آقاي يوري ايوانويچ آرخيپوف، دلیل علاقه شما به بولگاکوف چیست؟ وقتي من در كييف به مدرسه ميرفتم، روزهايي كه از مدرسه فرار ميكردم از جلوی خانه بولگاکوف رد میشدم و این بيشتر از هر دليل عاقلانه ديگري ميتواند علاقهمندي را ايجاد كند. البته اين بيشتر يك شوخي به سبك بولگاكوف است. ولي در عين حال من معتقدم كه يك گرايش معنوي از طريق مسايل مادي در انسانها ايجاد ميشود و شايد همين اتفاق براي من افتاد كه با ديدن خانه بولگاكوف به او گرايش پيدا كردم. البته در آن زمان ما هنوز چيزي از بولگاكوف نميدانستيم زيرا آثارش هنوز منتشر نشده بود ولي يك نيرويي در آنجا ما را به خود جذب ميكرد. لطفاً رمانهایی را که از ادبیات آلمان و دیگر کشورها به زبان روسی ترجمه کردهاید، نام ببرید. من رمانهای زیادی را ترجمه کردم ولی چند رمان مشهور را نام میبرم. ما از ادبیات اوایل قرن ۱۹ شروع میکنیم و فقط کلاسیکنویسان را نام میبرم. رمان گیورگ اوکنر، اوویست لنس، من رمانها و نمایشنامههای اوگا فون هوفمان استال نویسنده بسیار برجسته اتریشی در قرون ۱۹ و ۲۰ را ترجمه کردم، رمان یاکوب فونگونتن و داستانهای بسیاري از روبرت والز برجستهترین نویسنده سوئیسی، هرمان هسه نویسنده آلمانی- سوئیسی که اصلیت وی آلمانی است ولی بیشتر عمر خود را در سوئیس گذرانده و همانجا از دنیا رفته است از این نویسنده، تقریباً ۵۰ داستان ترجمه کردهام. فرانس کافکا یکی از بزرگترین نهنگهای ادبیات کلاسیک خارجی در قرن ۲۰ که من چندین کتاب او را در یک مجموعه گردآوری کردم و این کتاب امسال برای بخش جایزه ترجمه رمان معرفی شد. ژوزف روتا ایوف رماننویس کلاسیک اتریشی، چند رمان از هنریخ بیوله که از نویسندگان بسیار مشهور دنیا است، رمان گیونتر گراس از نویسندگان مشهور معاصر بنام ملاقات در تلکت (یکی از شهرهای آلمان) موضوع این داستان در مورد تصور سفر نویسندگان به شهر تلکت در قرن ۱۷ است که البته این سفر واقعیت نداشته ولی گراس بسیار استادانه و هنرمندانه جمع نویسندگان قرن ۱۷ را در این شهر به تصویر کشیده و این رمان استایل خاص دارد. این رمانها مهمترین کارهای من بودند ولی میتوانیم از ماریا لوئیزا کاشنتس که نوشتههای وی ظرافت و زیبایی غیرمعمول و خاصی را در بر دارد و کاملاً نافذ است، همچنین ولف دیتریخاشنوره نویسنده داستان "گلهای آقای آلپین" و داستانهای دیگر او، که البته این رمانهای آخر در ادبیات کلی جهان نقش کمرنگتری دارند. ممکن است به صورت کلی و کوتاه تفاوت بین ادبیات کلاسیک و معاصر را بیان کنید؟ ادبیات کلاسیک آهنگ و طنین بزرگی دارد و در آن ذهنیتها و تفکرات بسیار زیادی در تاریخ فرهنگ آن اندوخته شده است و از قوانین ساختاری زبان در هر فرهنگ متمایز است. مثلاً قوانین زبان روسی از زمان پوشکین تا چخوف یا قوانین زبان آلمانی از زمان گوته تا کافکا. ولی در حال حاضر ادبیات همان طور که مشخص است دستخوش بحران شده و نویسندگانی که بتوانند در جریان بیان هنرمندانه تاثیرگذار باشند، در هیچ کشوری تقریباً وجود ندارند. در واقع نویسندگان با بیانشان مسایل بسیار شخصی را حل میکنند و به تصورات شخصی خود میپردازند که هیچ ربطی به آن افکار بزرگ و زمان بزرگ به گفته باختین که اساس ادبیات کلاسیک از آن ساخته شده، ندارد. به نظر شما بولگاکوف در آلمان و بین آلمانی زبانها چه جایگاهی دارد؟ بولگاکوف یکی از نویسندگان بسیار مشهور روسی قرن ۲۰ است که در آلمان محبوبیت زیادی دارد. بسیاری از نوشتههای وی از جمله "مرشد و مارگاریتا" به زبان آلمانی ترجمه شده و اخیراً در ماه گذشته ترجمه جدید رمانهای بولگاکوف توسط مترجمي ۴۰ ساله بنام آلکساندر نیسکرک معرفی شد. این مترجم جوان ۱۰ سال پیش از روسیه به آلمان مهاجرت کرد و هنگام ورود حتی یک کلمه آلمانی نمیدانست ولی در حال حاضر یکی از بهترین شاعران و مترجمان آلمانی است. به نظر شما آیا ایرانیها ادبیات روسی را احساس میکنند؟ من الآن به این سوال نمیتوانم پاسخ بدهم زیرا به تازگی این پل فرهنگی بین ایران و روسیه برقرار شده تا ارتباط ادبی بیشتر شود. کمی زمان لازم است تا بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم. با تشكر از آقاي يوري ايوانويچ آرخيپوف كه وقت خود را در اختيار موسسه ايراس قرار دادند. تنظيم: مريم بستانبان