: ۱.امضای یادداشت تفاهم همکاری‌های اقتصادی و بازرگانی: این یادداشت تفاهم زمینه همکاری‌های دو کشور را در طیف وسیعی از موضوعات همچون راه‌آهن، انرژی، صنایع مختلف، انرژی اتمی، مبادلات بازرگانی، معادن، نیروگاه‌های برق، حوزه نفت و گاز و انواع فناوری فراهم می‌کند. در چارچوب این یادداشت تفاهم برخی موانع چندین ساله پیش روی صاحبان صنایع و بازرگانان ایرانی برداشته شده و بخش‌های دولتی و صنعتی می‌توانند طرح‌های خود را با اطمینان خاطر پیش ببرند. وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران به عنوان مسئول ایرانی کمیسیون مشترک و وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز به عنوان وزارتخانه همکار برای جمع‌بندی و گردآوری طرح‌های بخش خصوصی تعیین شده‌اند. برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور طی روزهای ۲۰-۱۷ شهریور فرصت مناسبی را برای گفت‌وگوی دست‌اندرکاران اقتصادی و صنعتی دو کشور فراهم می‌کند. طرف روس هیأت بزرگی نزدیک به چند صد نفر را برای شرکت در این نشست آماده کرده است. ۲.‌ گشایش بازار میوه و تره بار روسیه به روی ایران فدراسیون روسیه در عکس ‌العمل به تحریم ‌های وضع ‌شده از سوی امریکا، اروپا، کانادا و استرالیا واردات بسیاری از اقلام شامل میوه، تره‌بار، لبنیات، انواع بذر و محصولات کشاورزی و گوشت و ماهی را از این کشور ممنوع کرده است. وزیر کشاورزی و همچنین نخست ‌وزیر روسیه اخیراً از امکان جایگزینی کالاهای مذکور با بازار کشورهای دیگر سخن گفته ‌اند و اشاره کرده‌ اند که این اقلام می ‌تواند از ایران، ترکیه، ازبکستان، آذربایجان و کشورهای امریکای لاتین به روسیه وارد شوند. براساس برخی آمارهای ارائه‌ شده واردات روسیه در زمینه اقلام کشاورزی، گوشتی و میوه و تره‌بار در برخی سال‌های گذشته به چهل میلیارد دلار رسیده است. برای نمونه نزدیک به یک میلیارد دلار واردات در این زمینه از لهستان صورت می‌گرفته که اخیراً تحریم شده است. رسانه‌های روسیه طی هفته گذشته به این موضوع پرداخته بودند که علی‌رغم تکاپوی جدی سایر کشورها برای به دست آوردن بخشی از این بازار هنوز حرکت جدی از سوی بازرگانان ایرانی صورت نگرفته است. جا دارد صادرکنندگان میوه و تره‌بار ایرانی با حمایت دولت به سرعت از این فرصت استفاده کنند. ۳. سرمایه‌گذاری متقابل ایران و روسیه سرمایه‌گذاران روس که طی سال‌های اخیر حجم قابل توجهی در کشورهای اروپایی و سایر کشورها سرمایه‌گذاری کرده‌اند در شرایط جدید به‌تدریج بخشی از سرمایه‌های خود را از این مناطق و سایر کشورهای متحد غرب خارج می‌کنند و اقتصاد و بازار رو به رشد ایران زمینه مناسبی برای جذب این سرمایه‌ها دارد. همچنین سرمایه‌گذاران ایرانی می‌توانند به زمینه‌های مختلف در روسیه از جمله در حوزه کشاورزی و کشت فراسرزمینی توجه کنند. فرصت‌های فراهم شده محدود به این موارد نیست و به‌عنوان نمونه شرکت‌های ایران‌خودرو و سایپا که صادرات اتومبیل به روسیه را آغاز کرده‌اند در شرایط جدید می‌توانند در صورت برنامه‌ریزی صحیح طی پنج سال، چند ده هزار خودرو را به روسیه صادر کنند. بدیهی است در بازار بزرگ روسیه تنها ورود شرکت‌های قوی با سرمایه‌های قابل توجه که امکان رقابت داشته باشند می‌تواند مثمرثمر باشد. صنعتگران و بازرگانان ایرانی می‌توانند روی حمایت همه جانبه از فعالیت‌های خود حساب باز کنند. بدون تردید تقویت روابط دو کشور و حضور گسترده‌تر کارآفرینان و بازرگانان ایران و روسیه در کشور مقابل می‌تواند به تقویت منافع ملی و رشد اقتصاد دو کشور و همچنین تأمین ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی کمک کنند.نویسنده: دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در فدراسیون روسیه و رئیس موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)؛پایان متن/

احیای جایگاه ابرقدرتی دولت روسیه در تقابل آمریکا

$
0
0
ایراس؛ در اواخر سال های جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۴ ، واژه ابرقدرت super power برای جایگاه دو کشور آمریکا و شوروی به کار برده شد. به این دلیل که در ساختار دو قطبی نظام بین الملل، دو کشور از لحاظ قدرت سیاسی ، نظامی و اقتصادی در راس دو بلوک غرب و شرق قرار داشتند. در سال ۱۹۹۱ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی کمونیسم، سیاست خارجی روسیه در نظام بین الملل کمرنگ و منفعل گردید و ایالات متحده آمریکا به تک ابر قدرت نظام بین الملل تبدیل شد. در دهه ۱۹۹۰، کشور روسیه دچار بحران اقتصادی و سیاسی بود و از ناآرامی و بی ثباتی داخلی رنج می برد. به همین دلیل آن چنان فرصت بازیگری در نظام بین الملل نداشته و به دلیل اقتصاد ضعیف توانایی رقابت با غرب را نداشت. در واقع در این دهه، روسیه موقعیت بین المللی خود را از دست داد که دلایل آن متنوع بود: سقوط امپراطوری و بازگشت به مرزهای قرن هفدهم، رکود اقتصادی و بحران اجتماعی، بلاهای اکولوژیکی، تضعیف دولت و ارتش، افزایش جنایتکاری و فساد، اقتصاد لرزان و تورم سریع (Rywkin,۲۰۰۸:۱). اما از سال ۲۰۰۰ به بعد و به ویژه با روی کار آمدن پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه و اتخاذ رویکرد واقع بینانه نسبت به اوضاع داخلی و بین المللی، این کشور در صدد احیای جایگاه ابر قدرتی خود در نظام بین الملل برآمد. حال سوال این است که روسیه برای احیای جایگاه ابرقدرتی خود در نظام بین الملل، از چه استراتژی و راهبردی بهره برداری می کند؟ در پاسخ به این سوال باید خاطر نشان کرد که در دهه های اخیر، روسیه به منظور احیای جایگاه ابرقدرتی خود در نظام بین الملل عمدتاً از دو استراتژی بهره برداری می کند : ۱) استراتژی چندجانبه گرایی و چند قطبی و به چالش طلبیدن جایگاه امریکا در نظام بین الملل. ۲) استراتژی انرژی. استراتژی چندجانبه گرایی در واکنش به سیاست های یکجانبه گرایانه و سلطه طلبانه ایالات متحده آمریکا در نظام بین الملل و استراتژی انرژی نیز برای پیشبرد منافع ملی روسیه در سراسر جهان بویژه در کشورهای اروپایی و آسیایی است. ► استراتژی چند جانبه گرایی روسیه در حال حاضر روسیه در نظام بین‌الملل بنا را بر چندجانبه‌گرایی قرار داده است. با توجه به نقش ایالات متحده‌ی آمریکا در روابط بین‌الملل، سیاست خارجی روسیه در نظام جهانی بر چندجانبه‌گرایی متمرکز می‌شود تا جایگاهی را برای خود در معادلات امنیتی تعریف کند. از مجموع اسناد و اظهارات مقامات روسی چنین برداشت می شود که روس ها به دنبال یک سیاست خارجی مستقل و سیاست خارجی معطوف به سیستم بین المللی چندقطبی هستند که روسیه هم در آن نقش داشته باشد و در مقابل از جایگاه هژمونیک آمریکا در نظام بین الملل کاسته شود. در این راستا، روسیه علاوه بر رفع نسبی مسائل اقتصادی و بهیود اوضاع اقتصادی خویش، بر اهمیت قدرت نظامی تکیه نمود(نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۳-۱۵۴). پوتین از ابتدای به قدرت رسیدن ، سه اصل نوسازی اقتصادی، دستیابی به جایگاه برجسته در فرایندهای رقابت جهانی و بازسازی جایگاه روسیه به عنوان قدرت بزرگ جدید را مبنای سیاست خارجی خود قرار داد.(مصلی نژاد، ۱۳۹۲، ۱۲۲) سیاست ها و اقدام های سیاستمداران روسیه نشان می دهد که آنها به شدت مخالف اقدامات یکجانبه گرایانه آمریکا هستند. از سال ۲۰۰۰ روسیه به صورت نامحسوس و از ابتدای سال ۲۰۰۷ به صورت آشکار با اعتماد به نفس حاصل از دست آوردها و موفقیت های خود در حوزه های مختلف ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی، سیاست «مقاومت مستقیم» را در برابر یک جانبه گرایی و توسعه طلبی های آمریکا در پیش گرفت. روسیه در دوره پوتین نظام تک قطبی را به عنوان اصل نظم دهنده نظام بین الملل به رسمیت نمی شناسد و تثبیت آن را مغایر با منافع خود ارزیابی می کند. به عنوان مثال پوتین با سخنرانی شدیدالحن خود در کنفرانس مونیخ در فوریه سال ۲۰۰۷ ، یکجانبه گرایی آمریکا و تلاش این کشور برای تثبیت نظام تک قطبی را به چالش کشید. او در این خصوص اظهار داشت: "نظام تک قطبی نه تنها قابل پذیرش نیست، بلکه استقرار آن در شرایط کنونی اساساً غیرممکن است." او این ادعا را که در نظم کنونی بین الملل «یک مرکز قدرت، یک مرکز تصمیم گیری و یک ارباب و یک حاکمیت» وجود دارد رد کرد و صراحتاً تاکید کرد که ما باید به دنبال توازنی منطقی میان منافع همه کنشگران حاضر در عرصه بین الملل باشیم. نظام تک قطبی که پس از جنگ سرد به عنوان نظام مسلط معرفی شده هیچگاه به طور موفقیت آمیز تثبیت نشده است. (نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۱) پیگیری سیاست تهاجمی در حوزه انرژی و تاکید بر تثبیت موقعیت خود به عنوان ابرقدرت انرژی، پی گیری برنامه گسترده نوسازی نظامی، برنامه فروش گسترده تسلیحات نظامی، عدم پذیرش استقرار طرح سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی و در پی آن تعلیق پیمان سلاح های متعارف، استقرار سیستم جدید دفاع ضدموشکی در سنت پترزبورگ، حمایت از ایران در موضوع پرونده هسته ای، درگیری در تحولات سوریه و حمایت از دولت اسد و مهم تر از همه قضیه اوکراین در ماه های اخیر از جمله موضوعات شاخص و نشانه هایی از تلاش روسیه برای ارتقاء جایگاه خود در ترتیبات نظام بین الملل است که تنش هایی را در روابط این کشور با آمریکا به همراه دارد. نخبگان روسیه معتقد هستند که نظام تک قطبی آمریکا وضعیتی موقت، ناپایدار و غیرعادلانه است که با وقوع تحولات و ائتلاف های جدید و ظهور مراکز جدید قدرت از جمله چین، هند و روسیه، اساس آن به چالش کشیده شده است. در این دیدگاه نظام سلطه با شرایط جدید بین المللی ناسازگار است و دیری نخواهد گذشت که موازنه قدرت به شکلی جدید در عرصه روابط بین الملل برقرار خواهد شد.(نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۲)  بنابرین گسترش تنش میان روسیه و آمریکا، روس ها را متقاعد کرده که این روند می تواند نه تنها به ضعف بیشتر آمریکا بلکه به انزوای این کشور در نظام بین الملل منجر شود. لذا دولت روسیه با اذعان به تحولات در نظام بین الملل و ضعف های ایالات متحده که بیشتر ناشی از سیاست های غلط و نادرست امریکا در سال های اخیر است، فرصت را جهت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی یا به عبارتی بهتر یک قدرت فرامنطقه ای که توان تاثیرگذاری بر نظام بین الملل و روند تصمیم سازی در این نظام را داشته باشد مغتنم می شمرد. روسیه شدیداً به دنبال بازتوزیع قدرت در نظام بین الملل است. تمایل فزاینده روسیه به بازتوزیع قدرت که بر مخالفت صریح با یک جانبه گرایی آمریکا و تقویت و تثبیت این فرض که مدیریت امور جهانی بدون همراهی روسیه به سختی امکان پذیر است متمرکز شده است. روسیه تلاش می کند تا از طریق ائتلاف با قدرت هایی مانند چین و ایران، یکجانبه گرایی و سیاست قدرت آمریکا را در نظام بین الملل متوقف نماید. (عمادی ، ۱۳۸۸، ۱۱۸) بر این اساس روسیه خود را به عنوان قدرت بزرگ در نظر می گیرد و همواره در اعلامیه ها و اسناد مختلف و در طی تحولات مختلف، از یکجانبه گرایی، مداخله گرایی و هژمونی طلبی آمریکا انتقاد می کند. پوتین رئیس جمهور روسیه سعی کرده است نقش روسیه را به عنوان کشوری که نقش جهانی دارد به تصویر بکشد؛ کشوری که مشتاق است به طور فعال در مدیریت مسائل جهانی دخالت کرده و نقش داشته باشد. این در حالی است که آمریکا تمایل دارد نقش روسیه را در امور جهانی انکار کند. قدرت گرفتن دوباره روسیه سبب خواهد شد نفوذ و منافع آمریکا در مناطق پیرامونی روسیه با چالش و تهدید جدی مواجه شود. تلاش های عملی و نظری روسیه برای تغییر تدریجی وضع موجود و دستیابی به موقیتی بالاتر در مدیریت ترتیبات نظام بین الملل موجب برانگیخته شدن احساس تهدید از سوی آمریکا برای موقعیت برتر خود در نظم بین الملل پساشوروی شده که به این امر به مثابه نوعی معادله صفر(قدرتیابی روسیه و تضعیف موقعیت خود) نگریسته می شود. از این رو آمریکا بر محدود کردن هر چه بیشتر روسیه تاکید می کند. (نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۲) ► استراتژی انرژی روسیه: انرژی به عنوان یک اهرم سیاسی سیاست خارجی روسیه تحت ریاست جمهوری پوتین، با عنوان رقابت برای بازیافتن جایگاه ابر قدرتی روسیه توضیح داده می شود. به تعبیر پوتین فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، بزرگترین تراژدی قرن بیستم بود. بنابرین وی به دنبال احیای جایگاه روسیه در دوران قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. (Rywkin,۲۰۰۸:۱-۲) استراتژی انرژی، دومین استراتژی روسیه در راستای احیای جایگاه ابرقدرتی است. روسیه، به عنوان دارنده ‌ی بزرگ‌ ترین ذخایر نفت و گاز در جهان، در عرصه‌ی بین ‌المللی توانسته است قدرت چانه ‌زنی‌ اش را در برابر اتحادیه ‌ی اروپا و ایالات متحده‌ی آمریکا افزایش دهد، به گونه‌ای که سیاست‌های غیرشفاف و تهدیدآمیز روسیه در حوزه‌ی انرژی باعث شده است مقامات کاخ کرملین متقاعد شوند که غرب به خاطر نیاز مبرم به انرژی روسیه، در برابر این کشور ضعیف است و انرژی به ابزار قدرتمندی برای کنترل سیاست‌ های انرژی اتحادیه‌ی اروپا و سایر مناطق در خاورمیانه و آسیای مرکزی از سوی روسیه در بیاید. روسیه استراتژی انرژی را در تابستان ۲۰۰۳ طرح‌ ریزی کرده است که این استراتژی توسط ولادیمیر پوتین در مرکز دیپلماسی روسیه قرار گرفت و برای اینکه روسیه به عنوان بازار بین‌ المللی گاز باقی بماند، از متنوع ساختن ذخایر و منابع انرژی به ویژه گاز کشورهای اروپایی جلوگیری کرد. منابع نفت و گاز برای بازگشت روسیه به جایگاه برجسته در نظام بین الملل، اهمیت کلیدی دارد. به طور گسترده هم در نظام بین الملل و هم در کرملین چنین فرض می شود که ثروت انرژی، روسیه را برای احیای جایگاه ابر قدرتی در جهان قادر خواهد ساخت. این یک موضوع عادی است که روسیه به یک ابرقدرت انرژی تبدیل شده است. این کشور تولید کننده برجسته گاز طبیعی است و از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ نزدیک به ۴۸ درصد از نفت جهان را تامین کرده است. روسیه ۲۲ درصد از صادرات گاز طبیعی را دارد و از ۴۰ درصد واردات گاز اروپا ، ۲۵ درصد آن را تامین می کند. همچنین این کشور ۱۲ درصد از تولیدات نفتی جهان را دارد که ۲۲ درصد آن برای کشورهای اروپایی است. این کشور همچنین صادرات نفت و گاز کشورهای ترکمنستان و قزاقستان را کنترل می کند. بدین ترتیب دیپلماسی نفتی روسیه در ابتدا مربوط به کشورهای اروپایی است. چرا که این کشورها در حوزه اقتصادی نیاز شدید به نفت روسیه دارند و وابستگی خود به نفت روسیه را نقطه ضعف برای خود می دانند و به همین دلیل به دنبال آلترناتیوهای دیگر برای تامین انرژی هستند. (۲۰۳ RUTLAND,۲۰۰۸:) حضور دیپلماسی انرژی روسیه همچنین در آسیا احساس می شود. روسیه فقط ۳ درصد از نفت خود را به آسیا صادر می کند و برآورد می شود که تا سال ۲۰۲۰ این نسبت می تواند به ۲۰ درصد برسد. در این زمینه روسیه سعی می کند که از وابستگی به مصرف کننده واحد مانند چین خودداری کند و کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی را هم در نظر دارد. (۲۰۴ RUTLAND,۲۰۰۸:) بدین ترتیب روسیه در حال تبدیل شدن به یک ابر قدرت انرژی است و برای احیای ملی ، استراژی انرژی را مد نظر قرار داده است. این کشور به دنبال حفظ یکپارچگی سرزمینی فدراسیون روسیه و حفظ حاکمیت از تهدیدهای خارجی است. همچنین به دنبال آن است که خود را در برابر تهدیدهای نظامی تضمین کند. به همین منظور سعی می کند از صادرات انرژی به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده کند. به این ترتیب که کشورهای متخاصم با عدم تحویل انرژی تنبیه خواهند شد، اما کشورهای قدرتمند دوست مورد تشویق قرار می گیرند و به شرکت های این کشورها اجازه داده می شود که در توسعه نفت و گاز روسیه سرمایه گذاری کنند. خیلی از کشورهای عربی هم هستند که از منابع انرژی بویژه نفت، به عنوان کالای سیاسی استفاده می کنند. اما این کشورها از دست یابی به اهداف سیاسی خود مانند شکست اسراییل ناتوان هستند. نقش انرژی در توسعه دولت متضاد با ایده ابرقدرت انرژی است. وابستگی به منابع انرژی معمولا رشد اقتصادی کم و بی ثباتی سیاسی را به دنبال دارد. اما نکته قابل توجه این است که شرایط روسیه با این کشورها فرق دارد. روسیه یک ابر قدرت نظامی قبل سال ۱۹۹۱ است که بعضی از قابلیت های نظامی اتحاد جماهیر شوروی مانند سلاح هسته ای و ظرفیت تکنولوژیکی پیشرفته و فروش سلاح های بین المللی مهم را حفظ کرده است. بنابرین پتانسیل روسیه برای ترکیب ثروت انرژی با جنگ افزارهای نظامی شوروی است که ایده «ابر قدرت انرژی» را در رابطه با روسیه معتبر ساخته است.(۲۰۷RUTLAND,۲۰۰۸:)در حال حاضر به جای ارتش سرخ، ابزار نفوذی روسیه در اوکراین، قفقاز و آسیای مرکزی انرژی، گاز طبیعی و شرکت های آن در این حوزه است. امکان روسیه برای تغییر الگو در اوراسیا مستقیماً به انرژی برمی گردد. توانایی جدید روسیه برای به کار بردن مولفه های قدرت نرم و توسعه نفوذ سیاسی و اقتصادی ناشی از قدرت نفت آن است. افزایش قیمت نفت و گاز از سال ۲۰۰۰ موجب رشد اقتصادی روسیه شده و آن را قادر به انجام اصلاحات مهم کرد. به دنبال آن این کشور در داخل و خارج به یک روسیه جدید تبدیل شد. نفت و گاز، روسیه را در صحنه جهانی امروزه به یک قدرت حتمی و رقیب آمریکا تبدیل کرده است. شرکت های انرژی روسیه با حمایت دولت روسیه در سراسر جهان گسترش پیدا کرده اند. از سال ۲۰۰۰ شرکت های نفتی و گازی روسیه مانند LUKoil جایگاه برجسته در حوزه انرژی و مناطق استراتژیک مهم مانند خاورمیانه، دولت های همسایه اروپای شرقی و ایالات متحده پیدا کرده اند. (۲۶-۲۷Hill,۲۰۰۴:)برای مثال تقریباً نیمی از واردات گازی اروپا از روسیه است. در سال ۲۰۰۶، آلمان ۴۰ درصد، یونان ۸۴ درصد، استرالیا ۷۸ درصد و دولت های بالتیک و فنلاند ۱۰۰ درصد گاز خود را از روسیه تامین کردند (Lucas,۲۰۱۲:۲۱۲). قبل از دستیابی پوتین به قدرت، تحلیل گران بیرونی روسیه را به عنوان یک اقتصاد ضعیف و کساد و دولت آن را یک دولت فاسد و نالایق می دیدند. روسیه یک دولت شکست خورده بود که برای برقراری نظم داخلی ناتوان بود. در دهه ۱۹۹۰ هیچ کس فکر نمی کرد که روسیه به شرایط ابر قدرتی بازگشت کند. بهبود اقتصادی روسیه از سال ۲۰۰۰ شروع شد. بعد از آن در نتیجه سیاست های دولت روسیه بود که ایده «روسیه به عنوان ابر قدرت انرژی» به کار برده شد. این ایده توانایی روسیه را برای استفاده از نفت و گاز به عنوان یک سلاح در جهت تقویت تاثیر روسیه در کشورهای همسایه و در صحنه جهانی توضیح می دهد. در نتیجه در دهه ۲۰۰۰، با افزایش قیمت در بازار جهانی، انرژی به نکته اتکای اقتصاد روسیه و به ابزار قوی در سیاست خارجی و دیپلماسی آن تبدیل شد. در سال ۲۰۰۵ در نشست جی ۸، پوتین ادعا کرد که روسیه رهبر جهانی بازار انرژی با بزرگترین پتانسیل در نفت و گاز و قدرت هسته ای است. در واقع روسیه تولید کننده و صادرکننده برجسته نفت و گاز طبیعی شد و بزرگترین ذخیره نفت و اورانیوم جهان را داشت. بدین ترتیب استراتژی انرژی در سال ۲۰۰۳ به صراحت منابع انرژی را به عنوان ابزار سیاسی عنوان کرد و در دکترین سال ۲۰۰۹ هم تاکید بر انرژی در سیاست خارجی را به عنوان سیاست خارجی جدید مطرح کرد. (Oldberg,۲۰۱۰,۱۹) ► نتیجه گیری: در این نوشتار به طور خلاصه به استراتژی چندجانبه گرایی و استراتژی انرژی روسیه به منظور احیای جایگاه ابرقدرتی در نظام بین الملل پرداختیم. همانطور که اشاره شد با روی کار آمدن پوتین در سال ۱۹۹۹ میلادی و با بهبودی اوضاع اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه بود که به منظور احیای قدرت روسیه در جهان، این دو استراتژی در اولویت سیاست خارجی روسیه قرار گرفت. آنچه در این نوشتار مد نظر بود استراتژی چندجانبه گرایی و به چالش کشیدن جایگاه هژمونیک آمریکا در نظام بین الملل است. روس ها به دنبال تحقیر دوران پس از فروپاشی بودند که از سال ۲۰۰۰ به بعد با بهبود شرایط داخلی درصدد انتقام از امریکا برآمدند و سعی کردند حوزه منافع آمریکا را در مناطق ژئوپلیتیکی بویژه آسیای مرکزی و قفقاز و غرب آسیا محدود نمایند. با اولویت استراتژی چندجانبه گرایی در سیاست خارجی روسیه است که در سال های اخیر روسیه سعی کرده نقش فعال در عرصه جهانی داشته باشد و سیاست کاملاً مستقل از غرب و آمریکا داشته باشد. از سال ۲۰۰۰ به بعد ، روسیه به منظور کمرنگ کردن نقش آمریکا در مهندسی تحولات سیاسی مناطق مختلف، در بعضی از مسائل موضع گیری کاملاً جدی اتخاذ کرده و به مخالفت با آمریکا پرداخته است. مخالفت با استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا ، جنگ گرجستان ، حمایت روسیه از پرونده هسته ای ایران ، حمایت از دولت اسد و مخالفت روسیه با مداخله نظامی غرب و آمریکا در سوریه و قضیه اخیر اوکراین از نمونه های بارز اتخاد موضع صریح و قاطعانه روسیه در برابر آمریکاست. با توجه به این موضع گیری های روسیه بوده که بسیاری از تحلیل گران سیاسی و روابط بین الملل، به پایان نظام تک قطبی و هژمونی ایالات متحده و شروع دوران جنگ سرد جدید میان روسیه و آمریکا اشاره کرده اند. در نتیجه می توان پیش بینی کرد که با وجود تلاش آمریکا برای حفظ شرایط موجود و ایفای نقش یکجانبه گرایانه و سلطه طلبانه در جهان و تلاش روسیه برای تغییر شرایط موجود و برقراری ساختار چندقطبی در نظام بین الملل و به چالش طلبیدن نظام سلطه، فهرستی از موضوعات امنیتی و راهبردی وجود دارد که نشان از وجود رقابت جدی بین آمریکا و روسیه دارد. اکنون مهم‌ترین حوزه‌ها و مسائل بین‌المللی را که مسکو و واشنگتن در ارتباط با آن در حال رقابت هستند، موضوع همپایگی راهبردی و طرح سپر موشکی، بحران‌های منطقه‌ای افغانستان، کره شمالی و سوریه و رقابت‌های ژئواستراتژیک مانند گسترش ناتو و بحران اخیر اوکراین و نیز موضوعاتی مثل حقوق بشر و پناهندگی ادوارد اسنودن است. بنابرین در حال حاضر این موضوعات باعث می شود که چشم انداز مناسبی برای بهبود روابط آمریکا و روسیه پیش بینی نشود. بهبود روابط آمریکا و روسیه همواره با متغیرهای منفی روبرو بوده و اجازه گسترش روابط بین دو کشور را نداده است. نویسنده: سید سعید صادقی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای؛منابع: ۱) عمادی ، سید رضی، (۱۳۸۸) ، "احیای قدرت نظامی روسیه : مقابله با یک جانبه گرایی امریکا " ، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز ، شماره ۶۷ ۱) مصلی نژاد ، عباس، (زمستان ۱۳۹۲) ، "موازنه راهبردی و سیاستگذاری امنیتی روسیه در نظام بین الملل" ، مطالعات اوراسیای مرکزی ، دوره ۶ ، شماره ۲ ۳) نوری ، علیرضا ، (۱۳۸۹) ، سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین : اصول و روندها ، تهران ، دانشگاه جامع امام حسین (ع) ، دانشکده و پژوهشکده پیامبر اعظم (ص). ۲- Michael Rywkin,(۲۰۰۸),” Russia: In Quest of Superpower Status”, American Foreign Policy Interests. ۳- PETER RUTLAND,(۲۰۰۸), Russia as an Energy Superpower, New Political Economy, Vol. ۱۳, No. ۲, June . 4- Fiona Hill, (۲۰۰۴),Energy Empire:Oil, Gas and Russia’s Revival, the foreign policy center. September ۲۰۰۴ 5- Edward Lucas,(۲۰۰۸), The New Cold War, Bloomsbury, London . ۶- Ingmar Oldberg,(۲۰۱۰), Russia´s Great Power Strategy under Putin and Medvedev, Utrikespolitiska Institutet Swedish Institute of International Affairs. پایان متن/

بررسی جوانب مختلف منع واردات محصولات کشاورزی توسط روسیه از کشورهای غربی

$
0
0
ایراس؛ در تاریخ هفتم آگوست ۲۰۱۴ روسیه در اولین اقدام جدی خود طی روزهای گذشته و در پاسخ به تحریم های صورت گرفته علیه کشورش ، واردات محصولات دامی و کشاورزی به این کشور از اتحادیه اروپا، کانادا، آمریکا، و برخی دیگر از کشورهای تحریم کننده روسیه را به مدت یک سال ممنوع اعلام کرد. این کشور همچنین اعلام کرده است استفاده از آسمان سیبری که نزدیک ترین مسیر هوایی از اروپا به آسیای دور محسوب می شود را برای شرکت های اروپایی ممنوع خواهد کرد که در صورت اجرایی شدن این تصمیمات کارشناسان تخمین زده اند میلیارد ها یورو زیان به کشورهای غربی اعم از آمریکا و اتحادیه اروپا و شرکت های وابسته به آنها وارد شود؛ دراین گزارش به صورت خاص به بخش تحریم محصولات کشاورزی پرداخته می شود. دلیل اعمال چنین تحریم هایی: استراتژی اصلی روسیه در اتخاذ چنین تصمیمی در واقع اعمال تحریم در مقابل تحریم است. اینکه چنین استراتژی چقدر به موفقیت نزدیک باشد جای تردید وجود دارد؛ ولی واقعیت این است که قدرت اقتصادی و ابزارهای فیزیکی و نرم افزاری غرب در مقابل روسیه به مراتب کارسازتر است. لذا اینکه در بلندمدت استراتژی تحریم در مقابل تحریم موفق باشد جای تردید بسیار است. روسیه خود از این موضوع کاملا آگاه است لذا دوره تحریم ها را یکساله درنظر گرفته که اصولا یک دوره کوتاه مدت است. از مارس ۲۰۱۴ تاکنون کشورهای عضو اتحادیه اروپا مجموعا در ۹ مرحله شرکت ها، بانک ها و افراد حقیقی روسی را تحت تحریم قرار داده اند و آمریکا نیز از آن تاریخ تا کنون ۶ بار چنین تحریم هایی علیه روسیه اعمال کرده است. روسیه نیز درمقابل، تحریمایی علیه برخی اشخاص بخصوص ازکنگره آمریکا و یا مقامات اوکراینی اعمال کرده ولی بسیاری معتقدند روسیه از چنان قدرتی برخوردار نیست که تصمیماتش بتواند تاثیرات شگرفی بر تصمیمات سیاسی کشورهای غربی داشته باشد. روس ها برای اقناع افکار داخلی خود مجبورند دست به اقدامات کوتاه مدت ولو با تاثیرات اندک بزنند. کالاهای تحریم شده: گروه کالاهایی که توسط روسیه واردات آنها منع شده عبارتند از محصولات گوشتی، غذاهای دریایی، سبزیجات، میوه و فرآورده های لبنی است. بصورت مشخص تر می توان گفت گروه کالای گوشتی شامل گوشت مرغ، خوک، گاو و گوسفند یخ زده، تازه، دودی شده، نمک اندود و سرد، گروه کالاهای دریای اعم از ماهی تازه، یخ زده، فرآوری شده و تمامی آبزیان دریایی، گروه کالایی سبزیجات متشکل از تمامی سبزیجات تازه، فریزشده، خشک شده، گروه کالایی میوه نیز شامل انواع میوه ها و گروه کالایی فرآورده های لبنی شامل ماست، شیر، انواع خامه و پنیر، کفیر و غیره می باشد. کالاهای کشاورزی غیر تحریمی: اگرچه در تحریم روسیه علیه کشورهای غربی به تحریم انواع محصولات کشاورزی اشاره شده است با اینحال برخی استثنائات هم وجود دارد. در این ارتباط کالاهایی که ورود آنها منع نشده است شامل غذای کودک، انواع نوشیدنی های الکلی و غیر الکلی، دخانیات، توتون، تنباکو، قهوه، چای، انواع شکلات، شکر و ادویه جات، غلات و حبوبات، آرد و نشاسته، تخم مرغ و عسل، محصولات روغنی، کره های گیاهی و حیوانی قابل ذکر است. کشورهای تحریم شونده: همانگونه که در مقدمه نیز ذکر گردید کشورهایی هدف تحریم روسیه قرار گرفته اند که به نوعی علیه روسیه دست به اعمال تحریم زده اند. در این رابطه بصورت مشخص کشورهای اتحادیه اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا و نروژ اعلام شده است. هرکدام از این کشورها در صادرات برخی محصولات کشاورزی به روسیه تخصص پیدا کرده اند. بعنوان مثال مهمترین کالاهای کشاورزی که تعدادی از کشورهای غربی تولید و به روسیه صادر می کنند مختصرا به شرح ذیل می باشد: ایالات متحده: شامل گوشت، مرغ. کانادا: شامل نوشیدنی ها و غذاهای آماده، چربی های حیوانی و کره گیاهی و مواد معدنی. استرالیا: گوشت گاو یخ زده. ژاپن: شامل ماهی و محصولات آبزی، شیرخشک، آبجوی آلکلی و غیر الکلی، غذاهای آماده برخی انواع سس ها، ادویه جات و سوپ ها. سوئیس: شامل آرد و فرآورده های شیر. اوکراین: شامل حبوبات و پنیر و سایر فرآوردهای لبنی. کشورهای عضو اتحادیه اروپا اعم از: اتریش: شامل چرم خام، انواع خاص محصولات شیمایی کشاورزی، توتون و نوشیدنی ها. بلژیک: شامل غذاهای آماده، گوشت، ماهی، میوه و سبزیجات، کره و انواع نان. برای درک بهتر موضوع، نظام مبادلات کالایی ایالات متحده آمریکا با روسیه در حوزه صادرات محصولات کشاورزی در سال ۲۰۱۳ تشریح می گردد. میزان صادرات محصولات کشاورزی آمریکا به روسیه درسال ۲۰۱۳ کمتر از ۱ درصد کل صادرات محصولات کشاورزی آمریکا به خارج از آن کشور بوده است. مجموع صادرات محصولات کشاورزی آمریکا به خارج درسال مذکور درحدود ۱۴۴ میلیارد دلار بوده است، با این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که صادرات موادغذایی آمریکا به روسیه درحدود ۱.۲ میلیارد دلار در سال است؛ در این ارتباط کالاهای عمده ای که درحوزه کشاورزی از طرف آمریکا به روسیه صادر می شود عمدتا محصولات فرآوری شده گوشت گاو و گوسفند و خوک بوده است که ارزش آن ۳۱۰ میلیون دلار درسال است. در همین سال مجموع کل صادرات دانه های درختی (آجیل) و بادام درجه یک آمریکا به روسیه به رقم ۱۷۲ میلیون دلار در سال رسید و صادرات دام زنده اعم از گاو و خوک به ارزش ۱۴۹ میلیون دلار رسید. از طرف دیگر روسیه دومین بازار بزرگ برای صادرات فرآورده های مرغی آمریکاست و در سال ۲۰۱۳ مجموعا رقمی در حدود ۲۶۷ هزار تن مرغ به ارزش ۳۰۹ میلیون دلار به روسیه صادر نموده است. لذا همانگونه که آمار نشان می دهد شرکت های آمریکایی از قبل عدم صادرات محصولات مذکور به روسیه مجموعا ۱.۲ میلیارد دلار خسارت خواهند دید. این رقم به نسبت برای صادرات محصولات کشاورزی آمریکا چندان تاثیر گذار نیست ولی برای روسیه رقم قابل ملاحظه ای خواهد بود . تاثیر تحریم واردات محصولات کشاورزی: برای بررسی تاثیر تحریم ها می بایست آنرا به دو بخش تقسیم کنیم که به شرح ذیل می باشد: الف: بر کشورهای تحریم شونده بنظر می رسد تحریم واردات محصولات کشاورزی دو تاثیر عمده بر کشورهای غربی خواهد گذاشت، اولین این تاثیر بر میزان درآمد عرضه کنندگان محصولات مذکور خواهد بود و این کاهش در درآمد باعث خواهد گردید تولیدکنندگان اروپایی با خطر ورشکستگی مواجه شوند. برای نمونه می توان مورد کاشت سیب در اروپا بخصوص لهستان را مثال آورد. پیش بینی می شود میزان تولید سیب در اورپا در سال جاری میلادی به ۱۲ میلیون تن در سال برسد این درحالی است که متوسط تولید این محصول در سال های گذشته بین ۱۰ تا ۱۱ میلیون تن در سال بوده است. از این میزان چیزی در حدود ۳ میلیون تن سیب در لهستان تولید می شود و از رقم مذکور بصورت معمولی در حدود ۷۰۰ هزار تن در سال به روسیه صادر می شود. عدم صادرات این حجم از سیب به روسیه می تواند تولیدکنندگان و توزیع کنندگان سیب در لهستان را با خطر ورشکستگی روبرو نماید. دومین مثال کشور هلند است. هلند دومین کشور بزرگ صادرکننده محصولات کشاورزی در دنیاست و روسیه یکی از مهمترین شریک های این کشور در جهان است. بنظر می رسد تاثیرات منفی تحریم ها بر اقتصاد کشور هلند بخصوص درحوزه صادرات گل کاملا مشهود خواهد بود. مثال سوم کشور فنلاند است. فنلاند یکی از بزرگترین صادرکنندگان مواد غذایی فرآوری شده و محصولات لبنی (دو سوم صادرات محصولات کشاورزی فنلاند به روسیه می باشد) به روسیه است و پیش بینی می شود بواسطه تحریم های صورت گرفته شرکت های لبنی فنلاند درحدود ۵۳۴ میلیون دلار خسارت ببینند. سالانه ۲۵ درصد از محصولات کشاورزی فنلاند به روسیه صادر می شود. بعنوان مثال محصولات لبنی با برند Valio در روسیه طرفداران زیادی دارد و کاملا شناخته شده است . کاهش قیمت مواد غذایی در اروپا دومین تاثیر تحریم های روسیه خواهد بود. برخی از کارشناسان اروپایی بر این باور هستند که تحریم واردات انواع میوه و مواد غذایی برای تولیدکنندگان اروپایی ضررهایی بدنبال خواهد داشت. برای نمونه آنها معتقدند بدون صادرات محصولات میوه به روسیه، احتمالا قیمت میوه در کشورهای اروپایی تا ۲۰ سنت برای هر کیلوگرم کاهش خواهد داشت و این باعث خواهد شد کشاورزانی که به امید صادرات میوه و مواد غذایی در اروپا سرمایه گذاری کرده اند سرمایه گذاری هایشان توجیه اقتصادی نداشته باشد و منجر به از دست رفتن سرمایه هایشان شود. کارشناسان حوزه کشاورزی معتقدند سرمایه گذاری های صورت گرفته زمانی توجیه خواهد داشت که قیمت میوه برای هر کیلوگرم ۳۵ سنت باشد. این نگرانی ها باعث گردیده است کمیسیون اتحادیه اروپا اعلام کند از تولیدکنندگان اروپایی سبزیجات و میوه جات حمایت می کند. ب: برکشور تحریم کننده تحریم واردات انواع محصولات کشاورزی بر اقتصاد روسیه بعنوان کشور تحریم کننده نیز تاثیر گذار خواهد بود. افزایش نرخ تورم و کمبود محصولات کشاورزی در روسیه از جمله تبعات اصلی تحریم های روسیه علیه کشورهای غربی خواهد بود. البته فعلا با توجه به وارداتی که از قبل انجام شده است انبارهای روسیه از محصولات کشاورزی وارداتی انباشته است ولی به مرور چنانچه دولت نتواند محصولات جدید را جایگزین محصولات مصرف شده نماید، احتمالا با کمبود مواد غذایی و کاهش عرضه، افزایش قیمت را شاهد خواهیم بود. نحوه جبران کمبود محصولات: همانگونه که در بخش قبلی ذکر گردید احتمالا کمبود محصولات کشاورزی در روسیه یکی از تاثیرات مهم تحریم محصولات کشاورزی خواهد بود. در این ارتباط دولت روسیه برای فائق آمدن بر این مشکل سه راهکار در اختیار دارد: ۱- از طریق جایگزینی شرکت های غربی با تولیدکنندگان داخلی: روسیه اعلام نموده در نظر دارد شرکت های اصلی تولید کننده محصولات کشاورزی روسیه را جایگزین شرکت های بزرگ صادرکننده محصولات کشاورزی نماید. پرواضح است در صورتی که در زمان تحریم، دولت روسیه با سرمایه گذاری در کشور خود زیر ساخت هایش را تقویت کند، تحریم ها بسیار کم اثر خواهند شد. در حال حاضر روسیه استراتژی جایگزینی کالاها را در پیش گرفته است و این کشور برای تمام کالاهایی که واردات آنها از سوی اروپا و یا خود روسیه در قالب تحریم علیه اروپا ممنوع شده است در حال بررسی جایگزین وارداتی است. ۲- از طریق جایگزینی سایر شرکت های خارجی تولیدکننده مواد غذایی: باید به این نکته توجه داشت که تولید محصولات کشاورزی تنها منحصر به چند شرکت بزرگ در کشورهای اروپایی نیست و امروزه شرکت های تولید کننده در سرتاسر دنیا پخش شده اند. قدرت های نوظهور درعرصه کشاورزی که اتفاقا رابطه خوبی هم با روسیه دارند می توانند جایگزین خوبی برای شرکای اروپایی روس ها باشند . کشورهای آمریکای لاتین مرجع مناسبی برای تأمین محصولات گوشتی مورد نیاز روسیه هستند به خصوص برزیل که این کشور یکی از بزرگ ترین تولید کنندگان گوشت در سطح جهان است و می تواند جایگزین آمریکا در زمینه تأمین گوشت شود. درهمین راستاست که دولت روسیه اعلام نموده برای جبران کمبود محصولات کشاورزی با چهار کشور برزیل، آرژانتین، اکوادور و شیلی مذاکراتی برای افزایش واردات مواد غذایی انجام داده است. دراین میان برزیل بیشترین بخت برای گسترش صادرات خود به روسیه را دارد. این کشور اخیرا اعلام کرده چنانچه روسیه بتواند تسهیلات گمرکی مناسبی اعطا نماید آماده است صادرات گوشت و فرآورده های گوشی و محصولات لبنی به روسیه را افزایش دهد. همچنین این کشور در نظر دارد در عوض صادرات کالاهای مذکور، واردات برخی محصولات کشاورزی از روسیه اعم از ماهی و غلات را افزایش دهد. کشور دیگری که مد نظر روسیه است اکوادور می باشد. واردات انواع محصولات آبزی، میوه، سبزیجات و گل از اکوادور که عمدتا بصورت فریز شده و یا در قالب کنسرو در قوطی های دربسته به روسیه صادر خواهد شد یکی از نتایج مذاکرات اخیر دو کشور است. مهمترین مشکل بر سر ارسال محصولات مذکور نحوه لجستیک خواهد بود؛ به گونه ای که محموله با کمترین زمان و هزینه به بازار روسیه برسد. به غیر از کشورهای آمریکای لاتین سایر کشورهای دیگر از جمله چین، ترکیه، هند، آفریقای جنوبی، ایران، مصر و جمهوری آذربایجان می توانند جایگزین کشورهای غربی شوند. بعنوان مثال درحال حاضر بخش اعظمی از میوه و سبزیجات وارد شده به روسیه از طریق کشور ترکیه تامین می شود و این کشور این شانس را خواهد داشت که بتواند بخش اعظمی از واردات روسیه را به خود اختصاص دهد. برخی از کارشناسان روسی خبر داده اند که روسیه برای تأمین و واردات برخی محصولات کشاورزی خود در حال بررسی واردات آنها از ایران و جمهوری آذربایجان است. مصر نیز یکی دیگر از گزینه های تأمین محصولات کشاورزی روسیه و بلاروس نیز منبع خوبی برای تأمین برخی محصولات لبنی روسیه است که جایگزین برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه خواهد شد. ۳- تغییر در لیست کالاها: طرف های روسی در نظردارند باتوجه به شرایط و مقتضیات زمانی در آینده مجددا در فهرست کالاهایی که مورد تحریم قرار داده اند بازنگری کنند و احیانا برخی از این کالاها را از فهرست مذکور خارج و برخی دیگر از کالاها را جایگزین آن کنند. این موضوع باعث خواهد شد دست دولت باز بوده و در آینده چنانچه نتواند کالایی را به اندازه مصرف داخلی تامین و یا تولید و یا وارد نماید نام آنرا از فهرست سیاه، خارج و به بحران کمبود آن خاتمه دهد. روس ها اعلام نموده اند که در تغییر فهرست کالاها و کشورها انعطاف خواهند داشت؛ لذا کرملین اعلام نموده درصورتیکه که طرف های آمریکایی و اروپایی متعهد به یک گفتگوی سازنده باشند امکان خواهد داشت که مسکو در تصمیم خود تجدید نظر نماید . روش دور زدن تحریم واردات محصولات کشاورزی توسط تحریم شوندگان: یکی از مهمترین روش های دور زدن چنین تحریم هایی توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا می تواند از طریق اتحادیه گمرکی روسیه، بلاروس و قزاقستان باشد. کالاها در این کشورها بدون هیچگونه مانعی جابجا می شوند و می توانند وارد قلمرو روسیه شوند. این موضوع باعث نگرانی وزیر کشاورزی روسیه شده و ایشان اظهار داشته که کارشناسان این موضوع را تحت بررسی دارند؛ اخیرا مذاکراتی میان سه کشور جهت تهیه مکانیزم های اجرایی اغاز شده است. دومین راه جهت دورزدن تحریم ها می تواند از طریق تاسیس شرکت های صوری در سایر کشورها و در نتیجه صادرات محصولات کشاورزی از طریق شرکت های مذکور به روسیه باشد. روس ها برای جلوگیری از آن نیاز به ایجاد یک شبکه گسترده و تبادل مرتب اطلاعات دارند که هزینه زیادی برای آنها در بر خواهد داشت. موضوع سومی که می تواند تاحدودی باعث نگرانی روس ها شود ارجاع پرونده روسیه به سازمان تجارت جهانی است . کشورهای غربی و روسیه از اعضای WTO هستند، لذا این حق برای کشورهای غربی محفوظ است که این موضوع را به کمیسیون های مربوط در سازمان تجارت جهانی ارجاع دهند . باتوجه به اینکه کمیسیون های حل اختلاف سازمان فوق اصولا دارای ساختاری غربی است و کشورهای اروپایی و آمریکا در آن نفوذ غیر قابل انکاری دارند چنانچه پرونده ای علیه روسیه گشوده شود احتمال صدور رای به ضرر روسیه اجتناب ناپذیر است. نویسنده: محسن صیفی،

احزاب سیاسی در روسیه کنونی

$
0
0
ایراس؛ در بحث از احزاب روسیه قبل از هر چیز سابقه تاریخی کوتاه آنهاست که جلب توجه می‌کند. این سابقه کوتاه به خاطر این است که بیش از ۷۰ سال حزب کمونیست در اتحاد شوروی انحصار قدرت را در دست داشت و احزاب دیگری در این کشور وجود نداشتند، اما در اواخر دهه ۱۹۸۰ یک سیستم چندحزبی ایجاد شد که با فروپاشی شوروی توسعه یافت. فعلا مهم‌ترین احزاب روسیه به ترتیب بیشترین کرسی‌ ها در انتخابات دومای ۲۰۱۱ عبارتند از: روسیه متحد، حزب کمونیست، روسیه عادل و حزب لیبرال دموکرات. به غیر از این چهار حزب، احزاب دیگری نیز هستند که برخی از آنها با وجود شرکت در انتخابات واجد حداقل ۷ درصد آرا و کسب کرسی در دوما نشدند. اما به هر حال در جامعه روسیه مطرح هستند. حزب یابلاکا (سیب) و حزب میهن ‌دوستان روسیه در این دسته قرار دارند. حزب حاکم یا همان روسیه متحد در سال ۲۰۰۱ از به هم پیوستن چندین حزب سیاسی و جنبش مهم رقابت‌ کننده در انتخابات دومای ۱۹۹۹ ایجاد شد. این احزاب شامل بلوک «اتحاد» (یا خرس)، یک حزب راست میانه به رهبری سرگئی شایگو و میهن - همه روسیه به رهبری پریماکف و یوری لوژکف بودند. این حزب در سال ۲۰۰۳ نام «روسیه متحد» را برای خود برگزید. روسیه متحد از یک اقتصاد ترکیبی با بخش ‌های دولتی و خصوصی حمایت می‌کند. در حوزه اجتماعی این حزب وعده می ‌دهد که کاهش جمعیت روسیه را متوقف کند و میزان تولد را افزایش دهد. یکی از اولویت ‌های دیگر آن نیز ایجاد یک هویت مدنی و فراگیر روسی و ارزش‌های مشترک برای همه گروه‌های قومی روسیه و در عین حال احترام به ویژگی‌های فرهنگی خاص اقلیت‌هاست. ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۸ به عنوان رییس این حزب انتخاب شد و دیمیتری مدودف نیز از سال ۲۰۱۲ تاکنون رهبری روسیه متحد را برعهده دارد. این در حالیست که از سال ۲۰۱۱ ولادیمیر پوتین شکل‌گیری یک جبهه مردمی برای همه مردم روسیه را اعلام کرد که «نارودنی فرونت» نام دارد و آمیخته‌ ای از مردم مناطق مختلف روسیه و نیز سازمان های عمومی اطراف حزب حاکم یعنی روسیه متحد است. در مورد شرایط ورود به این جبهه اعلام شد که این جبهه به روی همه کسانی که با دیدگاه پوتین در مورد آینده روسیه موافقند باز است و همه مشارکت ‌کنندگان در آن برابر خواهند بود. به تدریج تمام شهرداری ‌ها و بسیاری از اتحادیه‌ های تجاری و حرفه‌ ای به این جبهه پیوستند. همچنین روسیه متحد در سال ۲۰۱۱ اعلام کرد که کل جمعیت خاباروفسک؛ از شهرهای بزرگ شرق دور روسیه و هم مرز با چین به این جبهه پیوسته‌اند. حزب لیبرال دموکرات روسیه رسما قدیمی ‌ترین حزب روسیه است که در سال ۱۹۹۱ رسما به عنوان یک حزب سیاسی ثبت شد. نام این حزب از ابتدا با نام ولادیمیر ژیرینوفسکی پیوند خورده است. برنامه رسمی حزب لیبرال دموکرات بر دو پایه استوار است: لیبرالیسم و میهن‌پرستی. این حزب معتقد است روسیه باید مهاجرت را محدود کند و از تمام روس‌های خارج از کشور حمایت کند و در حوزه اقتصادی مانند روسیه متحد از یک اقتصاد ترکیبی حمایت می‌کند. حزب کمونیست فدراسیون روسیه در فوریه ۱۹۹۳ شکل گرفت. این حزب ادامه حزب کمونیست اتحاد شوروی است و بعد از فروپاشی شوروی بیشتر اعضای این حزب از قبل متعلق به حزب کمونیست اتحاد شوروی بودند. اما تحولات گسترده‌ای هم در حزب شکل گرفته است. بر طبق قوانین قدیمی حزب همه اعضا مجبور بودند که ضد خدا باشند. در حالیکه اخیرا حدود ۳۰ درصد از اعضای حزب کمونیست اظهار می‌کنند که به خدا اعتقاد دارند. همچنین در حال حاضر حزب کمونیست برخلاف دوره شوروی موافق سیستم چندحزبی است و از آزادی‌های سیاسی اولیه حمایت می‌کند. با این حال این حزب حامی ملی کردن صنایع استراتژیک و کنترل قیمت کالاهای ضروری است. رهبر این حزب گنادی زیوگانف است. حزب روسیه عادل از ادغام سه حزب با گرایش چپ تاسیس شد. در سال ۲۰۰۶ حزب زندگی (سرگئی میرونوف)، حزب مام میهن و حزب بازنشستگان در روسیه عادل ادغام شدند و میرونوف به عنوان رییس جدید حزب انتخاب شد. در سال ۲۰۱۱ نیکُلای لویچف جایگزین میرونوف شد؛ اما در سال ۲۰۱۳ مجددا میرونوف به عنوان رییس حزب انتخاب شد. اساس برنامه‌های «روسیه عادل» بر روی «سوسیالیسم معاصر، دموکراتیک و واقعی» است. مسائل مورد توجه این حزب بیشتر مسائل داخلی روسیه است و بر روی سیاست‌های اجتماعی قوی تاکید دارد که ثبات اجتماعی را تضمین کند. در میان احزاب کوچکتر، یکی از قدیمی‌ترین احزاب روسیه یابلاکا (سیب) است که در سال ۱۹۹۵ توسط گریگوری یاولینسکی، یوری بولدی‌رف و لادیمیر لوکین ایجاد شد. تا سال ۲۰۰۸ رهبر حزب گریگوری یاولینسکی بود و از سال ۲۰۰۸ سرگئی میتروخین رسما رهبر حزب بوده است. این حزب همیشه اپوزیسیون دولت بوده. اما بعد از شکست سال ۲۰۰۷ در انتخابات دوما، نقش سیاسی این حزب تضعیف شد. در سمت احزاب موافق دولت نیز دو حزب دیگر قرار دارد. یکی حزب میهن‌دوستان روسیه که برنامه آن شامل گزیده‌ای از شعارهای چپگرا و میهن‌پرستانه است و رهبر آن گنادی سمیگین؛ تاجر و عضو سابق حزب کمونیست است. دوم حزب راست‌گرا که خود را حزب لیبرال دموکراتیک معرفی می‌کند و طبقه متوسط روسیه را هدف قرار داده است. این حزب در سال ۲۰۰۸ تاسیس شد و در می ۲۰۱۱ میخاییل پروخاروف به عنوان رییس این حزب انتخاب شد. قانون فدرال ۲۰۰۱ و چندین اصلاحیه وضعیت احزاب سیاسی را در روسیه تنظیم می‌کنند. قبل از آن در سال ۱۹۹۷ قانونی جدید با متمایز کردن سازمان‌ های معطوف به رقابت برای کسب قدرت سیاسی از دیگر سازمان ‌های سیاسی مدنی، خطی بین احزاب و این سازمان‌ها کشید. در سال ۲۰۰۱ رییس جمهور جدید؛ ولادیمیر پوتین دور جدیدی از اصلاحات در قانون انتخابات و احزاب را آغاز کرد. قانون «درباره احزاب سیاسی» احزاب سیاسی را تنها نوع سازمان‌ های مورد پذیرش برای انتخابات فدرال و منطقه‌ای قرار داد و تعیین کرد که برای ثبت یک حزب در سطح ملی به غیر از بسیاری از ویژگی‌های دیگر، حداقل ده هزار عضو در سراسر کشور لازم است. این رقم در سال ۲۰۰۶ به پنجاه هزار نفر افزایش یافت. اما در سال ۲۰۱۰ و در دوره مدودف حداقل ضروری اعضا به ۴۵۰۰۰ نفر و در سال ۲۰۱۲ به ۴۰۰۰۰ نفر تغییر کرد. البته ماهیت محدودکننده قوانین تغییری نکرد. با این حال پراکندگی روس‌ها در احزاب متعدد یکی از عوامل قوانین سختگیرانه مزبور بوده است. حامیان این قانون معتقدند که باید شمار احزاب غیر واقعی و غیر جدی را کاهش داد و فقط احزاب جدی یا گستره سراسری بتوانند در انتخابات شرکت کنند. این وضع واکنش طبیعی به بی‌نظمی‌های دهه ۱۹۹۰ بود که افراد و احزاب بسیاری برای کرسی‌های پارلمان رقابت می‌کردند. به نحوی که در انتخابات ۱۹۹۵ دوما بیش از ۲۰ حزب سیاسی برنده کرسی در دوما شدند و وخامت وضعیت اقتصادی اجتماعی کشور در دهه ۱۹۹۰ منجر به پدید آمدن احزابی با ایدئولوژی‌های رادیکال راست و چپ شد. با این حال دو ویژگی منفی در سیستم حزبی روسیه وجود داشته است. یکی اینکه احزاب و ائتلاف‌های حزبی نامنظم در صحنه سیاسی روسیه تسلط دارند. این وضع مخصوصا تا قبل از تثبیت «روسیه متحد» در صحنه سیاسی روسیه کاملا آشکار بود. رای‌دهندگان زمانی می‌توانند احزاب را پاسخگو کنند یا از آنها حمایت کنند و یا رای خود را از آنها پس بگیرند که احزاب در انتخابات‌های پیاپی ظاهر شوند. اما تاکنون بیشتر احزاب روسیه بی‌دوام بوده‌اند. مثلا از ۱۳ حزبی که در انتخابات ۱۹۹۳ دوما رقابت می‌کردند، فقط ۴ حزب در سال ۱۹۹۹ باقی بودند. نکته دوم این است که جدایی و انفصال بزرگی بین احزاب انتخاباتی و احزاب دوما وجود دارد. معمولا نمایندگان باید در پارلمان به همان حزبی تعلق داشته باشند که در هنگام انتخابات نامشان در فهرست آن قرار داشت. اما در روسیه کاندیداهای پیروز اغلب بعد از ورود به دوما به سرعت حزب خود را تغییر می‌دهند و می‌توانند در طول دوره ۴ ساله دوما هم دوباره حزب خود را عوض کنند. مثلا بیش از یک چهارم اعضای دوما بین سال‌های ۱۹۹۵ و ۱۹۹۹ گرایش حزبی خود را تغییر دادند که این موجب سردرگمی رای‌دهندگان می‌شود. با این حال در سالهای اخیر احزاب روسیه تا حد زیادی ثبات یافته‌اند و این مشکلات کمتر شده‌اند. از نظر پایه‌های اجتماعی در دهه ۱۹۹۰ برخی پیوندهای منظم بین گروه‌های اجتماعی خاص و احزاب خاص وجود داشت. مثلا رای‌دهندگان تحصیل‌کرده‌تر و یا جوان‌تر تمایل داشتند از احزاب دموکراتیک حمایت کنند؛ در حالیکه افراد مسن‌تر مایل به طرفداری از احزاب ملی‌گرا و کمونیست بودند. اما زمانی که حزب روسیه متحد روی کار آمد، این وضع تغییر کرد و تلقی رای‌دهندگان نسبت به مقامات به طور کلی و پوتین به طور خاص مهم‌ترین شاخص اولویت‌های رای‌دهندگان شد. در واقع رای‌دهندگان از همه دیدگاه‌ها تمایل دارند «روسیه متحد» را به عنوان تجسم مشروعیت سیاسی ولادیمیر پوتین ببینند و به له یا علیه آن رای دهند.منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ج.ا. ایران در فدراسیون روسیه و رئیس موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)انتهای متن/

تاریخچه روابط ایران و شهر نیژنی نوگراد روسیه

$
0
0
ایراس؛ روابط ایران و روسیه دارای سنت تاریخی-فرهنگی دیرینه ای است. سرزمین نیژه گارودسکایا از قدیم، نقش چهار راه فرهنگی را ایفا می کرد و حضور فعالی را در توسعه این ارتباطات داشته است. ایرانی زبانان بومی که مشترکاتی با زبان های اسلاو دارند، از قدیم در منطقه اروپای شرقی زندگی می کردند. آنها وارد بخش های میانی و بالایی رود ولگا که در شمال با مردمان فین – اوگری[1] و بالتیک – اسلاو، مجاور و در تماس بودند، شدند. باستان شناسان با توجه به داده هایشان گمان می کنند در منطقه ی "موروم"[2] و "ناواشینو"[3] در هزاره های اول و دوم پیش از میلاد، قبایل هندی – ایرانی زندگی می کردند. ارتباط بخش های بالایی و میانی ولگا با قبایل "سکا"[4] و "سرمتی"[5] ایرانی زبان از سده های ۴-۶ پیش از میلاد مسیح، و از اواخر هزاره اول پیش از میلاد مسیح وجود داشته است و تا سده های ۵-۶ بعد از میلاد مسیح بصورت دائمی حفظ شده است. پس از آنکه قبایل ایرانی زبان در حوزه ولگا، هژمونی خود را از دست دادند، قبایل اسلاو شرقی و در ادامه، پادشاهان روس، ارتباط خود را با اقوام ایرانی زبان "آلان"[6] ، که از اجداد اقوام تاجیک های اوستیا بودند و در زبان روسی باستان "مردم یاسی"[7] نامیده می شدند، ادامه دادند. شاهزاده ماریا شوارنووا، همسر شاهزاده استان ولادیمیر – وسیه وولد بالشویه گنیزدو، و مادر بنیانگذار شهر نیژنی نوگراد – گئورگی وسیه والودوویچ، و به تبع، مادربزرگ الکساندر نفسکی، از قبایل "یاسی" (اوستیایی) بود که تحقیقات کارشناسان، از جمله مورخ اهل نیژنی نوگراد – آ.آ. کوزنیتسوف، که بررسی جامعی در این زمینه انجام داده است، نژاد وی را تأیید می کند. شهر نیژنی نوگراد که در سال ۱۲۲۱ توسط گئورگی وسیه والودوویچ، پایه گذاری شد بواسطه موقعیت خود، مرکز جذابی برای بازرگانی بود که در مهمترین مسیر ترابری قرار داشت. مسیرهای تجاری از شهرهای روسیه، شمال اروپا و سواحل دریای خزر، در اینجا به هم میرسیدند. بدین ترتیب، مسیر کاروان های بازرگانان از ایران و آسیای میانه از این شهر می گذشت. این شهر به نوبه خود، به دروازه کشورهای شرق تبدیل شد. مسیر رود ولگا، از قدیم برای تجار و بازرگانان ایرانی و بخارایی، مشهور و معروف بود. از مورخ اهل نیژنی نوگراد نقل شده است که اولین اخبارموثق از فعالیت تجاری اهالی ایران و آسیای میانه، به سده ۱۴ برمی گردد. در این زمان، تجار ایرانی، خیوه ای[8]، بخارایی، تاتاری و ارمنی برای تبادل کالا سالانه به نیژنی نوگراد می آمدند. بازرگانان ایرانی کالاهای خود را به سرزمین های روسی می آوردند از جمله: پارچه های رنگارنگ کتان، ظروف چینی گران قیمت و میوه (بیشتر، خشکبار). در سال ۱۸۱۷ محل بازار هفتگی از حوالی منطقه "ماکاریوو" به بخش "استرلکا" در نیژنی نوگراد انتقال داده شد. فعالیت تجاری تجار، نه تنها کم نشد بلکه رشد هم داشت. در محوطه بازار هفتگی کالاها، مسجدی قرار داشت که بازرگانان ایرانی به آن می رفتند. در اواسط سال های دهه ۱۸۵۰ در کارخانه "سورمووا" (که بعدها "سورمووای سرخ" نامیده شد) کشتی های پروانه دار با اسامی "پرسیانین"، "خیوینتس"، "کورد" و "بخارتس" ساخته می شدند. شانزدهمین نمایشگاه هنری و صنعتی سراسر روسیه که از بیست و هشتم ماه می تا یکم اکتبر ۱۸۹۶ در نیژنی نوگراد برگزار شد نقش زیادی در گسترش تبادل فرهنگ بین ایران و روسیه ایفا کرد. اهمیت این نمایشگاه، نه تنها به عنوان یک رویداد اقتصادی، بلکه یک رویداد فرهنگی – تاریخی، بسزاست. نمایندگان ملت ها که کیلومترها از هم دور بوده و دارای مذاهب و زبان های مختلفی بوده اند این امکان را پیدا کردند تا با فرهنگ یکدیگر در یک مکان آشنا شوند. این مکان، بازار هفتگی کالاها در نیژنی نوگراد بود. در محوطه آن، ساختمان غرفه های نمایشگاهی متعددی قرار داشت. مجموعه نمایشگاهی عظیمی به مساحت ۸۴ هکتار وجود داشت. برای آماده سازی نمایشگاه، توسط نیکلای دوم، کمیته ویژه ای به ریاست وزیر دارائی "س.یو. ویته" ایجاد شد. دولت اقدامات بی سابقه ای را اتخاذ کرد – اولین تراموای در نیژنی نوگراد راه اندازی شد، خط کشتی بخار و راه آهن دوطرفه افتتاح شد. پل جدیدی را بر روی رودخانه ی "آکا" ساختند. نمایشگاه از ۲۰ بخش تشکیل می شد. یکی از این بخش ها که قسمت آسیای میانه (یا فقط آسیا) نامیده می شد بر اساس طرحی از پروفسور آ.ن. پامرانتسف به سبک شمال آفریقا، با برج ها و گنبدها ساخته شد و به ارتباطات تجاری روسیه با ایران و آسیای میانه اختصاص داده شد. اکثر موارد نمایشگاه، به مردم شناسی مربوط بود – شمایل و مانکن ها در لباس های ملی زیبا و گران قیمت، فرش ها، تعداد زیادی ظروف آشپزخانه، مدل های منازل ساختمانی و لباس ها. در دوره شوروی، نیژنی نوگراد (که در آن زمان "گورکی" نامیده می شد) نه تنها بزرگترین مرکز تجاری و صنعتی روسیه، بلکه مرکز علم و آموزش محسوب می شد. موسسات آموزش عالی شهر گورکی، سهم زیادی نه تنها در آمادگی دانشجویان روسیه، بلکه دانشجویان دیگر جماهیرشوروی سابق از جمله تاجیکستان، را دارا بود. بدین ترتیب، در سال ۱۹۸۴ در انستیتوی آموزگاری دولتی گورکی، دانشکده زبان نیز تأسیس شد. هدف این بخش، تربیت مدرسان زبان و ادبیات روسی برای کار در دیگر جماهیر شوروی سابق بود. در این بخش، گروهی از دانشجویان تاجیک نیز درس می خواندند. آخرین فارغ التحصیلان این دانشکده، در سال ۱۹۹۶ و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده اند. از سال ۲۰۰۹ تحصیل دانشجویان تاجیک در دانشگاه دولتی آموزگاری نیژنی نوگراد از سر گرفته شد. شهروندان تاجیکستان در دیگر موسسات آموزش متوسطه و عالی نیژنی نوگراد در حال تحصیل می باشند. در حال حاضر، دانشگاه لوباچفسکی این استان، تنها دانشگاه مورد تأیید وزارت علوم ایران می باشد که در بین ۱۵ دانشگاه برتر روسیه قرار دارد و به عنوان مرکز علمی – پژوهشی، دانشجویانی را از سراسر جهان به خود جذب می کند. اولین حضور دانشجویان ایرانی در این دانشگاه به سال ۲۰۱۱ برمی گردد. در حال حاضر تنها یک ایرانی از این دانشگاه در رشته زبان و ادبیات روسی در مقطع دکترا فارغ التحصیل شده است و چندین دانشجوی دیگر در رشته های زبان و ادبیات روسی و علوم سیاسی در حال تحصیل می باشند. نمایندگان ایرانی زبانان در استان گورکی، در دوره شوروی نیز زندگی می کردند، اما جوامع ایرانی زبان دور از وطن، تنها در اوایل دهه ۹۰ میلادی در اینجا شکل گرفته اند. این موضوع، بیشتر به خاطر وخامت شدید وضعیت اقتصادی در جماهیر شوروی سابق بوده است. بدین ترتیب، جمعیت زیادی از مهاجران از مناطق دارای جمعیت ایرانی زبان، به خاک روسیه و از جمله به استان نیژگارودسکایا سرازیر شدند. افزایش تدریجی جمعیت اقوام ایرانی زبان، منجر به درک ضرورت تشکیل انجمن های ملی – فرهنگی مختلف شد. طی دهه اول سده ۲۱ یک سری از این انجمن ها تأسیس شد. ۲۳ آگوست ۲۰۱۱ "بنیاد ایرانی زبانان" در استان نیژه گارودسکایا تأسیس شد. هدف این بنیاد جدید، تبلیغ فرهنگ نژادهای ایرانی زبان می باشد که نمایندگان آن در منطقه زندگی می کنند، همکاری در زمینه ارتباطات بین فرهنگی در بین ایرانی زبانان و دیگر ملت های این استان، و همچنین پشتیبانی از ارتباطات فرهنگی بین روسیه و دولت های ایرانی زبان می باشد. بدین ترتیب، روابط بین مردمان اسلاو، بخصوص روس ها با ایرانیان، در طی سده های متمادی رو به گسترش بوده است. این ارتباطات در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می باشند. از لحاظ تاریخی، منطقه نیژه گارودسکایا، جایگاه ویژه ای در این همکاری متقابل دارد که مشروط به موقعیت جغرافیایی ویژه آن است. این همکاری متقابل هیچگاه بطور کامل متوقف نشده است و تا به امروز ادامه دارد. ترجمه و تألیف: محمد محمدیان، دکترای زبان و ادبیات روسی؛پی نوشت ها:[1] مردمان فین‌واوگری دربرگیرندهٔ مردمانی‌است که به یکی از زبان‌های فین‌واوگری سخن می‌گویند. این مردمان عبارتند از فین‌ها، مجارها،استونیایی‌ها و مردوین‌ها. زبان این مردمان شاخه‌ای از زبان‌های اورالی است. [2] شهر موروم (به روسی( Муром) :در کشور روسیه و در اوبلاست ولادیمیر واقع شده ‌است. [3] شهر ناواشینو به روسی: ( Навашино) در کشور روسیه و در اوبلاست نیژنی نووگورود واقع شده‌ است. [4] سَکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین ایرانی تبار بودند که محل زندگی آنان از شمال به دشت‌های جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر ودریاچه آرال، از خاور به ترکستان چین و از باختر تا رود دانوب می‌رسید. [5] سَرمَت یا سرم‌ها یکی از مجموعه اقوام باستانی ساکن استپ‌های جنوب روسیه بودند. سرمت‌ها قومی ایرانی‌زبان بودند و شاخه غربی از سکاها بشمار می‌آمدند که در قرن ۴ و ۵ پیش از میلاد زندگی می‌کردند. [6] اَلان‌ها یکی از اقوام ایرانی‌تبار شمالی عهد باستان بودند. نام الان صورتی از واژه آریا است. بازمانده این قوم که در اوستیا در مرز روسیه و گرجستان زندگی می‌کنند قومیت و زبان خود را ایرون می‌نامند. [7] مردم یاسی به مجاری:( Jász) گروهی از اقوام ایرانی‌تبار هستند که از اوایل قرون وسطی از ناحیه قفقاز به سمت مجارستان مهاجرت نموده‌اند. [8] خیوه به ازبکی Xiva / Хива) ( به روسی ( Хива) نام شهری است با حدود نیم میلیون نفر جمعیت در استان خوارزم ازبکستان، واقع در ۲۵ کیلومتری جنوب گرگانج. شهر خیوه در حدود هزار کیلومتری شمال غرب تاشکند، پایتخت ازبکستان، و در ۶۰۰ کیلومتری شمال بخارا واقع شده‌است و اقتصاد آن برپایه کشاورزی است.منابع: ۱. Храмцовский Н. История и описание Нижнего Новгорода. Н. Новгород:۱۹۹۸. ۲. Демидов В. Селения поздняковской культуры. (Электронный документ) Режим доступа:http://azimut.psn.ru/index.php?option=com_content&task=view&id=۱۳۲&Itemid=۷۱(дата обращения: ۲۴. ۱۰. ۲۰۱۱ г.). ۳. Кузнецов А. А. Источниковедческие аспекты проблем биографии Георгия Всеволодовича.// с. ۲۷۷-۳۱۱// Мининские чтения: Труды научной конференции. Нижегородский государственный университет им. Н. И. Лобачевского (۲۰-۲۱ октября ۲۰۰۶ г.) – Нижний Новгород: Изд-во ННГУ, ۲۰۰۷. – ۴۹۶ с. ۴. Макарьевско-Нижегородская ярмарка. Очерки истории. Н. Новгород:۱۹۹۷., с ۲۷ ۵. Жмакин Е. В. Прозаические миниатюры из жизни основателей Сормовского завода и их окружения. (Электронный документ) Режим доступа: http://sormovo.libnn.ru/node/۱۵۳?page=۰,۳۶ (дата обращения: ۲۵. ۱۰. ۲۰۱۱г.). ۶. Отделы и павильоны XVI Всероссийской промышленной и художественной выставки ۱۸۹۶ года. (Электронный документ). Режим доступа: http://www.bg-znanie.ru/article.php?nid=۱۶۳۱۲ (дата обращения: ۲۵. ۱۰. ۲۰۱۱ г.). ۷. Боев Э. Б. Таджикские студенты в Нижнем Новгороде. (Электронный документ) Режим доступа: http://www.umed۲۰۰۸.ru/news/۲۱-tadzhikskie-studenty-v-nizhnem-novgorode.html (дата обращения: ۲۵. ۱۰ ۲۰۱۱ г.). ۸. В Нижегородской области появилась общественная структура, способствующая распространению культуры ираноязычных народов России// Главное управление Министерства юстиции по Нижегородской области. (Электронный документ) Режим доступа: http://www.minjust-nn.ru/?id=۹۷۷۵ (дата обращения: ۲۵. ۱۰. ۲۰۱۱ г.). انتهای متن/

مسکو 867 ساله شد

$
0
0
ایراس؛ بر اساس سنت دیرینه شنبه و یکشنبه هفته اول سپتامبر هر سال زاد روز مسکو با برنامه های مختلف در سطح شهر برگزار می شود.در سال های اخیر این مناسبت به شکل گسترده و با انجام برنامه های رسمی،ب رگزاری برنامه های هنری و همچنین شکل گیری بازارهای موقت و دستفروشی ها در خیابان ها و بولوارها نکو داشته می شود.امسال علاوه بر این برنامه ای ورزشی خیابانی،بازدید رایگان از شهر و موزه ها،فستیوال های مختلف،برنامه هنری بهترین شهر زمین در میدان سرخ،برنامه در کلیساها و برنامه جشن در بسیاری از پارکهای شهر از جمله موارد بود.جشن بزرگداشت مسکو برای اولین بار در ۱۸۴۷ و به دستور نیکلای اول یرگزار شد.بعد صد سال ژوزف استالین نیز در ۱۹۴۷ فرمان برگزاری بزرگداشت مسکو را صادر کرد.اما از ۱۹۸۶ برگزاری هر ساله تین جشن تبدیل به یک روال شد. در ۱۹۹۷ نیز جشن ۸۵۰ سالگی مسکو با شکل ویژه با شکوهی بزگزار گردید.برگزاری این جشن علاوه بر جنبه های رسیدگی به شهر و برگزاری مراسم به تقویت حس وطن دوستی و شهر دوستی مردم توجه دارد.ساکنین دو شهر مسکو و سن پترزبورگ و برخی شهرهای دیگر روسیه تعلق و توجه ویژه ای به شهر خود دارند.منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه و رئیس موسسه ایراس؛پایان متن/

چه چیزی بدتر از ولادیمیر پوتین برای آمریکا است؟

$
0
0
ایراس؛ حتی با ادامه برقراری آتش بس در شرق اوکراین (در حال حاضر) ایالات متحده و اتحادیه اروپا بر طبل تحریم ها علیه روسیه همچنان می کوبند. روز جمعه بروکسل و واشنگتن، اقدامات هماهنگ و جدیدی را علیه بخش های نظامی، مالی و انرژی روسیه اتخاذ کرده و مانع دسترسی بخش انرژی این کشور به تکنولوژی پیشرفته شدند. این اقدامات جدید فشار علیه مسکو را در سطحی که بی سابقه است افزایش می دهد. برای نمونه قرار نیست ممنوعت تکنولوژی تاثیر فوری روی تولید نفت روسیه داشته باشد، اما هدف آن کاهش توانایی و ظرفیت روسیه برای حفظ و افزایش تولید خود در پنج تا ده سال آینده است. در واقع کرملین مستحق تحریم های جدید است – و شاید هم بیشتر. اما این مجازات ها یک استراتژی محسوب نمی شود. این تحریم ها یادآور گذشته بوده و عواقب ناخواسته سیاست های غربی در قبال شوروی سابق در دهه ۸۰ میلادی را در اذهان زنده می کند. دولت های غربی بهتر است به نتایج ناخواسته این تحریم ها تامل بیشتری کنند، پیامدهایی که می تواند بسیار خطرناک بوده و هیچ یک از طرفین ماجرا خواستار آنها نباشند. یکی از داستان ها درباره پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی به درخواست ویلیام کیسی – مدیر سیا در دولت ریگان – از سعودی ها در اوایل دهه ۸۰ میلادی مربوط می شود که از آنها خواسته بود تا تولید نفت خود را به منظور کاهش قیمت نفت افزایش دهند. نفت صادرات اصلی شوروی بود و بنابراین این عمل می توانست به ورشکستی شوروی منجر شود. سعودی ها این کار را کردند و قیمت نفت سقوط کرد و باقی ماجرا در تاریخ به ثبت رسیده است. فارغ از ناممکن و ساده انگارانه بودن آن، ایده مسئول بودن غرب خصوصا ایالات متحده برای فروپاشی شوروی و مشکلات روسیه در سال های بعد از آن، همچنان با قوت در خاطره جمعی نخبگان و مردم روسیه باقی مانده است. این ذهنیت که ایالات متحده به صورت فعالانه به دنبال تغییر رژیم در شوروی بود، اساس روایت ملی گراهای این کشور را شکل داده و همین روایت ظهور پوتین را در این کشور هموار کرد. امروزه بسیاری در روسیه همچنان معتقدند که هدف نهایی واشنگتن، تغییر رژیم است. آنها حمایت غرب برای انقلاب در اوکراین را مرحله ای میانی برای اتخاذ اقدامات مشابه علیه دولت پوتین در روسیه می بینند. برژینسکی – کسی که در روسیه به عنوان متفکر آمریکایی در حوزه سیاست خارجی بسیار مورد احترام است – اعلام کرده که «حمایت از اوکراین برای پیشبرد تغییرات در روسیه پوتین کلیدی بوده»، پس روسیه هدف بعدی براندازی غرب می باشد. با همین ذهنیت است که تحریم های غرب علیه روسیه، نه صرفا ابزاری برای تغییر سیاست خارجی این کشور، بلکه به عنوان وسیله ای برای تضعیف روسیه، سرنگونی دولت پوتین، تحریک خیزش های عمومی و در نهایت ایجاد یک حکومت دست نشانده تعبیر می شود. در ماه جولای، پوتین به شورای امنیت خود گفت که دشمنان خارجی روسیه در تلاشند تا از طریق پیشبرد دموکراسی، روسیه را تضعیف کنند. جدا از اینکه این مساله تنها یک توهم هست یا نه، اما اگر این ذهنیت – سیاست های غرب با هدف تغییر رژیم – در بین مردم روسیه به یک باور تبدیل شود، تبعات منفی آن از رژیم پوتین نیز بیشتر باقی خواهد ماند. اگر ایالات متحده و اتحادیه اروپا بر طبل تحریم ها بیشتر از این بکوبند، مسئول توسعه بحران فراتر از مرزهای اوکراین خود آنها هستند. البته لازم به ذکر است که شک و تردید مردم روسیه، خیلی هم بدون دلیل نیست. آمریکا مدت هاست که حمایت از دموکراسی را به عنوان اصل اساسی سیاست خارجی خود در قبال روسیه مطرح کرده است. غرب در سال ۲۰۱۲ از اعتراضات ضد پوتین حمایت کرد. مقامات دولتی و برخی سازمان های مردم نهاد آمریکایی به تندی از دولت پوتین به خاطر به کارگیری شیوه های غیر دموکراتیک پشتیبانی کرده اند و این برای روس ها خصوصا کسانی که در اطراف پوتین هستند به تغییر رژیم تعبیر می شود. برخی ممکن است اینگونه استدلال کنند که این قضیه خیلی هم ترسناک نیست. اما باید مراقب آنچه که خواسته کنونی ما هست باشیم. در سال ۱۹۸۵ زمانی که همدستی احتمالی کیسی با سعودی ها منجر به کاهش قیمت نفت شد، هیچ کس پیش بینی نمی کرد که شش سال بعد اتحاد جماهیر شوروی منحل شود. شش سال نسبت به زمان بندی کنونی تحریم ها علیه بخش انرژی روسیه که پنج تا ده سال است زمان زیادی نیست. روسیه بزرگترین کشور جهان است که در آن ده ها اقلیت قومی با تقسیم بندی های حکومتی متفاوت سکونت دارند. بسیاری از این گروه ها در دهه ۱۹۹۰ و همزمان با فروپاشی شوروی و عدم ثبات سیاسی و اقتصادی در روسیه، دم از استقلال زدند. چچن پا را فراتر نهاد و اعلام استقلال کرد که منجر به یک جنگ خونین در قفقاز شد. امروز آیا غرب می خواهد روسیه را تا جایی تضعیف کند که این کشور از هم فرو بپاشد؟ آیا غرب می خواهد با چند روسیه تعامل کند؟ کدامیک تسلیحات هسته ای را در اختیار خواهد داشت؟ کدامیک به توافقنامه های هسته ای تن داده و کدامیک از عمل به آنها سر باز می زنند؟ تجارت اروپا با روسیه بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار در سال است، چقدر از این مقدار را اروپا حاضر است از دست بدهد؟ باید بپذیریم که فروپاشی و چند تکه شدن روسیه بسیار دور از واقعیت است اما ایده اینکه پوتین برای ابد در کرملین بماند اینگونه نیست. جانشین وی چگونه خواهد بود؟ اگر خصومت های جاری باقی بماند و تحریم ها نیز بیش از گذشته به این کشور فشار بیاورند، خیلی بعید نیست که رهبر بعدی روسیه فردی به مراتب بیشتر از پوتین ضد غرب بوده و از وی سرسخت تر نیز باشد. این عاقبتی است که هیچ کس خواهان آن نیست. نویسنده: یوگین رومر، مدیر برنامه اوراسیا و روسیه در اندیشکده کارنگی؛ برگردان: بهاره رحمت، عضو شورای نویسندگان ایراس؛پایان متن/

آينده سازمان همکاری شانگهای

$
0
0
ایراس؛ سازمان همکاری شانگهای از زمان تأسیس هیچ گونه تحرک و پویایی در جهت توسعه از خود بروز نداده است و اجلاس دوشنبه نیز از این قاعده مستثنی نبود. ترکیب پیچیده اعضای سازمان که چین در میان آنها برتری اقتصادی دارد، روسیه از سطح بالای نفوذ سیاسی برخوردار است، ازبکستان و قزاقستان از استقلال نسبی بهره مند هستند و قرقیزستان و تاجیکستان «مطابق با وضع هوا» رفتار می کنند، چند سال پیش در زمینه حل و فصل مسایل مرزی نتیجه خوبی داده بود ولی در شرایط جدید امکان اتخاذ تصمیمات مؤثر را نمی دهد. از قرار معلوم، تصمیمات در سازمان شانگهای تنها بر اساس اصل اجماع اتخاذ می شود و به همین علت سالهاست که مسأله پذیرش اعضای جدید به عضویت سازمان حل نمی شود. در اجلاس اخیر مقررات پذیرش اعضای جدید نوسازی شده است. احتمال می رود که اعضای جدید در اجلاس سال آینده در اوفا به عضویت سازمان پذیرفته شوند. ولی این اسناد فقط بر موضع گیری سازمان نسبت به آینده دار ترین نامزد عضویت تأکید می کند. مانند سابق پیوستن ایران به عضویت سازمان همکاری شانگهای به بهانه تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد پیشبینی نمی شود. کشورهای عضو سازمان هنوز موفق نشده اند بر مانعی به نام «احترام به نهادهای بین المللی دوران جنگ سرد» یعنی سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی که تابع سازمان ملل است، فایق آیند. به همین علت اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای برای "حسن روحانی" رئیس جمهور ایران اولویت نداشت. برای او سفر به قزاقستان و قرقیزستان و ملاقات های دوجانبه با سران کشورهای سازمان شانگهای اهمیت بیشتری داشت. در عین حال، تماس ها با رئیس جمهور ایران برای مسکو و پکن بسیار مهم است زیرا واشنگتن سعی می کند از مذاکرات با تهران – صرف نظر از نتیجه این مذاکرات – برای تنزل دادن سطح روابط ایران با روسیه و چین استفاده کند. ظاهراً مسکو و پکن خوب می فهمند که اگر در ایران شرايط به طور جدی تغییر کند و روابط اين كشور با آمریکا بهبود يابد. منافع روسیه و چین در جمهوری اسلامی ایران در حد قابل توجهی تضییع خواهد شد. در این جستجوی اشکال جدید نزدیکی روابط با تهران نه تنها در چارچوب همکاری های دوجانبه بلکه در بعد سازمان های منطقه ای و قبل از همه سازمان همکاری شانگهای، به یک کار بسیار مبرم تبدیل می شود. ولی این مسأله تا کنون حل نشده است. طبق معمول، ملاقات ها در حاشیه اجلاس دوشنبه از اصل اجلاس و نتایج آن جالب تر به نظر می آید. کمتر کسی از ناظران به حضور اسلام کریموف رئیس جمهور ازبکستان در دوشنبه توجه نکرده است. در این رابطه همیشه مشکلات شناخته شده در روابط بین ازبکستان و تاجیکستان ذکر می گردد. البته کریموف در همه نشست های سران این سازمان شرکت می‌کرد و ملاقات جداگانه وی با ولادیمیر پوتین (که بعد از سفر دولتی کریموف به پکن انجام شد) می تواند نشان دهنده آن باشد که او قبل از همه برای مقایسه جهت گیری های روسی و چینی سیاست خارجی خود به دوشنبه سفر کرد. با توجه به ملاقات ها در حاشیه اجلاس از نظر روابط با مغولستان هم جالب بود. موضوعات مورد بحث در حین سفرهای تقریباً همزمان ولادیمیر پوتین و شی جین‌پینگ رهبران روسیه و چین به اولان-باتور در آستانه اجلاس سازمان همکاری شانگهای و نیز ملاقات سه جانبه آنها در دوشنبه شامل نه تنها ساخت خط لوله انتقال گاز روسی – چینی از طریق مغولستان بلکه مسایل توسعه راهبردی مغولستان هم بود. در امور ژئوپلتیکی نمی توان هیچ کشوری را نادیده گرفت. اعلام شد که ممکن است هند و پاکستان در اجلاس آینده سران سازمان همکاری شانگهای در اوفا به عضویت سازمان پذیرفته شوند ولی این ادعاها باعث شک و تردید می شود. سیاست خارجی هند سال به سال به ایالات متحده و بلوک غرب نزدیک تر می شود. پاکستان، میدان رقابت بین آمریکا و چین است. اختلافات بین پاکستان و هند و نیز بین هند و چین لاینحل باقی مانده است. در این شرایط احتمال عضویت هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای بعید به نظر می آید. با توجه به رکود دیرینه روابط دوجانبه ازبکستان و ایران و فعال شدن این روابط در ماه های اخیر، ملاقات اسلام کریموف با حسن روحانی جالب بود. رئیس جمهور ایران در آستانه اجلاس، مهمان رئیس جمهور قزاقستان بود. به نظر می آید که قزاقستان و ازبکستان دو کشور اساسی منطقه در صدد هستند از تنفس جاری در اوضاع پیرامون ایران به نفع خود استفاده کنند. امام علی رحمان در دوشنبه وظایف میزبان مهمان نواز را ایفا کرد ولی علت حضور آتامبایف رئیس جمهور قرقیزستان در دوشنبه روشن نبود. شرکت حامد کرزای رئیس جمهور «در حال رفتن» افغانستان در اجلاس افغانستان، سئوال دیگری است که نشان دهنده حل نشدن مسأله انتخابات ریاست جمهوری این کشور و اعتقاد کرزای به امکانات خود بعد از انتخابات می باشد. یکی از ابتکارات اخیر وی که در آستانه اجلاس دوشنبه اعلام شد، شامل ساخت کریدور ترانزیتی افغانستان – ترکمنستان – آذربایجان – گرجستان است. اگر این طرح عملی شود برای منطقه خزر که با فضای سازمان همکاری شانگهای ارتباط دارد، اهمیت خاصی خواهد داشت زیرا ناظر بر ترانزیت نظامی غربی از طریق خزر هم می باشد. از پنج کشور ساحلی خزر، دو کشور قزاقستان و روسیه عضو سازمان همکاری شانگهای هستند و ایران در این سازمان ناظر می باشد. سازمان همکاری شانگهای به منظور خنثی کردن عوامل اساسی مناقشه ساز باید دو کشور ساحلی آذربایجان (که با یک نوع بی ملی تقاضای وضع حقوقی ناظر در سازمان همکاری شانگهای را کرده است) و ترکمنستان (که روابط با آن پیچیده تر است) را هرچه بیشتر به طرح های خود جلب کنند. البته رئیس جمهور ترکمنستان در نشست های قبلی و در اجلاس دوشنبه نیز حضور یافت. سه از پنج کشور ساحلی خزر یعنی آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان، همزمان مرز پیچیده شمالی طرح معروف آمریکایی «خاور میانه بزرگ» را تشکیل می دهند که با حوزه مسئولیت فرماندهی مرکزی نیروهای مسلح آمریکا CENTCOM مصادف است. راهبرد آمریکایی ناظر بر ایجاد منطقه حائل بین ایران و روسیه و ایجاد شکاف در فضای بسیار مهم و حساس حوزه دریای خزر است. پیشگیری از تشکیل محور مسکو – تهران برای تأمین مواضع برتر قدرت های فرا منطقه ای در منطقه خزر اهمیت فوق العاده زیادی دارد که طرح های ژئوپلتیکی آمریکا همین هدف را دنبال می کنند. گزارش های منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا برای کنگره درباره تأمین مالی عملیات جنگی در خارج از کشور و اختصاصات مالی مربوطه نشان دهنده منظم و سیستمی بودن تلاش های ایالات متحده در جهت ایجاد کانون های ضد روسی و ضد ایرانی در خزر می باشد. به این منظور از وسایل مختلف استفاده می شود از جمله سازماندهی ترانزیت نظامی و راه اندازی اشکال مختلف همکاری های نظامی برای بازدارندگی از ایران و روسیه. این نه فقط نظامی سازی عادی منطقه بلکه تلاش برای پی‌ریزی مبانی تشکیل بلوک نظامی خزر به ریاست ایالات متحده است. ناکامی این تلاش ها در سال های ۱۹۹۰ (طرح «محافظ خزر») بدان معنی نیست که آمریکا از این برنامه ها و از این تلاش ها دست کشیده باشد. سازمان همکاری شانگهای پیمان نظامی نیست. اگر واقع بین باشیم، باید بگوییم که این سازمان مانند سابق مرحله طولانی جستجوی هویت خود را طی می کند. البته اگر خوشبین باشیم، می توانیم این مرحله را زمان «تکامل مبانی نهادی» محسوب کنیم. در هر حال، توان موجود این سازمان اجازه می دهد که آن را پایه ناپایدار ولی باز هم پایه و اساس تنظیم فرآیندهای امنیت در این فضای عظیم به حساب آوریم. از این نظر مسأله گسترش سازمان همکاری شانگهای که گامی در این جهت در دوشنبه برداشته شد، یکی از مسایل حیاتی به حساب می آید. بررسی این مسأله از زاویه موضوعات خزر باعث می شود که ما دوباره به مسأله عضویت ایران در سازمان روی آوریم. جغرافیای توسعه بالقوه سازمان همکاری شانگهای به طور عجیبی با جغرافیای «قوس بی ثباتی» مطابقت دارد که زمانی توسط زبیگنو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی ریاست جمهوری آمریکا طراحی شده بود. به عبارت دیگر، وجود و فعالیت سازمان همکاری شانگهای، پاسخ به ترویج هرج و مرج در فضای اورآسیایی است که آمریکا و متحدانش مشغول آن هستند. برژینسکی در نظریه خود قوس بی ثباتی را از بالکان تا کشمیر گسترش داده بود. تا کنون اوکراین به بخشی از این قوس تبدیل شده است که به همین علت تثبیت اوضاع جمهوری اسلامی ایران، مهمترین قدرت منطقه خاور میانه از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود که در این زمینه می توان از امکانات سازمان همکاری شانگهای هم استفاده کرد. در غیر این صورت مجبور خواهیم شد بر تکمیل این «قوس» نظارت کنیم که می تواند به یک فضای بسته کامل تبدیل شود. باید بین قوس برژینسکی به عنوان قوس بی ثباتی و مناقشات از یک سو و «قوش سازمان همکاری شانگهای» یعنی قوس سازش های ثمربخش و همکاری، گزینه درست را انتخاب کرد. روزنامه «نزاویسیمایا كازتا، نوشته الکساندر کنیازف سازمان همکاری شانگهای از زمان تأسیس هیچ گونه تحرک و پویایی در جهت توسعه از خود بروز نداده که اجلاس دوشنبه از این قاعده مستثنی نشده است. ترکیب پیچیده اعضای سازمان که چین در میان آنها برتری اقتصادی دارد، روسیه از سطح بالای نفوذ سیاسی برخوردار است، ازبکستان و قزاقستان از استقلال نسبی بهره مند هستند و قرقیزستان و تاجیکستان «مطابق با وضع هوا» رفتار می کنند، چند سال پیش در زمینه حل و فصل مسایل مرزی نتیجه خوبی داده بود ولی در شرایط جدید امکان اتخاذ تصمیمات مؤثر را نمی دهد. از قرار معلوم، تصمیمات در سازمان شانگهای تنها بر اساس اصل اجماع اتخاذ می شود و به همین علت سالهاست که مسأله پذیرش اعضای جدید به عضویت سازمان حل نمی شود. در اجلاس اخیر مقررات پذیرش اعضای جدید نوسازی شده است. احتمال می رود که اعضای جدید در اجلاس سال آینده در اوفا به عضویت سازمان پذیرفته شوند. ولی این اسناد فقط بر موضع گیری سازمان نسبت به آینده دار ترین نامزد عضویت تأکید می کند. مانند سابق پیوستن ایران به عضویت سازمان همکاری شانگهای به بهانه تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد پیشبینی نمی شود. کشورهای عضو سازمان هنوز موفق نشده اند بر مانعی به نام «احترام به نهادهای بین المللی دوران جنگ سرد» یعنی سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی که تابع سازمان ملل است، فایق آیند. به همین علت اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای برای حسن روحانی رئیس جمهور ایران اولویت نداشت. برای او سفر به قزاقستان و قرقیزستان و ملاقات های دوجانبه با سران کشورهای سازمان شانگهای اهمیت بیشتری داشت. در عین حال، تماس ها با رئیس جمهور ایران برای مسکو و پکن بسیار مهم است زیرا واشنگتن سعی می کند از مذاکرات با تهران – صرف نظر از نتیجه این مذاکرات – برای تنزل دادن سطح روابط ایران با روسیه و چین استفاده کند. ظاهراً مسکو و پکن خوب می فهمند که اگر در ایران شرايط به طور جدی تغییر کند و روابط اين كشور با آمریکا بهبود يابد. منافع روسیه و چین در جمهوری اسلامی ایران در حد قابل توجهی تضییع خواهد شد. در این جستجوی اشکال جدید نزدیکی روابط با تهران نه تنها در چارچوب همکاری های دوجانبه بلکه در بعد سازمان های منطقه ای و قبل از همه سازمان همکاری شانگهای، به یک کار بسیار مبرم تبدیل می شود. ولی این مسأله تا کنون حل نشده است. طبق معمول، ملاقات ها در حاشیه اجلاس دوشنبه از اصل اجلاس و نتایج آن جالب تر به نظر می آید. کمتر کسی از ناظران به حضور اسلام کریموف رئیس جمهور ازبکستان در دوشنبه توجه نکرده است. در این رابطه همیشه مشکلات شناخته شده در روابط بین ازبکستان و تاجیکستان ذکر می گردد. البته کریموف در همه نشست های سران این سازمان شرکت می‌کرد و ملاقات جداگانه وی با ولادیمیر پوتین (که بعد از سفر دولتی کریموف به پکن انجام شد) می تواند نشاندهنده آن باشد که او قبل از همه برای مقایسه جهت گیری های روسی و چینی سیاست خارجی خود به دوشنبه سفر کرد. با توجه به ملاقات ها در حاشیه اجلاس از نظر روابط با مغولستان هم جالب بود. موضوعات مورد بحث در حین سفرهای تقریباً همزمان ولادیمیر پوتین و شی جین‌پینگ رهبران روسیه و چین به اولان-باتور در آستانه اجلاس سازمان همکاری شانگهای و نیز ملاقات سه جانبه آنها در دوشنبه شامل نه تنها ساخت خط لوله انتقال گاز روسی – چینی از طریق مغولستان بلکه مسایل توسعه راهبردی مغولستان هم بود. در امور ژئوپلتیکی نمی توان هیچ کشوری را نادیده گرفت. اعلام شد که ممکن است هند و پاکستان در اجلاس آینده سران سازمان همکاری شانگهای در اوفا به عضویت سازمان پذیرفته شوند ولی این ادعاها باعث شک و تردید می شود. سیاست خارجی هند سال به سال به ایالات متحده و بلوک غرب نزدیک تر می شود. پاکستان، میدان رقابت بین آمریکا و چین است. اختلافات بین پاکستان و هند و نیز بین هند و چین لاینحل باقی مانده است. در این شرایط احتمال عضویت هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای بعید به نظر می آید. با توجه به رکود دیرینه روابط دوجانبه ازبکستان و ایران و فعال شدن این روابط در ماه های اخیر، ملاقات اسلام کریموف با حسن روحانی جالب بود. رئیس جمهور ایران در آستانه اجلاس، مهمان رئیس جمهور قزاقستان بود. به نظر می آید که قزاقستان و ازبکستان دو کشور اساسی منطقه در صدد هستند از تنفس جاری در اوضاع پیرامون ایران به نفع خود استفاده کنند. امام علی رحمان در دوشنبه وظایف میزبان مهمان نواز را ایفا کرد ولی علت حضور آتامبایف رئیس جمهور قرقیزستان در دوشنبه روشن نبود. شرکت حامد کرزای رئیس جمهور «در حال رفتن» افغانستان در اجلاس افغانستان، سئوال دیگری است که نشان دهنده حل نشدن مسأله انتخابات ریاست جمهوری این کشور و اعتقاد کرزای به امکانات خود بعد از انتخابات می باشد. یکی از ابتکارات اخیر وی که در آستانه اجلاس دوشنبه اعلام شد، شامل ساخت کریدور ترانزیتی افغانستان – ترکمنستان – آذربایجان – گرجستان است. اگر این طرح عملی شود برای منطقه خزر که با فضای سازمان همکاری شانگهای ارتباط دارد، اهمیت خاصی خواهد داشت زیرا ناظر بر ترانزیت نظامی غربی از طریق خزر هم می باشد. از پنج کشور ساحلی خزر، دو کشور قزاقستان و روسیه عضو سازمان همکاری شانگهای هستند و ایران در این سازمان ناظر می باشد. سازمان همکاری شانگهای به منظور خنثی کردن عوامل اساسی مناقشه ساز باید دو کشور ساحلی آذربایجان (که با یک نوع بی ملی تقاضای وضع حقوقی ناظر در سازمان همکاری شانگهای را کرده است) و ترکمنستان (که روابط با آن پیچیده تر است) را هرچه بیشتر به طرح های خود جلب کنند. البته رئیس جمهور ترکمنستان در نشست های قبلی و در اجلاس دوشنبه نیز حضور یافت. سه از پنج کشور ساحلی خزر یعنی آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان، همزمان مرز پیچیده شمالی طرح معروف آمریکایی «خاور میانه بزرگ» را تشکیل می دهند که با حوزه مسئولیت فرماندهی مرکزی نیروهای مسلح آمریکا CENTCOM مصادف است. راهبرد آمریکایی ناظر بر ایجاد منطقه حائل بین ایران و روسیه و ایجاد شکاف در فضای بسیار مهم و حساس حوزه دریای خزر است. پیشگیری از تشکیل محور مسکو – تهران برای تأمین مواضع برتر قدرت های فرا منطقه ای در منطقه خزر اهمیت فوق العاده زیادی دارد که طرح های ژئوپلتیکی آمریکا همین هدف را دنبال می کنند. گزارش های منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا برای کنگره درباره تأمین مالی عملیات جنگی در خارج از کشور و اختصاصات مالی مربوطه نشان دهنده منظم و سیستمی بودن تلاش های ایالات متحده در جهت ایجاد کانون های ضد روسی و ضد ایرانی در خزر می باشد. به این منظور از وسایل مختلف استفاده می شود از جمله سازماندهی ترانزیت نظامی و راه اندازی اشکال مختلف همکاری های نظامی برای بازدارندگی از ایران و روسیه. این نه فقط نظامی سازی عادی منطقه بلکه تلاش برای پی‌ریزی مبانی تشکیل بلوک نظامی خزر به ریاست ایالات متحده است. ناکامی این تلاش ها در سال های ۱۹۹۰ (طرح «محافظ خزر») بدان معنی نیست که آمریکا از این برنامه ها و از این تلاش ها دست کشیده باشد. سازمان همکاری شانگهای پیمان نظامی نیست. اگر واقع بین باشیم، باید بگوییم که این سازمان مانند سابق مرحله طولانی جستجوی هویت خود را طی می کند. البته اگر خوشبین باشیم، می توانیم این مرحله را زمان «تکامل مبانی نهادی» محسوب کنیم. در هر حال، توان موجود این سازمان اجازه می دهد که آن را پایه ناپایدار ولی باز هم پایه و اساس تنظیم فرآیندهای امنیت در این فضای عظیم به حساب آوریم. از این نظر مسأله گسترش سازمان همکاری شانگهای که گامی در این جهت در دوشنبه برداشته شد، یکی از مسایل حیاتی به حساب می آید. بررسی این مسأله از زاویه موضوعات خزر باعث می شود که ما دوباره به مسأله عضویت ایران در سازمان روی آوریم. جغرافیای توسعه بالقوه سازمان همکاری شانگهای به طور عجیبی با جغرافیای «قوس بی ثباتی» مطابقت دارد که زمانی توسط زبیگنو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی ریاست جمهوری آمریکا طراحی شده بود. به عبارت دیگر، وجود و فعالیت سازمان همکاری شانگهای، پاسخ به ترویج هرج و مرج در فضای اورآسیایی است که آمریکا و متحدانش مشغول آن هستند. برژینسکی در نظریه خود قوس بی ثباتی را از بالکان تا کشمیر گسترش داده بود. تا کنون اوکراین به بخشی از این قوس تبدیل شده است که به همین علت تثبیت اوضاع جمهوری اسلامی ایران، مهمترین قدرت منطقه خاور میانه از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود که در این زمینه می توان از امکانات سازمان همکاری شانگهای هم استفاده کرد. در غیر این صورت مجبور خواهیم شد بر تکمیل این «قوس» نظارت کنیم که می تواند به یک فضای بسته کامل تبدیل شود. باید بین قوس برژینسکی به عنوان قوس بی ثباتی و مناقشات از یک سو و «قوش سازمان همکاری شانگهای» یعنی قوس سازش های ثمربخش و همکاری، گزینه درست را انتخاب کرد. نویسنده: الکساندر کنیازف، روزنامه نزاویسیمایا كازتا؛منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه؛پایان متن/

حضور گسترده تولید کنندگان ایرانی در نمایشگاه مواد مواد غذایی مسکو

$
0
0
ایراس؛ با توجه به فرصت فراهم شده برای توسعه صادرات میوه، تره بار و مواد لبنی و غذایی از ایران به روسیه، در این نمایشگاه بیش از ۳۰ شرکت ایرانی و دویست نفر از بخش هایی مختلف تجاری و تولیدی ایران حضور یافته اند. شرکت های مختلف و شناخته شده از جمله کاله و شیرین عسل نیز حضور دارند.روسیه سالانه بیش از چهل میلیارد دلار میوه و تره بار و دهها میلیارد دلار مواد غذایی و گوشتی وارد می کند. با ممنوعیت ورود این کالاها از اروپا توسط روسیه بازار بزرگی برای تولید کنندگان آسیایی فراهم شده که ایرانیان میز باید بدون فوت وقت از آن استفاده کنند.منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه؛پایان خبر/

از سرگیری پرواز ایران ایر به مسکو

$
0
0
ایراس؛ پرواز هواپیمایی ایران ایر از تهران به مسکو پس از دو سال وقفه از سرگرفته شد. دکتر "مهدی سنایی" سفیر ایران در روسیه در صفحه فیسبوک خود نوشت: "این پرواز روز گذشته، هشتم مهرماه در مسیر تخران-مسکو - تهران-مسکو انجام شد. از سال گذشته یکی از موضوعاتی که به صورت جدی پیگیری کردیم راه اندازی مجدد این پرواز بود. جا دارد از جناب پرورش مدیر عامل ایران - ایر که با وجود محدودیت‌ ها به این مذاکرات و پیگیری ها توجه نمود تشکر کنم." پایان متن/
Viewing all 1766 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>