Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all 1766 articles
Browse latest View live

پوتین و رفقایش (قسمت پایانی)

$
0
0
ایراس؛ استیون لی مایرز، جو بیکر و جیم یاردلی طی یادداشتی با عنوان "پوتین و رفقایش" در نیویورک تایمز، به بررسی حلقه دوستان رئیس جمهور فدراسیون روسیه می پردازد و فعالیت های هر یک را به طور مجزا بررسی می کند. ایراس این یادداشت را که در ۲۷ سپتامبر منتشر شد، طی چهار شماره منتشر کرده است.► رفقای من همه چیز را در اختیار دارندبرای اینکه درک کنیم که چگونه بانک روسیه توانسته به سراسر جهان دسترسی پیدا کند و چگونه از فرصت های مالی بین المللی برای مخفی کردن فعالیت های خود بهره می برد، می توان به سراغ ساختمان شماره ۱۳ در خیابان کارپاتو در نیکوزیا رفت. آنجا نشانی ثبت شده شبکه رسانه ای با مسئولیت محدود Med Media است؛ شرکتی که در نمودار گردش کار بانک روسیه وابسته به شرکتی دیگر با عنوان ویدئو اینترنشنال است. در بازار عجیب و غریب روسیه، بنگاه های خبرپراکنی، زمان تبلیغات خود را مستقیما نمی فروشند. آنها این کار را از طریق واسطه هایی همچون ویدئو اینترنشنال انجام می دهند که زمان تبلیغات را به صورت کلی می خرند و سپس آن ها را به مشتریان خود می فروشند. مد مدیا با داشتن ۲۰ درصد، بزرگترین سهامدار ویدئو اینتنشنال است. مد مدیا تنها در قبرس به ثبت رسیده و ساختمان مربوطه هیچ شباهتی به دفتر مرکزی چنین شرکتی ندارد و تنها ساختمانی کوچکی است که پنجره آن رو به باغی کوچک باز می شود. مالک این ساختمان "آگاتی زینونوس"، هرگز نام مد مدیا و یا هر شرکت دیگری که در آنجا ثبت شده باشد را نشنیده است. برای شناخت و واکاوی ساختار در هم تنیده ویدئو اینترنشنال باید به سه سال پیش برگشت. بر اساس مصاحبه مدیر اجرایی این شرکت در سال ۲۰۱۳، بانک روسیه و چند شرکت دیگر، آن شرکت را خریدند. ویدئو اینترنشنال، ۷۰ درصد بازار تبلیغاتی روسیه را در اختیار خود دارد. حال آنکه در ماه های قبل از فروش آن، دولت روسیه با شتابزدگی، قانونی ضد انحصاری را وضع کرد که بر اساس آن شبکه های تلوزیون ملی از خرید موسسات فروش تبلیغات و کنترل بیش از ۳۵ درصد این بازار منع شدند. بر اساس این قانون ویدئو اینترنشنال بسیاری از قراردادهای خود را از دست داد. اما سقوط و نگون بختی ویدئو اینترنشنال برابر با خوشبختی و کامیابی بانک روسیه بود. قانون جدید ارزش ویدئو اینترنشنال را به شدت پایین آورد و بانک روسیه نیز آن را خرید. در همان حال که ویدئواینترنشنال بسیاری از قراردادهای خود را ملغی کرد، مالکین جدید، آن را به گونه ای مدیریت کردند که سودآور شد. الکساشنکو معاون اسبق وزیر دارایی، به تفسیری کنایه آمیز در این باره می گوید «دوستان من همه چیز را در ید اختیار خود گرفتند، در حالی که دشمنان من به قانون چسبیدند.»► خیزش بانک روسیه و پوتین در میان آنهایی که در ساختار جدید ایفای نقش می کنند، رسانه CTC نیز به چشم می خورد. این شرکت که چندین شبکه تلوزیونی را در مالکیت خود دارد تا حدودی تحت تملک یکی از شعبات بانک روسیه است. CTC سالانه مبلغی حدود ۸۰ میلیون دلار به عنوان مشاوره پرداخت می کند؛ تا زمانیکه این ساختار به ویدئو اینترنشنال اجازه می دهد تا در چارچوب قوانین روسیه فعالیت کند ممکن است CTC با خطر نقض تحریم های آمریکا روبرو باشد. با وجود آنکه CTC بنگاه خبرپراکنی روسی است، ولی دفتر اصلی آن در ایالات متحده مستقر است و سهام آن نیز در بورس نزدک معامله می شود. این تحریم ها شرکت های مستقر در خاک ایالات متحده همچون CTC از انجام معامله با شرکت ها و نهادهایی همچون بانک روسیه که عمده سهامداران آن تحت تحریم هستند را منع کرده است. اما آیا این امکان وجود ندارد که بتوان درباره بانک روسیه که بیشترین سهم ویدئو اینترنشنال را دارد به تحقیق و بررسی پرداخت. آمارها نشان می دهد که حداقل بر روی کاغذ سهام آن، تحت مدیریت یکی از شعبات این بانک، زیر ۱۵ درصد است. قریب به اتفاق سهامداران آن در پناه شرکت هایی چون مد مدیا در خیابان کارپاتو در نیکوزیای قبرس مخفی شده اند. قبرس یکی از مراکز پرتراکم مالی و تجاری دنیا با یکی از کمترین نرخ مالیات و قوانین مالیاتی است که به خارجی ها این امکان را می دهد که ظرف چند روز شرکت های خود را ثبت کنند. نزدیک به ۲۷۰ هزار شرکت در آنجا به ثبت رسیده است و بسیاری از آنها تنها مکانی امن برای درآمدهایی است که صاحبان واقعی نامشخصی دارند. "زینون" در عین اینکه مدیر مد مدیا است در شرکت دیگری با عنوان «اسکوردیس، پاپاپترو» نیز فعال است. این شرکت موسسه ای حقوقی است که نه تنها نماینده مد مدیا است که در تاسیس آن نیز همکاری داشته است. "مکیس کریسومیلاس" کارمند این موسسه می گوید موسسه ما از نشانی خود و کارمندانش برای ثبت شرکت های خارجی استفاده می کند. ما وکالت ۴ تا ۵ هزار شرکت را برعهده داریم. او توضیح می دهد که ذکر نام آنها می تواند برایشان دردسرساز باشد. بنابراین او نام هایی را از فهرست کتابچه اسب های گرانقیمت مزایده ای در ایالات متحده انتخاب می کند. او همچنین از نام خیابان های لندن و دیگر شهرهای اروپایی برای نامگذاری این شرکت ها استفاده می کند. قوانین قبرس، به مالکین واقعی این شرکت های صوری این اطمینان را می دهد که نامشان محرمانه باقی بماند. دست کم پنج تا از هشت شرکت سهامدار ویدئو اینترنشنال که روی هم رفته ۶۹ درصد سهام آن را دارند، در قبرس ثبت شده اند که عبارتند از مد مدیا، نامیرال تردینگ سنتر، دوار اینوستمنت لیمیتد، ریبورک لیمیتد و آتالیون اینوستمنت لیمیتد. با جستجو بیشتر درباره مالکیت این شرکت ها، می توان ردپای آنها را در پاناما و جزایر ویرجین بریتانیا در دریای کارائیب یافت که به همان اندازه مبهم و نامشخص است. "کری استینوور" مشاور و وکیل در حوزه تحریم ها در موسسه حقوقی کرول اند مورینگ، این شبکه از شرکت های صوری را «پرچم سرخ» خواند. او می افزاید که آنگونه که قانون می گوید بر CTCواجب است تا مالکیت سودمند آن شرکتی را که با آن تجارت می کند بشناسد تا از این موضوع اطمینان پیدا کند که نهاد و سازمانی تحریم شده ای در پایان این زنجیره وجود ندارد. سخنگوی شرکت ویدئو اینترنشنال بدون اشاره به نام کسانی که در پشت پرده این شرکت های صوری قرار دارند، تنها عنوان می کند که آنها در فهرست تحریم ها قرار ندارند. او می افزاید که دلیل اینکه چرا این اتفاق نمی افتد به این خاطر است که سهامداران آن اینگونه تصمیم می گیرند. یکی از مقامات CTC از پاسخ به این پرسش که چه اقدامی برای مشخص شدن نقض تحریم ها انجام داده امتناع ورزید و اظهار داشت که CTC با وزارت خزانه داری ایالات متحده برای اطمینان از پایبندی به قوانین همکاری کرده است. بانکی درجه متوسط یک روز پس از آنکه باراک اوباما، بانک روسیه را در فهرست سیاه خود قرار داد، پوتین با مشاور امنیت ملی خود دیدار کرد و در این دیدار عنوان شد که در مجموع ۲۰ نفر مورد تحریم قرارگرفته اند که سه نفر از اعضای شورای امنیت ملی کشور که از رفقای قدیمی پوتین هستند در میان آنها دیده می شود. پوتین به طعنه ادامه داد که باید از آنها دوری کرد و به سردی گفت که آنها ما را بی اعتبار کردند. پوتین درباره بانک روسیه اذعان داشت که تا جایی که من می دانم این بانک، بانکی درجه متوسط است. بنده حسابی در این بانک ندارم اما مطمئنن در آن حسابی باز می کنم. او سپس به دستیاران خود دستور داد تا حقوق ماهیانه اش به مبلغ حدود ۷۵۰۰ دلار را در حسابش در آن بانک واریز کنند. کووالچوک مدتی بعد در مصاحبه کم نظیر تلوزیونی با دیمیتری کیسلیوف، موضع رئیس جمهور را پشتوانه قوی و محکمی برای خود خواند. به گفته او، شخصیت و موقعیت اجتماعی رئیس جمهور سیلی از مشتریان جدید را روانه این بانک کرد؛ از جمله آنها پیرزن با انگیزه ای بود که خواست تا پس انداز زندگی اش را به این بانک بسپارد. برای بانکی با اندوخته میلیاردی، سرمایه این پیرزنی، مبلغ ناچیزی است اما واقعیت این است که اعتبار برای بانک بیشتر از سرمایه مالی ارزش دارد. او افزود که موضع پوتین در این موضوع موثر بوده ودر آن شکی نیست. او همچنین ادامه داد مردم با حس ششم خودشان می فهمند که کجا سود بیشتری کسب می کنند. تلاش پوتین در پشتیبانی از بانک نمادین نبود. او به بانک مرکزی دستور داد تا در صورت نیاز کمک هایی را به این بانک ارائه دهد. بنابر گزارش های رسانه های روسی، شرکت های انرژی وابسته به دولت، حساب های خود را به این بانک منتقل کردند و مقامات سنت پترزبورگ و مناطق حاشیه ای آن به دستگاه های وابسته دستورات مشابهی دادند. افزون بر این در مجلس دوما، حزب اصلی وابسته به پوتین در مصوبه ای اقدام به لغو قانونی کردند که در عمل مانع از دستیابی بیشتر از ۳۵ درصد ویدئو اینترنشنال به بازار تبلیغاتی می شد. در ۱۰ آوریل نیز شورای بازار وارد عمل شد. این شورا که بازار فروش عمده برق روسیه به ارزش ۳۵ میلیارد دلار را ساماندهی می کند، سازمانی غیرانتفاعی است که ۲۲ عضو از جمله وزاری دولت و همچنین تولید و عرضه کنندگان عمده برق را در بردارد. یکی از اعضای این شورا، مدیر شرکت خصوصی اینتر رائو است که از دل شرکت دولتی انحصاری که قبلن در حوزه برق فعال بود، در آمد. مدیرکل آن بوریس، پسر کووالچوک است و رئیس هیات مدیره آن نیز ساچین، رئیس غول نفتی دولتی روس نفت و یکی از مشاوران نزدیک پوتین است. این شورا در دفتر خود در مرکز تجارت جهانی مسکو تشکیل جلسه داد. سخنگوی آن از بیان مصوبات آن طفره رفت و تنها عنوان داشت که اعضا به اندازه حد نصاب در این نشست شرکت داشتند. به گفته او گرفتن تصمیم بر سر اینکه امور تجاری به بانک روسیه منتقل شود یکی از موضوعات عادی در جلسات منظم آن روز بود. در مطالبی که در پایگاه اینترنتی این شورا در ماه می منتشر شد، "ماکسیم بایستروف" مدیر آن گفت که بانک روسیه ما را به قیمتی پایین تر از قیمت پیشنهادی بانک آلفا خرید. اما او از ارائه توضیح بیشتر خودداری کرد و بانک آلفا نیز اظهار نظری در این باره نکرد. در همان حال که ایالات متحده و اروپا فشار خود را بر اقتصاد روسیه بیشتر می کنند، این پرسش مطرح است که تا چه زمانی دولت روسیه می تواند به حمایت خود از نهادهای مورد تحریمی که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود ادامه دهد. اقتصاد روسیه حتی پیش از الحاق کریمه نابسامان بود. بانک توسعه و بازسازی اروپا اخیرا پیش بینی کرده که با توجه به تاثیر فزاینده تحریمهای غربی و همچنین عمل مقابله به مثل پوتین، اقتصاد این کشور در سال آینده با چالش جدی روبرو خواهد شد. دیگر شرکت هایی که به پشتیبانی از بانک روسیه برخاسته اند، از دولت انتظار کمک دارند. اخیرا دولت اعلام کرده ۶.۶ میلیارد دلار را به دو شرکت دولتی که دسترسی شان به دارایی های خارجی شان قطع شده می دهد. همچنین ساچین از شرکت روس نفت از دولت درخواست ۴۲ میلیارد دلار قرض کرده است. پوتین نسبت به تحریم های ظالمانه بر مردم کشورش اعتراض کرده و اعلام داشته این تحریم ها خللی درباره موضع این کشور در قبال کریمه و یا اکراین وارد نخواهد کرد. او در نشست اقتصادی در سنت پترزبورگ در ماه می عنوان داشت که «بله این افراد رفقای من هستند و من به داشتن چنین رفقایی افتخار می کنم. همه آنها رفقای واقعی من هستند و تجارتشان کاملا به نفع کشور روسیه است. آیا این تحریم ها زیانی را متوجه آنها کرده است؟ بله. اگر صادقانه بگویم بله تاثیری داشته است. اما آنها مدیران ورزیده و کارآزموده ای هستند و همه سرمایه خود را در راه وطن خرج کرده اند، بنابراین درباره این تحریم ها زیاد نگران نیستیم.» نویسندگان: استیون لی مایرز، جو بیکر و جیم یاردلی؛ برگردان: یاسر میری، عضو شورای نویسندگان ایراس؛ منبع: نیویورک تایمز؛ پایان متن/

روابط روسيه و اتحاديه اروپا

$
0
0
ایراس؛ تنش در روابط بین فدراسیون روسیه و اتحادیه اروپا بسیار شدید است و هیچ روزنه امیدی به چشم نمی خورد. بروکسل قصد ندارد تحریم های ضد روسی را لغو کند و در آینده قابل پیشبینی این کار را نخواهد کرد. آیا طرفین می توانند به روابط سازنده تری بر گردند؟ فراموش نکنیم که در گذشته نه چندان دور در سطح رسمی معمولاً درباره شراکت راهبردی صحبت می کردند. موافقتنامه درباره شراکت و همکاری بین طرفین که اساس حقوقی این روابط را تشکیل می دهد، بیست سال پیش امضا شد. این سند ناظر بر آن است که طرفین در صدد هستند به سوی نزدیکی همه جانبه روابط و همگرایی حرکت کنند. کسی حاضر نیست این موافقتنامه را لغو کند ولی می توان از امضای سند جدیدی که مذاکرات درباره آن قبل از بحران اوکراینی آهسته ولی جریان داشت، صرف نظر کرد. وقتی روابط بین مسکو و کشورهای اروپایی دیر یا زود و به طور اجتناب ناپذیر از سرگرفته شود، الگوی جدید روابط بین طرفین لازم خواهد شد. روابط جدید باید نه بر آرزوهای بلندمدت بلکه بر واقعیت و حدود امکان پذیر روابط استوار باشد. فدراسیون روسیه و اتحادیه اروپا تقریباً هم سن و سال هستند. فدراسیون روسیه در دسامبر سال ۱۹۹۱ به وجود آمد و اتحادیه اروپا در فوریه سال ۱۹۹۲. هر دوی آنها شکل و قالب جدیدی دارند ولی وارث تاریخ قدیمی پیشینیان خود هستند و لذا نباید گفت که فعالیت آنها اوایل سال های ۱۹۹۰ از صفر شروع شد. با این حال، هر دوی آنها سعی کردند مرحله جدید تاریخ خود را شروع کنند. طرفین برای اولین بار قبول کردند که هدف بلندمدت آنها، تشکیل وحدت بر اساس هماهنگی موازین حقوقی و رسیدن به نزدیکی هرچه بیشتر روابط است. اتحادیه اروپا ساختار غیر عادی دارد. این اتحادیه به علت ساختار پیچیده داخلی و جنبه های آشکار ایدئولوژیکی برای برقراری روابط سالم با شرکای خارجی مناسب نیست. برقراری این گونه روابط به خصوص با کشورهایی دشوار است که می توانند به عنوان شرکت کنندگان بالقوه طرح اروپایی به تعبیر تنگ (عضویت در اتحادیه اروپا) یا وسیع (منطقه به کارگیری قواعد و موازین اتحادیه اروپا) در نظر گرفته شوند. روسیه هرگز امکان عضویت در اتحادیه اروپا را بررسی نکرده و بروکسل هرگز آن را به عنوان نامزد بالقوه عضویت در نظر نگرفته است. ولی مسکو در مجموع با این نقطه نظر موافق بود که موازین حقوقی اروپایی می تواند و باید اساس نزدیکی روابط را تشکیل دهد. این نقطه نظر بسیار پایدار بود و تنها مختص عصر تخیلات دمکراتیک نیمه اول سال های ۱۹۹۰ نبود. البته فقط روسیه ای که فوق العاده تضعیف شده بود، واجد شرایط اتحادیه اروپا بود. به موازات احیای کارآیی دولت بعد از بحران سال های ۱۹۹۰، مسکو بر برابری بیشتر حقوق در روابط بین طرفین تأکید کرد و می خواست که این روابط نه بر موازین حقوقی اتحادیه اروپا بلکه بر قواعد هماهنگ شده توسط طرفین استوار باشد. ولی مسأله این است که اتحادیه اروپا تقریباً نمی تواند موازین هماهنگ شده با کشورهای دیگر را عملی کند. به همین علت قالب روابط در سطح قبلی باقی ماند ولی محتوای روابط خالی می شد. در نیمه دوم سال های ۲۰۰۰ این روند خالی شدن قالب روابط بین طرفین از محتوای عملی سرعت یافت. بحران اوکراینی زیر آن خط کشید. زمانی که طرفین علیه هم دیگر تحریم ها اعمال می کنند، نمی توان درباره شراکت راهبردی صحبت کرد. برای مرحله آینده فقط یک هدف وجود دارد و آن به حد اقل رساندن خسارات است. منطق تحریم ها به گرداب شباهت دارد: باید پاسخ داد و تحریم ها را شدت بخشید. تازه نمی توان گفت تا چه حدی می توان این کار را کرد. گویا این گرداب ته ندارد. "فردریکا موگرینی" رئیس جدید دیپلماسی اتحادیه اروپا که روز دوشنبه در جلسه پارلمان اروپا سخنرانی کرد، گفت: "شاید روسیه در مرحله جاری نتواند شریک ما باشد ولی این کشور مهم راهبردی جهان است. ما باید تا پنج سال آینده در روابط خود با روسیه بازنگری کنیم." این شیوه عمل درستی است. از یک سو این واقعیت به رسمیت شناخته شد که نمی توان از روسیه فاصله گرفت و از سوی دیگر تأکید گردید که باید الگوی روابط را مورد بازنگری قرار داد. روسیه هم همین را لازم دارد: روسیه باید بفهمد که در شرایطی که امیدها به همگرایی نقشه بر آب شده است، از اتحادیه اروپا چه می خواهد. در حال حاضر چرخش به آسیا اولویت دارد که علتش نه دنبال کردن سیاست ضد اروپایی بلکه آن است که روسیه نمی تواند نسبت به پویا ترین قسمت جهان قرن ۲۱ سیاست مشخصی نداشته باشد. اروپا از نظر تاریخی و فرهنگی به ما از همه نزدیک تر است. حتی احساسات داغ در روابط بین مسکو و پایتخت های اروپایی، نشان دهنده همزیستی طولانی می باشد. آسیا این گونه عواطف را در اذهان ما بیدار نمی کند. اروپا طی مدت طولانی مهمترین شریک اقتصادی و تولیدی روسیه باقی خواهد ماند ولو اینکه الآن برای کاهش این وابستگی متقابل تلاش زیادی به عمل می آید. کار معقولانه تر در شرایط جاری، رفتار حسابگرانه و اعتراف بدان است که تفاوت های فعلی، محصول ریشه های مشترک ماست که تنه های آن در جهات متفاوت رشد کرده اند. لذا، اولاً، اختلاف نظر درباره بعضی مسایل نشان دهنده حقانیت و برتری کسی نیست بلکه یک واقعیت عینی است. ثانیاً، توسعه طلبی و تلاش ها برای به دست آوردن فضای بیشتر زندگی صرف نظر از روش هایی که در این زمینه به کار گرفته شوند اعم از نظامی – سیاسی، اطلاعاتی، حقوقی و غیره، برای هر دو طرف مشکلات جدی به بار می آورد. باید با احتیاط رفتار کرد و فهمید که دستیابی به انسجام ایده آل غیر ممکن است ولی در عین حال باید از اختلافات ویرانگرانه هم اجتناب کرد. در این صورت فرصتی به دست می آید که به ساخت «اروپای بزرگی» بپردازیم که به طور آرام و راحت با «آسیا بزرگ» ارتباط برقرار کند. تلاش ها برای تغییر هویت همدیگر بی معنی است ولی باید احتیاج به همدیگر را درک کرد. نویسنده: فئودور لوکیانوف، رئیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه؛منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه؛پایان متن/

صدها سال است که غرب روسیه را خودی تلقی نمی کند

$
0
0
ایراس؛ "سرگئي لاوروف" وزير امور خارجه روسيه در مصاحبه با مجله دانشگاه دولتي روابط بين ‌المللي مسکو، اعلام نمود روسيه به عنوان فعالترين ارائه کننده سیاست مستقل زير فشار غرب قرار گرفته است. وي گفت طي ربع قرن گذشته ما با شرکا در اروپا-آتلانتيک در مورد راه اندازي روابط راهبردي صحبت کرده و ساختارهاي مشترکي تأسيس کرده ایم و بیانیه های سیاسی برای ایجاد فضای واحد امنیت و ثبات امضا کردیم که بايد به اين امر کمک مي‌ کردند.لاوروف افزود: "ولي شرکاي غربي همزمان دستور کار خود را پيش مي‌ بردند، در بسياري موارد منافع روسيه را ناديده مي‌گرفتند، مشغول گسترش ناتو بودند، در مجموع براي پيش راندن فضاي ژئوپلتيک تحت کنترل خود تا نزديکي مرزهاي روسيه تلاش ‌کردند. به گفته وي، اين تصور بروز مي‌کند که روسيه به عنوان فعالترين ارائه کننده ديدگاه مستقل در جهان کنوني که سياست مستقل را حق طبيعي خود تلقي مي‌کند زير فشار قرار گرفته است. وزير امور خارجه روسيه تاکید می کند: "اين خط مشي البته با ادعاي هر کسي در مورد موقعيت استثنايي خود آن همخوان نيست." سرگئي لاوروف در مورد بحران اوکراين اعلام نمود آنچه در اوکراين رخ داد نقطه اوج خط مشي بازدارندگي غرب نسبت به روسيه طي ساليان طولاني بود. وي گفت صدها سال است غرب عادت کرده روسيه را خودي تلقي نکند، هرچند روسيه حداقل طي سيصد سال گذشته بخش لاينفک فرهنگ و سياست اروپا بوده است و دوران شرکت فعال روسيه در امور اروپايي دوران ثبات و آرامش در قاره بود. وزیر امور خارجه روسيه خاطر نشان کرد متأسفانه پس از فروپاشي شوروي، خط مشي بازداشتن کشور ما به شکل ملايم‌ تر پياده مي‌ شد و روسیه بيشتر به عنوان رقيب تلقي مي ‌شد تا شريک. باید توجه داشت خودداري از تعامل راه حل نيست. لاوروف همچنين گفت: "خودداري از تعامل در مبارزه با چالش ‌هاي جهاني نمي ‌تواند راهي براي روابط روسيه و غرب باشد. وزير امور خارجه روسيه اطمينان داد "به رغم قدم هاي غيردوستانه شرکاي غربي، ما همچنان با به کار گيري نقشه‌ ها و برنامه های صاف و ساده رويارويي روسيه با غرب مخالفت می‌کنیم. روسيه آماده مشارکت سازنده در حل مسائل بین المللی، البته بر اساس احترام مقابل و برابر، مي‌باشد." وی با اشاره به این موضوع که چالش‌ هاي جهاني در رابطه با آغاز بحران اوکراين از بین نمي‌ رود ادامه داد: "کافي است جنگ تمام عياري که افراط گرايان در عراق و سوريه راه انداختند، مسئله رويارويي فلسطين و اسرائيل، اوضاع افغانستان را به ياد آورد. همچنين بحران هاي آفريقا را هم از ياد نبريم. ما قبلاً در چاد و جمهوري آفريقاي مرکزي به کمک اتحاديه اروپا شتافته و همراه هم با دزدان دريايي مقابله کرده بوديم." وزیر خارجه روسیه تأکيد نمود: "رويارويي با چالش ‌هايي چون تروريسم، قاچاق مواد مخدر، گسترش تسليحات کشتار جمعي، مهاجرت غير قانوني، تغيير اوضاع جوي و بسياري امور ديگر فقط با مساعي مشترک ميسر مي‌شود." وی تصریح کرد: "خودداري از تعامل نه براي غرب و نه روسيه نمي‌تواند راهي براي روابط روسيه و غرب تلقي شود." رئيس دستگاه ديپلماسي روسيه در انتها گفت: "ولي اين هم روشن است که بازگشت به مدل سابق روابط، مدل غير دوستانه نسبت به روسيه، مدل روابط مملو از استانداردهاي دوگانه هم در کار نخواهد بود. نمي‌شود پيوسته حقوق بين ‌المللي را در رابطه با مقاصد يکجانبه کسی تغيير داده و اعتبار شوراي امنيت سازمان ملل را با تعبير غير منصفانه تصميمات آن بهم زد." وی افزود بايد با صداقت، با رعايت حقوق بين‌المللي و در وهله اول منشور سازمان ملل کار کرد». منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی، سفیر ایران در روسیه و رئیس موسسه مطالعات ایران و اوراسیا؛پایان متن/

خاخلاما و ماتریوشکا

$
0
0
ایراس؛ استان نیژنی نوگورد، زادگاه صنایع دستی می باشد که خیلی از آنها در قرون وسطی به وجود آمده اند. پیدایش یک سری از این صنایع دستی، به قرن ۱۸ تا اوایل قرن ۲۰ برمی گردد. علاوه بر این، همه آنها با هم، مجموعه ای از میراث فرهنگی تکرار نشدنی این منطقه را تشکیل می دهند. منطقه نیژنی نوگورد، از قدیم به سنت ها و استعدادهای خود افتخار می کرده است. یک سوم تمام صنایع دستی روسیه در اینجا متمرکز شده است. ► نقش و نگارهای دیواری خاخلاما صنایع دستی که نه تنها در خارج از این استان، بلکه در سطح روسیه شناخته شده اند و مختص این منطقه می باشند، نقش بندی های دیواری " خاخلاما " هستند. صنایع دستی خاخلاما، بیش از ۳۰۰ سال قدمت دارند. خاخلاما در حوزه ی رود وولگا در این استان به وجود آمد. خاخلاما طلایی – یکی از قدیمی ترین صنایع دستی بی نظیر روسی است که جزء لاینفکی از فرهنگ روسیه می باشد. مشخصه ی خاخلاما – تولید ظروف چوبی زراندود، بدون استفاده از فلز گرانبها، و با نقش و نگارهای منحصر به فرد گل و گیاه روی آن است. در حال حاضر، دو شرکت در این زمینه فعالیت می کنند: شرکت سهامی عام " پرومیسل (صنعت) در سیومینو [1] " و شرکت سهامی خاص " نقش و نگار خاخلاما " در سیمیونوف [2] . سنبل نقش و نگارهای خاخالاما، پرنده ی آتشینی بود که با گل های روشن، مزین شده است. از نظر تاریخی، بین دو منطقه از روسیه، بر سر اینکه کدامیک، زادگاه اصلی این نوع از صنایع دستی هستند رقابت وجود دارد، شهر سیمیونوف و روستای سیمینو بخش کاورنینسک. اما در حقیقت، پایتخت اصلی خاخلاما، شهر سیمیونوف است که در ۸۰ کیلومتری شهر نیژنی نوگورد واقع شده است.صنایع دستی خاخالاما، در زمینه ی تمثال های مذهبی، در ابتدا استفاده می شد. این مربوط به زمانی است که ساکنان زیاد و مختلفی در سرزمین های نیژنی نوگورد زندگی می کردند که در بین آنها "مردمانی با اعتقادات مذهبی قدیمی" [3] نیز بودند. آنها راز زراندود کردن تمثال ها را به کمک فلز نقره و روغن کتان – روغن جلا می دانستند. تمثال های قدیمی را با لایه ای از نقره که ساییده شده می پوشاندند و پس از آن، روغن جلا می زدند، سپس در کوره می گذاشتند. بعد از آبدیدگی، تمثال، رنگ طلایی جدیدی می گرفت. بعدها، با ظهور حلبی (قلع) ارزان، این روش برای ظروف هم استفاده شد. بدین ترتیب، از قرن ۱۷، ظروف چوبی دارای نقش و نگار استادان حوزه وولگا، در سراسر روسیه شهرت یافت. ظروف رسمی را از طریق سفارش خاص مجموعه های کوچکی از انواع مختلف درخت تهیه می کردند و برای هدیه دادن به مهمانان مشهور و سفرای خارجی اختصاص داده می شدند.هنر خاخلاما – نه تنها یک نقش و نگاری است که به زیبایی تهیه شده است، بلکه توانمندی ایجاد محصولاتی پر از احساسات باطنی ، و دانش فناوری پیچیده ی ساخته و پرداخته کردن چوب می باشد. و تنها عدی کمی می دانند که این روند مشکل، چقدر نیاز به زحمت و شکیبایی، مهارت و الهام مردم حرفه های مختلف دارد. ► نقش و نگار های سیمیونوف یکی از سمبل های روسیه - عروسک سنتی روسی "ماتریوشکا" می باشد – خانم زیبای خوش پوش با گونه های گلگون و رزهای سرخ مایل به زرد در پیشبند. ► نقش و نگارهای پالخوفسکی – مایدان تولید اسباب بازی های مشهور دارای نقش و نگارهای جالب و خیره کننده، در روستای "پالخوفسکی مایدان" بخش "وارنیسنسکی" آغاز به کار کرد. در پایان قرن ۱۸ خیلی از کشاورزان، از راهبان صومعه شهر "ساروف" [4] که در کارگاه های شخصی خود، ظروف چوبی را تولید می کردند، صنعت خراطی را تقلید کردند. در آغاز قرن ۲۰ در " پالخوفسکی مایدان " شروع به استفاده از روش "نقش اندازی روی چوب بوسیله ی سوزاندن" مصنوعات خراطی کردند. با بکارگیری رنگ های روغنی و سریشمی، انواع محصولات رنگ آمیزی شده، گسترش یافت. این نوع از نقش و نگارهای هنری، از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۴ وجود داشته است. از سال ۱۹۳۳ در این روستا، شروع به رنگ آمیزی ظروف با استفاده از رنگینه های آنیلینی کردند که از نظر وضوح، از رنگ های روغنی و سریشمی، برتری داشتند. سوغاتی ها و "ماتریوشکا" ها، از نظر وضوح و بدیع بودن، با تمام سوغاتی های مشهور تفاوت دارند. "ماتروشکا" دارای عنوان مخصوصی نیز هستند – " تاراروشکا ". در نقش و نگارهای " تاراروشکا" و سوغاتی ها، استادان پالخوفسکی – مایدان، از طرح های متنوعی استفاده می کنند: گل ها، سبزه، خانه های کوچک. محصولات متنوعی با طرح های یاد شده ساخته می شوند که می توان به ساخت وسایل خانگی نظیر گلدان، سینی، قفسه های کوچک، خمره (بشکه) چوبی و دیگر وسایل. نویسنده: محمد محمدیان، دکترای زبان و ادبیات روسی؛[1] Semino[2] Semyonov [3] Old Believer[4] Sarovپایان متن/ 

آبلوموف؛ شخصیتی برای همه فصول

$
0
0
ایراس؛ رمان آبلوموف یکی از آثار محبوب ادبیات کلاسیک روسیه است. انتشار این رمان با موفقیت همراه بود و نشر این اثر دلیل پیدایش اصطلاح "آبلومویسم"در ادبیات روسیه و نیز ادبیات جهان شد. تنها یک ماه پس از ورود آن به بازار کتاب، دابرالوبوف این اثر را با قلم طلایی خود با عنوان "آبلمویسم چیست؟" به نقد کشید. سروش حبیبی کاملاً بجا و شایسته این مقاله را در انتهای ترجمه کتابِ آبلوموف جای داده است. تاثیری که رمان آبلوموف بر روسیه گذاشت، غیر قابل وصف است. غالب افراد تحصیل کرده روس آن را خوانده و می خوانند و در مورد آبلومویسم به بحث می نشینند و از این نظر، اثر ایوان گنچارف در شکل گیری مفهوم "آبلومویسم" بی مرگ و ابدی گردید. پدیده آبلومویسم حاصل شیوه زندگی مردم است. انتخاب این شیوه زندگی عموماً غیراختیاری است و از بدو تولد، افراد محکوم به آن هستند. بیماری آبلومویسم در ادبیات روسیه ریشه در اصول و اساس زندگی اشرافی دارد. آنکه عده اندکی از رفاه مادرزادی و منافع اجتماعی برخوردار باشند و در مقابل گروه بزرگی، ملزم و موظف به انجام کارهای آن گروه اندک. این همان خودخواهی بشری است که موجب عذاب روح لف تالستوی بزرگ گردید و دلیل نگارش کتاب "چه باید کرد؟" شد. اگر بخواهیم آبلومویسم را به درستی تعریف کنیم، بیماری تنبلی و کاهلی است، که حاصل آن چیزی جز بی هدف بودن در زندگی نیست. این دسته افراد زیر بار هیچ مسئولیتی نمی روند، عموماً از عشق و زندگی خانوادگی گریزان و هراسانند. نمونه های آبلومویسم در ادبیات روسیه فراوانند اما برجسته ترین آنها یوگنی آنگین پوشکین، پیچورین لرمانتوف، آبلوموف گانچارف و رودین تورگینف هستند. شاهدیم که آشکارا این نمونه های ادبی غالباً از میان اشراف و قشر مرفه جامعه برگرفته شده است. آبلومویسم در ادبیات مختص زندگی اشراف تعریف شده است اما آنطور که لف تولستوی بزرگ نیز در "چه باید کرد؟" بیان می دارد, این بیماری تنها مختص اشراف نیست و دو گروه عمده را در بر می گیرد: نخست آنان که در رفاه بی اندازه به سر می برند و خدمه فراوان در اختیار دارند و دیگر آنان که در فقر محض هستند. گروهی که میان این دو قرار می گیرند، یعنی آن دسته از مردم که نه بسیار غنی و نه بسیار فقیر هستند و حرفه و پیشه ای برای امرار معاش اختیار کرده اند و هدف و انگیزه ای در زندگی دارند، اصولاً از این تنبلی و سستی آبلوموفی به دورند. زندگی آبلوموف های اشرافی و آبلوموف های فقیر هر دو عاری از هدف است. آبلوموف های اشرافی غرق در رفاه هستند و خدمه فراوان دارند و آبلوموف های فقیر به نانی برای سیر کردن شکم خود راضی اند و روزگار را بی هدف سپری می کنند! هر دوی آنها خود را موظف به آموختن کاری نمی دانند. گروه نخست با این منطق که سیصد زاخار در اختیار دارد، از کار فاصله می گیرد و گروه دوم علی رغم فقر فراوان، دلیلی برای کار کردن نمی یابد! آنها هیچ یک مهارت و توانایی برای اداره زندگی خویش در دست ندارند. آبلوموف تقریباً تجسم و نمادی است از وضعیت روحی تیپیک یک ارباب (برده دار) که حق مسلم خود می داند دست به هیچ کاری نزند و تنها از امکانات و رفاه زندگی بهره مند شود. علتِ شیوه زندگی و بیماری تنبلی و کاهلی آبلوموف را گانچارف در تربیت او در دوران کودکی می یابد. همانگونه که دابرالوبوف می گوید، مشکل آبلوموف در ندانستن راه و روش اداره ملکش و حل مشکلات زندگی نیست، بلکه مشکل اصلی او در آن است که معنا و هدفی برای زندگی نمی یابد. بسیاری از نویسندگان بزرگ روس همواره در تکاپو برای یافتن معنا و مفهوم زندگی بوده اند و کوشیده اند دلیلی برای خلقت و هدفی برای زندگی خود بیابند ولی در مورد آبلوموف ها شاهد آنیم که نه تنها معنایی برای زندگی نمی یابند، بلکه حتی هدفی هم برای گذر زندگی خود هر چقدر هم پوچ و بی معنا باشد، برنمی¬گزینند. پایان متن/

ظرفیت و موانع شکل گیری محور مسکو-تهران

$
0
0
ایراس؛ «ظرفیت و موانع شکل گیری محور مسکو-تهران در جهان در حال تغییر: طرح هایی در آسیای مرکزی، خزر و قفقاز» عنوان میزگرد تحلیلی بود که توسط بنیاد الکساندر کنیازف و با مشارکت آژانس خبری REGNUM در آکتائو قزاقستان برگزار شد. در این میزگرد کارشناسانی از کشورهای مختلف حضور داشتند. دکتر ماندانا تیشه یار، قائم مقام موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، ولادیمیر پلاستون، استاد دانشگاه دولتی نووسیبیرسک، الکساندر کنیازف، کارشناس مسائل آسیای مرکزی و خاورمیانه، فابریسی ویلمینی، پژوهشگر برنامه "اوراسیای" انستیتوی تحقیقات عالی استراتژیک ایتالیا، الکساندر کالیسنیکوف، نماینده انستیتوی روسی مطالعات استراتژیک در ترکیه، کنستانتین سیراژکین، پژوهشگر ارشد انستیتوی قزاقی مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری قزاقستان، رفیق سیفولین، کارشناس و رئیس سابق انستیتوی مطالعات بین الملل و استراتژیک نهاد ریاست جمهوری ازبکستان، ایگور پانکراتنکو، سردبیر مجله "ایران معاصر"، میخائیل پاک، سردبیر تحریریه تحلیلی آژانس خبری REGNUM، آندرانیک دیرینیکیان، نماینده انجمن همکاری های مرزی. آنچه که در ادامه از نظر می گذرد نتایج مجموع نظرات کارشناسان می باشد که البته ممکن است با نظر شخصی هر کارشناس مطابقت کامل نداشته باشد. شرکت کنندگان در این میزگرد به جهانی نبودن ویژگی "ژئومتریک" رهیافت ژئوپلیتیک- سیاسی شامل شکل گیری "محور"، "مثلث" و یا ... در طرح ها تاکید داشتند. در هر شرایطی بیش از هر چیز باید ماهیت طرح مورد نظر و نه نشانه های غیر رسمی آن تحلیل شوند. محور روسیه-ایران به عنوان بردار روابط دو کشور از گذشته تاکنون وجود داشته است و وجود خواهد داشت و بررسی چشم انداز های این "محور" باید از منظر کیفیت روابط و امکان به کارگیری آن در سطح مشارکت استراتژیک و شکل گیری اتحاد چندجانبه با قابلیت های بسیار موثر محقق شود. صلاحیت تدوین پرسش در خصوص پیش شرط های سیاسی و اقتصادی به منظور شکل گیری مشارکت استراتژیک بین مسکو و تهران از سوی شرکت کنندگان میزگرد کاملا مشهود بود. علی رغم تناقض در روابط تاریخی روسیه و ایران، در دهه گذشته در هر دو کشور نیروهای سیاسی وجود داشته که به نزدیکی روابط تمایل بسیار دارند. تبدیل شدن به قدرت منطقه ای با داشتن مرز مشترک در منطقه ی بسیار مهم ژئواستراتژیک خزر، داشتن مواضع یکسان در مسائل حاکمیتی، عدم مداخله در امور داخلی و تلاش در جهت مخالفت با منازعات در خاور نزدیک، خاورمیانه ، آسیای مرکزی و قفقاز از جمله مواردی هستند که مسکو و تهران را ملزم به همکاری های تنگاتنگ سیاسی می کنند. دو کشور با هماهنگی استراتژی منطقه ای خود می توانند نه تنها نقش مهم، بلکه نقش بسیار اساسی در شکل گیری نظم نوین و ساختارهای اجرایی مرتبط در بسیاری از مسائل حاشیه ای سیاست منطقه ای بازی کنند. از جمله در خزر امکان حل جدی مسائل در چارچوب "گروه پنجگانه خزر" و توقف گمانه زنی ها پیرامون موضوعات نفت و گاز و خطوط انتقال آن در منطقه و همچنین خاتمه بحث تشدید حضور نظامی بازیگران فرامنطقه ای در خزر محقق می شود. مسکو و تهران حتی در سطح مسائل جاری، با به کارگیری اقدامات مشترک در سیاست خارجی در چارچوب مشارکت استراتزیک می توانند حداقل مسائلی که اهمیت کلیدی برای امنیت خاور نزدیک و خاورمیانه دارد (که در ادامه ذکر می شود) را حل کنند: - محور مسکو-تهران کاملا قادر است تا مبتکر یک طرح نو ین منطقه ای با عنوان "بازسازی" افغانستان باشد که طی آن علاوه بر ایران و روسیه، چین و بدون شک هند به عنوان بزرگترین سرمایه گذاران در اقتصاد افغانستان نیز می توانند به عنوان شریک وارد عمل شوند.؛ - همکاری استراتژیک فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران فرایند موثری در جلوگیری از توسعه "جهادگرایی" در عراق، سوریه و شرق مدیترانه خواهد بود؛ - اقدامات مشترک سیاست خارجی در محور مسکو-تهران می تواند منجر به شکل گیری تعادل نوین برای پایداری نیروها در خاورمیانه و ایجاد سیستمی به مراتب پایدارتر از "سیستم کنترل و توازن" باشد که با حمله آمریکا به عراق و پس از آن مسائل بهار عربی تخریب شده است؛ - اتحاد نظامی-سیاسی فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران در منطقه خزر می تواند ضامنی باشد برای جلوگیری از طرحهای بحران زای سیاست خارجی کشورهای منطقه و طرحهای (به خصوص نظامی) که از سوی قدرتهای فرامنطقه ای تحمیل می شود. هنگامی که در خصوص شکل همکاری های استراتژیک فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران سخن به میان می رود، مهمترین و مشکلترین مساله در میان نخبگان سیاسی دو کشور این است که آیا مشارکت تاکتیکی به مفهوم عملکرد مشترک در موضوعات مشخص بر اساس مشکلات محلی است؟ یا منظور مشارکت استراتژیک است که شامل یک فرایند عمومی و رهیافت های پیچیده برای حل مشکلات امنیت منطقه ای و محدود کردن مداخلات کشورهای خارجی از جمله آمریکا می باشد؟ و در صورتیکه تحقق همکاری های محلی نمونه های مثبتی دارد ، پس در آن صورت تعاملات پیچیده طولانی مدت بسیار دشوارتر به نظر می آید. این کار ساده ای نیست، به ویژه در اقدامات اقتصادی. حجم همکاری های اقتصادی در هر سطحی با پتانسیل سودده دو سویه همخوانی ندارد. نمونه این امر عدم وجود سیستم های همکاری متقابل در فضای بانکی دو کشور است. مشارکت تنگاتنگ اقتصادی با ایران بدون شک برای اقتصاد روسیه بسیار سودمند است اما این امر تنها برای "اقتصاد صنعتی" که محصولات معینی را تولید می کند مفید است. بازار ایران در بخش خدمات هیچگونه کششی را در روسیه برنمی انگیزاند. ایران به نوبه خود از یک سو به ورود کسب و کار روسی در بازار خود علاقمند است اما از سوی دیگر به دلیل نقص های ماهیتی کسب و کار روسی نظیر عقب ماندگی تکنولوژیک، وابستگی به ابزارهای مالی غربی و عدم شناخت کافی از ویژگی های بازار ایران، همکاری اقتصادی با طرف روسی تنها در سطح دولتی محدود می شود. این شرایط به نوبه خود حل مشکلات همکاری های اقتصادی را در سطح اتخاذ تصمیم های سیاسی ممکن می سازد که این امر همواره با منافع ملی هر کشور همخوانی ندارد. نمونه های اشکار و بسیار مهم این موضوع اختلال در تحویل سامانه موشکی اس-۳۰۰ به ایران است که حدود یک دهه ورود روسیه به بازار تسلیحاتی ایران را به تعویق انداخت و ترمزی برای همکاری های اقتصادی بود. "فاکتور ایران" نیز توسط نیروهای خاصی در مسکو به عنوان "برگ برنده" در رابطه با غرب مورد استفاده قرار می گیرد. هم برای مسکو و هم برای ایران مهمترین سد در تحقق همکاری ها با در نظر نگرفتن شکل گیری محور همه جانبه ژئوپلیتیکی، آمیختگی شدید مسائل مربوط به مشارکت استراتژیک با رقابت های سیاسی داخلی می باشد. مبارزه ای که به میزان زیادی در روسیه و تا حدود کمتر در ایران میان نخبگان اقتصادی که به قدرت غرب تکیه داده اند و بخش دیگری از نخبگان که منافع ملی کشور خود را دنبال می کنند، وجود دارد. مهمترین موانع سیاست خارجی در ایجاد محور "مسکو- تهران" را می توان به دو بخش بین المللی و منطقه ای تقسیم کرد. لابی های آمریکایی موجود در مسکو و متحدین آنان شرایطی را ایجاد کرده اند که نفوذ آنان نه تنها بر تصمیمات مالی-اقتصادی مختلف، بلکه نفوذ بر شرکتهای دولتی و تصمیمات با ماهیت کاملا سیاسی را میسر می کند. طبیعی است که مشارکت استراتژیک روسیه و ایران برای غرب یک فاکتور نامطلوب در روابط بین الملل می باشد . از این رو غرب رقابت سیاسی داخلی برای مقابله با این مساله ایجاد می کند و در این راستا از اهرم های اقتصادی و سیاسی که در تهران و مسکو وجود دارد استفاده می کند. همچنین لابی های لیبرال طرفدار غرب در تهران نیز علی رغم رویکرد سیاسی سران نظام، از منابع کافی جهت نفوذ برخوردار هستند. نتیجه این فرایند، کارشکنی استراتژیک در بسیاری از طرح های اقتصادی و سیاسی مشترک و بسیاری از توافقات دو سویه میان سران دو کشور است. این مقدمه به میزان چشمگیری بر سطح موجود اعتماد دو سویه نخبگان سیاسی و تجاری در سوق یافتن آنها در جهت منفی تاثیر دارد. باید اعتراف کرد که رشد اعتماد بخشی از نخبگان سیاسی روسیه با رشد نفوذ منطقه ای ایران هم خوانی ندارد. یکی از ابزارهای ضدروسی در ایران و ضد ایرانی در روسیه وجود کلیشه هایی در اذهان عمومی است که تصویری در اذهان آنها نسبت به یکدیگر ایجاد کرده است که عمدتا منفی است. بخشی از جامعه ایران نسبت به اقدامات روسیه بی اعتماد است که این امر ریشه در ادوار تاریخی دارد. در روسیه به استثنای بخش اندکی از جامعه، تصویر واضحی از جامعه ایران در اذهان مردم وجود ندارد. در این شرایط لابی های طرفدار غرب در مسکو و تهران از جمله در سرویس های امنیتی سازمانهای تحلیلی سیاست خارجی که به سران عالی سیاسی کشورها مشاوره هایی در زمینه تصمیمات استراتژیک از جمله در روابط دو جانبه فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران و همچنین در ارتباط با غرب ارائه می دهند. همچنین شمار کافی از بازیگران منطقه ای وجود دارند که پیدایش محور همکاری مسکو-تهران برایشان فاکتور نامطلوبی تلقی می شود. شکل گیری محور مسکو-تهران برای اسرائیل و عربستان سعودی به سادگی قابل تصور نیست زیرا رویکرد سیاست خارجی ایران عامل بازدارنده ای است که به عنوان سنگ بنای دکترین سیاست خارجی الریاض و تل اویو می باشد. و وقتی که در تهران در خصوص لابی سعودی یا اسرائیلی سخن می رود، حسی از عدم اعتماد متصور می شود در حالی که در مسکو لابی اسرائیلی در این خصوص نفوذ چندانی ندارد. روابط روسیه-ایران به عنوان موضوع مورد بحث در فرمت روسی-سعودی بارها و بارها به وجود آمده است ، اگرچه صحبت از لابی سعودی در مسکو چندان ضروری نیست. ترکیه رقیب مستقیم و بلاواسطه ایران در نبرد بر سر رهبری منطقه ای است. شکل گیری محور مسکو-تهران نه تنها حاکی از مشکلات جدی برای سران آنکارا در فضای شکل گرفته از رویکرد نخبگان ترک است، بلکه هزینه های اقتصادی جدی نیز به همراه دارد: نخست اینکه طرح های استراتژیک ترکیه را می توان بر اساس تنوع بخشیدن به وابستگی از صادرات حامل های انرژی روسیه و ایران بررسی کرد و دوم اینکه بسیاری از منافعی که اقتصاد ترکیه از فعالیت های "شوالیه های سیاه" ، نهادهای کسب و کار که در شرایط دور زدن تحریم های غربی فعال هستند، کسب می کند در مسکو وجود دارد. در ضمن فرایندهای به وجود آمده این پرسش را مطرح می کند که در خصوص کدام ترکیه باید سخن گفت؟ "ترکیه اردوغان" تقریبا نیمی از جمعیت فعال این کشور است. "ترکیه ضد اردوغان" به چند فراکسیون تقسیم می شود نظیر اردوگاه حامیان اردوغان. سیستم سیاسی کشور در یک وضعیت بسیار نامتعادل قرار دارد. در این طیف چند سویه می توان نیروهای طرفدار آمریکا، طرفدار روسیه و بخشی از اسلام گرایان را مشخص کرد. بخشی از نیروهای سیاسی و رای دهندگان به طور کلی ادامه همکاری های ترکیه با روسیه را ترجیح نمی دهند و جلوی آن را می گیرند و خواهند گرفت. بخشی دیگر توسعه مثبت روابط با ایران را ترجیح نمیدهند. بخش کوچکی نیز از نخبگان سیاسی ترکیه وجود دارند که آماده مذاکره در خصوص اتحاد ترکیه، روسیه و ایران هستند. می توان به خاطر آورد که چند سال پیش شکل گیری محور مسکو-آنکارا-تهران-دمشق مورد مذاکره قرار گرفت که نتایج امروزه آن حاکی از تاثیر بالقوه بسیار بالای نیروهای غربی و اسلامگراها می باشد. در ادامه این میزگرد و در زمینه موضوعات منطقه ای ، شرکت کنندگان خاطر نشان کردند از موارد عینی کشورهای مخالف شکل گیری محور مسکو-تهران که دلایل کافی سیاسی و اقتصادی دارند، می توان به برخی از کشورهای پس از فروپاشی از جمله آذربایجان و به میزان کمتری ترکمنستان و قزاقستان اشاره کرد. اتحاد دومینووار ایران-روسیه در خزر و موارد مربوطه در قفقاز و آسیای مرکزی تا حدی امکان مانور این کشورها به خصوص آذربایجان (به ویژه در زمینه همکاری با کشورهای غربی در شرایط گوناگون نظامی و انرژی) را کاسته است . وفادارترین کشور به این محور بدون شک قزاقستان است که به عنوان کشوری که با روسیه در اتحادیه گمرکی، مجمع اقتصادی اوراسیا و پیمان امنیت جمعی مشارکت دارد توانسته سیاست خارجی منعطفی اتخاذ کند. بررسی وضعیت چین در رابطه با این استراتژی جالب تر است. اگر اهداف نهایی ساخت این محور با پکن سازگار نباشد، چین در خصوص شکل گیری آن با دلهره رفتار خواهد کرد. آشکار است که بدون مشارکت فعال پکن در طرح های مشترک مورد علاقه چین، مشارکت استراتژیک مسکو-تهران هم به دلایل سیاسی و هم اقتصادی محدود خواهد ماند . در چارچوب تحقق استراتژی چینی "طرح اقتصادی جاده ابریشم بزرگ" به عقیده رهبری فعلی چین، نزدیکی استراتژیک مسکو-تهران می تواند با حمایت و تحسین چین همراه شود که این امر به نوبه خود به روسیه و ایران امکان می دهد به عنوان شرکت کنندگانی با حقوق کامل در مجموعه طرح های اقتصادی فرا مرزی پر سود شرکت کنند. روابط در چارچوب بسته دو سویه امکان مشارکت را به معنای واقعی کلمه فقط محدود به مرزهای دو کشور میکند و تاثیر آن به مراتب کمتر خواهد بود.چارچوب مشابه با حضور کشورهای ثالث در پروژه های فردی تنها محدود به چین نیست. برای مثال برای ازبکستان طی شرایطی معین همکاری سه جانبه در صنعت هواپیما جالب خواهد بود. شکل گیری همکاری استراتژیک فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران در مجموع توسط کارشناسان مثبت ارزیابی می شود زیرا در شرایط افزایش تمایل به روندهمکاری منطقه ای، انگیزه سیاسی نسبت به توسعه سازمانهایی مثل سازمان همکاری های شانگهای، اتحادیه گمرکی و مجمع اقتصادی اوراسیا افزایش می یابد و این ناشی از سیاست خارجی ضد غربی ایران است. پتانسیل اقتصادی ایران به نوبه خود وضعیت اتحاد ذکر شده را به شدت تقویت می کند. به همان اندازه پیش بینی نتایج شکل گیری محور مسکو-تهران برای بازار جهانی انرژی نیز جالب به نظر میرسد. نخست اینکه، شرکتهای چند ملیتی نفت و گاز روسیه-ایران در شرایط قطع کامل صادرات، امکان صدور منابع انرژی به چین و جنوب شرق آسیا (کره جنوبی و ژاپن) به جز هند را دارند. این امر بهای جهانی منابع انرژی هیدروکربنی را متعادلتر و گمانه زنی هایی که با فاکتورهای سیاسی گره خورده است را کمتر می کند. اتحاد در فضای انرژی می تواند منجر به شکل گیری یک گفتمان نوین میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان انرژی از جمله اجرای طرحهای قدیمی ساخت یک مجمع اوپک گازی شود. مشخص است که "پاسخ" غرب، جستجوی فعالانه راهی برای تنوع بخشیدن به صادرات خواهد بود، یعنی تحقق تلاش هایی برای کنترل ذخایر انرژی در لبنان، الجزایر، نیجریه و .... . علاوه بر آن امیرنشینان حوزه خلیج فارس ناگزیر به سرمایه گذاری برای " امنیت و ثبات" می شوند که ماهیت آن دور جدید مسابق تسلیحاتی در این منطقه خواهد بود. این امر حاکی از آغاز سطح نوین همکاری های نظامی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه است. محور مسکو-تهران می تواند فاکتور کلیدی شکل گیری سیستم نوین کنترل و توازن در منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه شود. با توجه به این واقعیت، دیدگاه های ایران و روسیه در اصول اساسی ثبات، با نظم موجود در حقوق بین الملل همخوانی دارد. به نوبه خود این اصول پس از جنگ به طریقی امنیت جهان را در نیم قرن تامین می کند ، به همین دلیل بازگشت آنها و انصراف از واردات دموکراسی و مقابله با گسترش نفوذ غرب که در پوشش شعار "جنگ با تروریسم بین الملل" ، شرایط منطقه را در نهایت بهبود می بخشد. شرایط نوین روابط جهانی که تغییراتی در سیستم روابط بین الملل ایجاد کرده، نظیر چرخش روسیه به سوی شرق که از سوی رهبری سیاسی ایران مثبت ارزیابی شده، شرایط بسیار مطلوبی جهت ایجاد محور مسکو-تهران ایجاد کرده است. برگردان: نسرین عبدالمحمدی منبع: آژانس خبری REGNUM پایان متن/
Viewing all 1766 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>