اواخر سالهای ۸۰ و ۹۰ قرن گذشته، در کنار وقوع تغییرات مثبت در اتحاد جماهیرشوروی، شاهد تغییرات مهمی در جغرافیایسیاسی این منطقه بودهایم. فروریختن دیوار توتالیتاریزم و احقاق حقوق و آزادی شهروندی در این کشور را میتوان تغییراتی جدی در جامعه روسیه به حساب آورد. از طرف دیگر، روسیه که هیچگاه با پدیده تهدیدات دینی و مهمتر از آن، افراطیگرایی دینی روبرو نشده بود، با واژهای نامانوس درگیر شد. طی سالیان متمادی، جامعه روسیه که با افکار و اندیشههای سوسیالیستی و کمونیستی اجین شده بود، در مقابل آماج حملات روحانیون با گرایشهای مختلف مذهبی از اقصی نقاط دنیا به راحتی تسلیم شده و این افراد در قلب و اندیشه مردم رخنه کردند. در این رابطه میتوان از فرقه مورمونها نام برد که توسط یک کشیش اهل کرهجنوبی بنیانگذاری شده و یا مونیتها که اولینبار توسط یک کشیش امریکایی در شهر تولا در روسیه معرفی شدهاست. مشابه همین جریان در میان پیروان اسلام در روسیه نیز رخ داده است و بذر فرقههایی همچون «سلفیگری»، «جماعت التبلیغ» و ... در این زمین حاصلخیز پاشیده شد. در سالهای ۹۰ قرن گذشته، جامعه مسلمان روسیه بستر مناسبی برای مبارزه میان روحانیون کشورهای امیرنشین عربستان سعودی، پاکستان و ترکیه شده و هر یک بر سر منافع خود و نفوذ هر چه بیشتر در این فضا به رقابت میپرداختند. در این میان عربستانسعودی از استراتژی خاص خود و تمرکز بر ترویج ایدههای سفلیگری در میان دانشجویان روس که در خارج از کشور مشغول تحصیل بودند، استفاده کرد. پاکستان نیز به نوبه خود از روش تبلیغی بهرهگرفته و مبلغین تبشیری خود را روانه این کشور کرد. در این میان، ترکیه گزینه بهتر و موفقتری را به اجرا گذاشت. این کشور فعالیت خود را بر ساخت و تشکیل شبکههای آموزشی در تمام قلمروی روسیه متمرکز نموده و هدف خود را بر تربیت مسلمانان وفادار به «امپراطوری عثمانی» از اوان کودکی گذاشت. تاکتیک مورد استفاده ترکها به ایشان اجازه داد تا در مدت زمانی کوتاه، به نتیجه دلخواه دست یابند. ایشان ضمن ارتباطگیری موثر با نمایندگان قشر تاجر و نخبگان و کارمندان دولتی در منطقه پاولژ، اقدام به تحکیم مواضع خود و تشکیل ادارات دینی مسلمانان کردند که اداره مرکزی دینی مسلمانان، شورای مفتیان روسیه و اتحادیه توافق اسلامی روسیه از این دست هستند. اما فعالیتهایی که تحت عنوان «نورجولار» انجام میگرفت، از چشم مقامات دولتی روس و ارگانهای کنترلکننده فعالیتهای اجتماعی دور نماند. در نتیجه بررسیهای صورت گرفته توسط این ارگانها، بیشتر آموزشگاههای روس – ترک که به ترویج این آموزهها و ایدئولوژی مشغول بودند، تعطیل شده و یا اصلاح شدند. اما پیروان این فرقه نیز ساکت ننشستند و به منظور بازگرداندن اعتبار از دسترفته به دنبال راههای جدید و ابزارهای مناسب برای نفوذ در میان جامعه مسلمان روس رفتند. اواسط سالهای ۲۰۰۰ میلادی، الکسی گریشین، یکی از کارمندان دولتی در «امور اسلامی» به ابزار مناسب ایشان مبدل گشت. وی ارتباط بسیار خوبی با رهبر فرقه آیدوگان حمزه در روسیه داشت. پیروان این فرقه چند مرتبه در سال «سفرهای ویژه» برای گریشین به ترکیه تدارک میدیدند و برنامههای کاملی برای آشنایی با تجارب ترکیه در امر «تحملپذیری دینی» ضمیمه این سفرها میکردند. ایجاد ارتباط حسنه و قابل اطمینان با این کارمند دولتی که به امور اسلام در روسیه رسیدگی میکرد، کمک کرد تا «نورجولار» دوباره موقعیت از دسترفته را در حوزه آموزشی بازیابد. دانشگاه اسلامی اوفا و دانشگاه اسلامی مسکو و همچنین شعبه اداره مرکزی دینی مسلمانان مسکو تحت کنترل کامل پیروان این فرقه قرار گرفت. با حمایتهای غیرمستقیم گریشین از این فرقه در شهر میتیشی در حومه استان مسکو، مدرسهای که قبلا تعطیل شدهبود مجددا راهاندازی شده و به آموزش پیروان خود پرداخت. ظاهرا دوستی میان گریشین با حمزه شرایط را برای ساخت زمینهمالی محکم فراهم آورده تا حدی که حتی پس از کنار رفتن گریشین از سمت دولتی نیز حافظ منافع این فرقه بوده و جنگ اطلاعاتی فعالی با مخالفان آنان به راه انداخت. سایت اینترنتی این گروه (www.islamio.ru ) که اخبار مربوط به فعالیتها و برنامهها منعکس میشود، دایما مورد انتقاد قرار میگیرد زیرا از يك طرف در مسیر تضعیف نفوذ ترکها حرکتکرده و از طرف دیگر به اسلام رادیکال سلفی مساعدت میکند. تمام اقداماتی که توسط این گروه در حوزه دولتی – دینی صورت میگیرد غیر حرفهای بوده و شرایط را در میان مسلمانان روس پیچیدهتر میسازد. اما یک سوال مطرح است: «گریشین طی این سالها از مساعدت با گروه مذکور چه سودی برده است؟» گریشین در طول ۹ سال مسئولیت رسیدگی به امور دینی و اسلامی در قلمروی روسیه چه کرده است؟ وی هدف اصلی خود را حمایت از اسلام در روسیه و سازماندهی فعالیتهای بنیاد حمایت از فرهنگ، دانش و تربیت اسلامی معرفی میکند که به صور مخفیانه از کانالهای سازمانهای رادیکال در روسیه حمایت مالی میشوند. اما نتیجه و حاصل ۹ سال حضور وی در این عرصه چنین بوده است: هیچ استراتژی روشنی برای اسلام سنتی و غیرسنتی در روسیه تدوین نشده و کوچکترین پروژهای را در این رابطه به اجرا نگذاشته است. حمایتهایی که از اسلام سنتی در این مدت صورت گرفته به واسطه برنامههایی نبوده است که با فعالیت درست و منطقی از پروژهها حمایت مالی بعمل آورد، بلکه از راه حمایتهای مالی مستقیم و بدون کنترل ادارات دینی بوده است که مدیرانشان هیچ اعتبار و نفوذی در میان مردم و بویژه جوانان کشور روسیه ندارند. همین مساله سببشد که جنجالهایی بر سر فساد اداری و اختلاس و امثالهم به راه بیافتد و اندیشه مبارزه با رادیکالیزم در اذهان شکل بگیرد. در این سالها، یعنی از زمان پا گرفتن اسلام در دهه هشتاد و نود هیچ توافقنامهی بینمذهبی منعقد نشده که رسما بر نواقص اسلام رادیکال در تمام اشکال آن تاکید شده و راه رسیدن به اسلام واقعی و میانهرو را تابعیت از یک رهبر و یک منبع عنوان کند. به جای آن، بیانیههای کاملا سیاسی توسط نمایندگان «ادارات متعدد دینی مسلمانان» تهیه شدهاست که مومنان آن را نادیده میگیرند. به گفته برخی از روحانیون حاضر در روسیه، سایتهای اینترنتی افراطیون اقدام به انتشار فتاوی ضد روس میکنند، اما هیچ یک از این بیانات مورد انتقاد قرار نمیگیرد و رد نمیشود. امروز در روسیه آگاهسازی نسلجوان در سادهترین فرمت و به شکل انتشار بروشورهای ارزان قیمت صورت میگیرد. و مبالغ موجود در صندوقها با اهداف غیرعلمی و آموزشی – فرهنگی صرف میشوند. برخی منابع روسی به مبالغی اشاره میکنند که میلیونر سابق ازبک، شوکت آویاسوف و یا حسناوف، رهبر جماعت سفلی «دار الارکام» از گریشین دریافت کردهبودند تا بروشورهایی با فتاوی سفلیون عربستان سعودی منتشر کنند و یا مطالبی راجع به حادثه انفجار متروی مسکو و کشتهشدن چند مسلمان در این حادثه تهیه نمایند. به لطف گریشین، آیاسوف قطعه زمینی برای احداث مرکز اسلامی در مسکو اختصاص داد و اکنون این ساختمان که به ترویج ایدههای رادیکال و افراطی مشغول است، در مقابل چشم همه مسلمانان تریبون قانونی دریافت کرده و از طرف سلفیون کشورهای عربی حمایت مالی میشود. یکی از موضوعات قابل توجه در این مدت بودجهای بود که با عنوان ایجاد سیستم آموزشاسلامی برای مراکز عالی آموزش دینی دریافت شد، اما برنامههای مطروحه هیچ یک به اجرا گذاشته نشدند. از طرف دیگر، فعالیتهای انتشاراتی که میتوانستند گامی موثر در توسعه اسلام سنتی باشند، توسط گروههایی در منطقه نیژگارودسک بازخرید شده و در یک کارخانه آجرسازی در گوشهای دور مشغول فعالیت شد، به طوریکه بسیاری از سازمانهای اسلامی از آن رویگردان شده و مورد بیتوجهی قرار دادند. در سایت اسلام حتی نسب به این مساله معترض شدند که برای آنها مجله و روزنامه «مدینا» را بدون درخواست میآورند، جلو درب دفتر میاندازند و فرار میکنند، بدون توجه به اینکه وجود اسامی خداوند در این مجلات اجازه دورانداختن آنها را نمیدهد. در جامعه مسلمانان روسیه این ذهنیت ایجاد شده که فعالیت انتشاراتی توسط گریشین هدایت میشود، بنابراین پولهای کلانی در خط تولید این مطالب به جیب این و آن میرود. به همین خاطر، حمایتهای بیسابقه مالی و سیاسی گریشین از انتشارات نیژگارودسک و گروهک فعال در این حوزه، تبدیل به موضوع شوخی و تمسخر شده است: «اصل ششم اسلام» میگوید که در کنار پرداخت «زکات» میتوانی «دزدی» هم بکنی. گریشین برای روحانیون و جامعه اسلامی تبدیل به چهرهای شده که با شک و تردید به وی مینگرند و معتقد هستند که وی مبالغ هنگفتی را برای شبکه «افراد خود» صرف میکند، در حالیکه این افراد دوست و خودی محسوب نمیشوند. به اعتقاد مسلمانان روسیه، سیستم درست و استراتژی ثمربخش در روابط میان دولت با سازمانهای اسلامی وجود ندارد. در مدت زمانی که گریشین مسند رسیدگی به امور اسلام در روسیه را بر عهده داشت، حال و هوای مسلمانان کشور، بویژه جوانان به شکل افراطی درآمد. بخشی از مسلمانان به زیر پرچم ساختارهایی رفتند که به دنبال «انقلابهایرنگی» بودند. در مدت حضور گریشین، منطقه پاولژ کاملا با اندیشههای «سلفیگری» اجین شد و علیرغم میل باطنی مردم، عثمان اسحاقوف، مفتی تاتارستان که حامی درجه یک سلفیون عرب محسوب میشد، در سمت خود باقیماند. به اعتقاد جامعه مسلمان روس، افرادی همچون اسحاقوف، مقدس بیبارسوف، علی یِفتییف، م.بیجییف (محمد کاراچای) و این اواخر عبدالواحد نیازوف از طرفداران سرسخت عربستان سعودی هستند. ماحصل سالهای حضور گریشین را میتوان شکست ایده تشکیل صندوقاسلامی نیز دانست. ایده تشکیل صندوق اسلامی اولینبار توسط رییسجمهور وقت روسیه مطرح شد که میتواند بر کشورهای عربی و کانالهای حمایتمالی مسلمانان روسیه فشار وارد کند. این ایده به ضرر حامیان و دریافتکنندگان پولهای کلان از خارج کشور بود. گریشین طی نامهای این اخبار را به سفرای کشورهای عربی اطلاع داد. ایشان نیز از روی احتیاط، حمایتهای مالی از گروهکهای رادیکال حاضر در روسیه را قطع کردند. اما برنامه مذکور هیچگاه به اجرا گذاشته نشد و تمام جریانات قبل به مرور از سر گرفته شدند. این صندوق باید بلافاصله پس از موافقت رئیسجمهور توافق نامههایی را با ارگانهای دولتی کشورهای عربی، ایران و ترکیه به امضا میرساند و در چهارچوب فعالیتهای قابل اجرا در روسیه از اعتبار بینالمللی برخوردار میشد، تا همچون اهرمی موثر بر کنترل هزینهها و درآمدها کنترل کند. اما کشورهای عربی واکنش مناسبی نسبت به این ایده نشان نداده، حتی آن را «سازمان غیرجدی» نامیدند. نهایتا مسلمانان روسیه تمامی تقصیرات را به گردن مسئول غیرمسلمان یعنی گریشین انداختند و گفتند که فعالیت وی رنگ و بوی ضداسلامی دارد. حتی در میان جوانان باب شده که این سازمان را «سازمان کفار» فعال علیه اسلام و یا سازمان «دغل بازی» مینامند. به طور کلي، توجه و نگرانی الکسی گریشین نسبت به مقوله اسلام در روسیه قابل فهم است. وی طی سالهای متمادی به طور خستگیناپذیری تلاش کردهاست، زیرا منافع وی به خوبی از این طریق تامین شدهاند. نویسنده: روسلان ماتوییف مترجم: فرزانه شفیعیمنبع: http://www.segodnia.ru