Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

احیای جایگاه ابرقدرتی دولت روسیه در تقابل آمریکا

$
0
0
ایراس؛ در اواخر سال های جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۴ ، واژه ابرقدرت super power برای جایگاه دو کشور آمریکا و شوروی به کار برده شد. به این دلیل که در ساختار دو قطبی نظام بین الملل، دو کشور از لحاظ قدرت سیاسی ، نظامی و اقتصادی در راس دو بلوک غرب و شرق قرار داشتند. در سال ۱۹۹۱ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی کمونیسم، سیاست خارجی روسیه در نظام بین الملل کمرنگ و منفعل گردید و ایالات متحده آمریکا به تک ابر قدرت نظام بین الملل تبدیل شد. در دهه ۱۹۹۰، کشور روسیه دچار بحران اقتصادی و سیاسی بود و از ناآرامی و بی ثباتی داخلی رنج می برد. به همین دلیل آن چنان فرصت بازیگری در نظام بین الملل نداشته و به دلیل اقتصاد ضعیف توانایی رقابت با غرب را نداشت. در واقع در این دهه، روسیه موقعیت بین المللی خود را از دست داد که دلایل آن متنوع بود: سقوط امپراطوری و بازگشت به مرزهای قرن هفدهم، رکود اقتصادی و بحران اجتماعی، بلاهای اکولوژیکی، تضعیف دولت و ارتش، افزایش جنایتکاری و فساد، اقتصاد لرزان و تورم سریع (Rywkin,۲۰۰۸:۱). اما از سال ۲۰۰۰ به بعد و به ویژه با روی کار آمدن پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه و اتخاذ رویکرد واقع بینانه نسبت به اوضاع داخلی و بین المللی، این کشور در صدد احیای جایگاه ابر قدرتی خود در نظام بین الملل برآمد. حال سوال این است که روسیه برای احیای جایگاه ابرقدرتی خود در نظام بین الملل، از چه استراتژی و راهبردی بهره برداری می کند؟ در پاسخ به این سوال باید خاطر نشان کرد که در دهه های اخیر، روسیه به منظور احیای جایگاه ابرقدرتی خود در نظام بین الملل عمدتاً از دو استراتژی بهره برداری می کند : ۱) استراتژی چندجانبه گرایی و چند قطبی و به چالش طلبیدن جایگاه امریکا در نظام بین الملل. ۲) استراتژی انرژی. استراتژی چندجانبه گرایی در واکنش به سیاست های یکجانبه گرایانه و سلطه طلبانه ایالات متحده آمریکا در نظام بین الملل و استراتژی انرژی نیز برای پیشبرد منافع ملی روسیه در سراسر جهان بویژه در کشورهای اروپایی و آسیایی است. ► استراتژی چند جانبه گرایی روسیه در حال حاضر روسیه در نظام بین‌الملل بنا را بر چندجانبه‌گرایی قرار داده است. با توجه به نقش ایالات متحده‌ی آمریکا در روابط بین‌الملل، سیاست خارجی روسیه در نظام جهانی بر چندجانبه‌گرایی متمرکز می‌شود تا جایگاهی را برای خود در معادلات امنیتی تعریف کند. از مجموع اسناد و اظهارات مقامات روسی چنین برداشت می شود که روس ها به دنبال یک سیاست خارجی مستقل و سیاست خارجی معطوف به سیستم بین المللی چندقطبی هستند که روسیه هم در آن نقش داشته باشد و در مقابل از جایگاه هژمونیک آمریکا در نظام بین الملل کاسته شود. در این راستا، روسیه علاوه بر رفع نسبی مسائل اقتصادی و بهیود اوضاع اقتصادی خویش، بر اهمیت قدرت نظامی تکیه نمود(نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۳-۱۵۴). پوتین از ابتدای به قدرت رسیدن ، سه اصل نوسازی اقتصادی، دستیابی به جایگاه برجسته در فرایندهای رقابت جهانی و بازسازی جایگاه روسیه به عنوان قدرت بزرگ جدید را مبنای سیاست خارجی خود قرار داد.(مصلی نژاد، ۱۳۹۲، ۱۲۲) سیاست ها و اقدام های سیاستمداران روسیه نشان می دهد که آنها به شدت مخالف اقدامات یکجانبه گرایانه آمریکا هستند. از سال ۲۰۰۰ روسیه به صورت نامحسوس و از ابتدای سال ۲۰۰۷ به صورت آشکار با اعتماد به نفس حاصل از دست آوردها و موفقیت های خود در حوزه های مختلف ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی، سیاست «مقاومت مستقیم» را در برابر یک جانبه گرایی و توسعه طلبی های آمریکا در پیش گرفت. روسیه در دوره پوتین نظام تک قطبی را به عنوان اصل نظم دهنده نظام بین الملل به رسمیت نمی شناسد و تثبیت آن را مغایر با منافع خود ارزیابی می کند. به عنوان مثال پوتین با سخنرانی شدیدالحن خود در کنفرانس مونیخ در فوریه سال ۲۰۰۷ ، یکجانبه گرایی آمریکا و تلاش این کشور برای تثبیت نظام تک قطبی را به چالش کشید. او در این خصوص اظهار داشت: "نظام تک قطبی نه تنها قابل پذیرش نیست، بلکه استقرار آن در شرایط کنونی اساساً غیرممکن است." او این ادعا را که در نظم کنونی بین الملل «یک مرکز قدرت، یک مرکز تصمیم گیری و یک ارباب و یک حاکمیت» وجود دارد رد کرد و صراحتاً تاکید کرد که ما باید به دنبال توازنی منطقی میان منافع همه کنشگران حاضر در عرصه بین الملل باشیم. نظام تک قطبی که پس از جنگ سرد به عنوان نظام مسلط معرفی شده هیچگاه به طور موفقیت آمیز تثبیت نشده است. (نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۱) پیگیری سیاست تهاجمی در حوزه انرژی و تاکید بر تثبیت موقعیت خود به عنوان ابرقدرت انرژی، پی گیری برنامه گسترده نوسازی نظامی، برنامه فروش گسترده تسلیحات نظامی، عدم پذیرش استقرار طرح سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی و در پی آن تعلیق پیمان سلاح های متعارف، استقرار سیستم جدید دفاع ضدموشکی در سنت پترزبورگ، حمایت از ایران در موضوع پرونده هسته ای، درگیری در تحولات سوریه و حمایت از دولت اسد و مهم تر از همه قضیه اوکراین در ماه های اخیر از جمله موضوعات شاخص و نشانه هایی از تلاش روسیه برای ارتقاء جایگاه خود در ترتیبات نظام بین الملل است که تنش هایی را در روابط این کشور با آمریکا به همراه دارد. نخبگان روسیه معتقد هستند که نظام تک قطبی آمریکا وضعیتی موقت، ناپایدار و غیرعادلانه است که با وقوع تحولات و ائتلاف های جدید و ظهور مراکز جدید قدرت از جمله چین، هند و روسیه، اساس آن به چالش کشیده شده است. در این دیدگاه نظام سلطه با شرایط جدید بین المللی ناسازگار است و دیری نخواهد گذشت که موازنه قدرت به شکلی جدید در عرصه روابط بین الملل برقرار خواهد شد.(نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۲)  بنابرین گسترش تنش میان روسیه و آمریکا، روس ها را متقاعد کرده که این روند می تواند نه تنها به ضعف بیشتر آمریکا بلکه به انزوای این کشور در نظام بین الملل منجر شود. لذا دولت روسیه با اذعان به تحولات در نظام بین الملل و ضعف های ایالات متحده که بیشتر ناشی از سیاست های غلط و نادرست امریکا در سال های اخیر است، فرصت را جهت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی یا به عبارتی بهتر یک قدرت فرامنطقه ای که توان تاثیرگذاری بر نظام بین الملل و روند تصمیم سازی در این نظام را داشته باشد مغتنم می شمرد. روسیه شدیداً به دنبال بازتوزیع قدرت در نظام بین الملل است. تمایل فزاینده روسیه به بازتوزیع قدرت که بر مخالفت صریح با یک جانبه گرایی آمریکا و تقویت و تثبیت این فرض که مدیریت امور جهانی بدون همراهی روسیه به سختی امکان پذیر است متمرکز شده است. روسیه تلاش می کند تا از طریق ائتلاف با قدرت هایی مانند چین و ایران، یکجانبه گرایی و سیاست قدرت آمریکا را در نظام بین الملل متوقف نماید. (عمادی ، ۱۳۸۸، ۱۱۸) بر این اساس روسیه خود را به عنوان قدرت بزرگ در نظر می گیرد و همواره در اعلامیه ها و اسناد مختلف و در طی تحولات مختلف، از یکجانبه گرایی، مداخله گرایی و هژمونی طلبی آمریکا انتقاد می کند. پوتین رئیس جمهور روسیه سعی کرده است نقش روسیه را به عنوان کشوری که نقش جهانی دارد به تصویر بکشد؛ کشوری که مشتاق است به طور فعال در مدیریت مسائل جهانی دخالت کرده و نقش داشته باشد. این در حالی است که آمریکا تمایل دارد نقش روسیه را در امور جهانی انکار کند. قدرت گرفتن دوباره روسیه سبب خواهد شد نفوذ و منافع آمریکا در مناطق پیرامونی روسیه با چالش و تهدید جدی مواجه شود. تلاش های عملی و نظری روسیه برای تغییر تدریجی وضع موجود و دستیابی به موقیتی بالاتر در مدیریت ترتیبات نظام بین الملل موجب برانگیخته شدن احساس تهدید از سوی آمریکا برای موقعیت برتر خود در نظم بین الملل پساشوروی شده که به این امر به مثابه نوعی معادله صفر(قدرتیابی روسیه و تضعیف موقعیت خود) نگریسته می شود. از این رو آمریکا بر محدود کردن هر چه بیشتر روسیه تاکید می کند. (نوری ، ۱۳۸۹، ۱۵۲) ► استراتژی انرژی روسیه: انرژی به عنوان یک اهرم سیاسی سیاست خارجی روسیه تحت ریاست جمهوری پوتین، با عنوان رقابت برای بازیافتن جایگاه ابر قدرتی روسیه توضیح داده می شود. به تعبیر پوتین فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، بزرگترین تراژدی قرن بیستم بود. بنابرین وی به دنبال احیای جایگاه روسیه در دوران قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. (Rywkin,۲۰۰۸:۱-۲) استراتژی انرژی، دومین استراتژی روسیه در راستای احیای جایگاه ابرقدرتی است. روسیه، به عنوان دارنده ‌ی بزرگ‌ ترین ذخایر نفت و گاز در جهان، در عرصه‌ی بین ‌المللی توانسته است قدرت چانه ‌زنی‌ اش را در برابر اتحادیه ‌ی اروپا و ایالات متحده‌ی آمریکا افزایش دهد، به گونه‌ای که سیاست‌های غیرشفاف و تهدیدآمیز روسیه در حوزه‌ی انرژی باعث شده است مقامات کاخ کرملین متقاعد شوند که غرب به خاطر نیاز مبرم به انرژی روسیه، در برابر این کشور ضعیف است و انرژی به ابزار قدرتمندی برای کنترل سیاست‌ های انرژی اتحادیه‌ی اروپا و سایر مناطق در خاورمیانه و آسیای مرکزی از سوی روسیه در بیاید. روسیه استراتژی انرژی را در تابستان ۲۰۰۳ طرح‌ ریزی کرده است که این استراتژی توسط ولادیمیر پوتین در مرکز دیپلماسی روسیه قرار گرفت و برای اینکه روسیه به عنوان بازار بین‌ المللی گاز باقی بماند، از متنوع ساختن ذخایر و منابع انرژی به ویژه گاز کشورهای اروپایی جلوگیری کرد. منابع نفت و گاز برای بازگشت روسیه به جایگاه برجسته در نظام بین الملل، اهمیت کلیدی دارد. به طور گسترده هم در نظام بین الملل و هم در کرملین چنین فرض می شود که ثروت انرژی، روسیه را برای احیای جایگاه ابر قدرتی در جهان قادر خواهد ساخت. این یک موضوع عادی است که روسیه به یک ابرقدرت انرژی تبدیل شده است. این کشور تولید کننده برجسته گاز طبیعی است و از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ نزدیک به ۴۸ درصد از نفت جهان را تامین کرده است. روسیه ۲۲ درصد از صادرات گاز طبیعی را دارد و از ۴۰ درصد واردات گاز اروپا ، ۲۵ درصد آن را تامین می کند. همچنین این کشور ۱۲ درصد از تولیدات نفتی جهان را دارد که ۲۲ درصد آن برای کشورهای اروپایی است. این کشور همچنین صادرات نفت و گاز کشورهای ترکمنستان و قزاقستان را کنترل می کند. بدین ترتیب دیپلماسی نفتی روسیه در ابتدا مربوط به کشورهای اروپایی است. چرا که این کشورها در حوزه اقتصادی نیاز شدید به نفت روسیه دارند و وابستگی خود به نفت روسیه را نقطه ضعف برای خود می دانند و به همین دلیل به دنبال آلترناتیوهای دیگر برای تامین انرژی هستند. (۲۰۳ RUTLAND,۲۰۰۸:) حضور دیپلماسی انرژی روسیه همچنین در آسیا احساس می شود. روسیه فقط ۳ درصد از نفت خود را به آسیا صادر می کند و برآورد می شود که تا سال ۲۰۲۰ این نسبت می تواند به ۲۰ درصد برسد. در این زمینه روسیه سعی می کند که از وابستگی به مصرف کننده واحد مانند چین خودداری کند و کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی را هم در نظر دارد. (۲۰۴ RUTLAND,۲۰۰۸:) بدین ترتیب روسیه در حال تبدیل شدن به یک ابر قدرت انرژی است و برای احیای ملی ، استراژی انرژی را مد نظر قرار داده است. این کشور به دنبال حفظ یکپارچگی سرزمینی فدراسیون روسیه و حفظ حاکمیت از تهدیدهای خارجی است. همچنین به دنبال آن است که خود را در برابر تهدیدهای نظامی تضمین کند. به همین منظور سعی می کند از صادرات انرژی به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده کند. به این ترتیب که کشورهای متخاصم با عدم تحویل انرژی تنبیه خواهند شد، اما کشورهای قدرتمند دوست مورد تشویق قرار می گیرند و به شرکت های این کشورها اجازه داده می شود که در توسعه نفت و گاز روسیه سرمایه گذاری کنند. خیلی از کشورهای عربی هم هستند که از منابع انرژی بویژه نفت، به عنوان کالای سیاسی استفاده می کنند. اما این کشورها از دست یابی به اهداف سیاسی خود مانند شکست اسراییل ناتوان هستند. نقش انرژی در توسعه دولت متضاد با ایده ابرقدرت انرژی است. وابستگی به منابع انرژی معمولا رشد اقتصادی کم و بی ثباتی سیاسی را به دنبال دارد. اما نکته قابل توجه این است که شرایط روسیه با این کشورها فرق دارد. روسیه یک ابر قدرت نظامی قبل سال ۱۹۹۱ است که بعضی از قابلیت های نظامی اتحاد جماهیر شوروی مانند سلاح هسته ای و ظرفیت تکنولوژیکی پیشرفته و فروش سلاح های بین المللی مهم را حفظ کرده است. بنابرین پتانسیل روسیه برای ترکیب ثروت انرژی با جنگ افزارهای نظامی شوروی است که ایده «ابر قدرت انرژی» را در رابطه با روسیه معتبر ساخته است.(۲۰۷RUTLAND,۲۰۰۸:)در حال حاضر به جای ارتش سرخ، ابزار نفوذی روسیه در اوکراین، قفقاز و آسیای مرکزی انرژی، گاز طبیعی و شرکت های آن در این حوزه است. امکان روسیه برای تغییر الگو در اوراسیا مستقیماً به انرژی برمی گردد. توانایی جدید روسیه برای به کار بردن مولفه های قدرت نرم و توسعه نفوذ سیاسی و اقتصادی ناشی از قدرت نفت آن است. افزایش قیمت نفت و گاز از سال ۲۰۰۰ موجب رشد اقتصادی روسیه شده و آن را قادر به انجام اصلاحات مهم کرد. به دنبال آن این کشور در داخل و خارج به یک روسیه جدید تبدیل شد. نفت و گاز، روسیه را در صحنه جهانی امروزه به یک قدرت حتمی و رقیب آمریکا تبدیل کرده است. شرکت های انرژی روسیه با حمایت دولت روسیه در سراسر جهان گسترش پیدا کرده اند. از سال ۲۰۰۰ شرکت های نفتی و گازی روسیه مانند LUKoil جایگاه برجسته در حوزه انرژی و مناطق استراتژیک مهم مانند خاورمیانه، دولت های همسایه اروپای شرقی و ایالات متحده پیدا کرده اند. (۲۶-۲۷Hill,۲۰۰۴:)برای مثال تقریباً نیمی از واردات گازی اروپا از روسیه است. در سال ۲۰۰۶، آلمان ۴۰ درصد، یونان ۸۴ درصد، استرالیا ۷۸ درصد و دولت های بالتیک و فنلاند ۱۰۰ درصد گاز خود را از روسیه تامین کردند (Lucas,۲۰۱۲:۲۱۲). قبل از دستیابی پوتین به قدرت، تحلیل گران بیرونی روسیه را به عنوان یک اقتصاد ضعیف و کساد و دولت آن را یک دولت فاسد و نالایق می دیدند. روسیه یک دولت شکست خورده بود که برای برقراری نظم داخلی ناتوان بود. در دهه ۱۹۹۰ هیچ کس فکر نمی کرد که روسیه به شرایط ابر قدرتی بازگشت کند. بهبود اقتصادی روسیه از سال ۲۰۰۰ شروع شد. بعد از آن در نتیجه سیاست های دولت روسیه بود که ایده «روسیه به عنوان ابر قدرت انرژی» به کار برده شد. این ایده توانایی روسیه را برای استفاده از نفت و گاز به عنوان یک سلاح در جهت تقویت تاثیر روسیه در کشورهای همسایه و در صحنه جهانی توضیح می دهد. در نتیجه در دهه ۲۰۰۰، با افزایش قیمت در بازار جهانی، انرژی به نکته اتکای اقتصاد روسیه و به ابزار قوی در سیاست خارجی و دیپلماسی آن تبدیل شد. در سال ۲۰۰۵ در نشست جی ۸، پوتین ادعا کرد که روسیه رهبر جهانی بازار انرژی با بزرگترین پتانسیل در نفت و گاز و قدرت هسته ای است. در واقع روسیه تولید کننده و صادرکننده برجسته نفت و گاز طبیعی شد و بزرگترین ذخیره نفت و اورانیوم جهان را داشت. بدین ترتیب استراتژی انرژی در سال ۲۰۰۳ به صراحت منابع انرژی را به عنوان ابزار سیاسی عنوان کرد و در دکترین سال ۲۰۰۹ هم تاکید بر انرژی در سیاست خارجی را به عنوان سیاست خارجی جدید مطرح کرد. (Oldberg,۲۰۱۰,۱۹) ► نتیجه گیری: در این نوشتار به طور خلاصه به استراتژی چندجانبه گرایی و استراتژی انرژی روسیه به منظور احیای جایگاه ابرقدرتی در نظام بین الملل پرداختیم. همانطور که اشاره شد با روی کار آمدن پوتین در سال ۱۹۹۹ میلادی و با بهبودی اوضاع اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه بود که به منظور احیای قدرت روسیه در جهان، این دو استراتژی در اولویت سیاست خارجی روسیه قرار گرفت. آنچه در این نوشتار مد نظر بود استراتژی چندجانبه گرایی و به چالش کشیدن جایگاه هژمونیک آمریکا در نظام بین الملل است. روس ها به دنبال تحقیر دوران پس از فروپاشی بودند که از سال ۲۰۰۰ به بعد با بهبود شرایط داخلی درصدد انتقام از امریکا برآمدند و سعی کردند حوزه منافع آمریکا را در مناطق ژئوپلیتیکی بویژه آسیای مرکزی و قفقاز و غرب آسیا محدود نمایند. با اولویت استراتژی چندجانبه گرایی در سیاست خارجی روسیه است که در سال های اخیر روسیه سعی کرده نقش فعال در عرصه جهانی داشته باشد و سیاست کاملاً مستقل از غرب و آمریکا داشته باشد. از سال ۲۰۰۰ به بعد ، روسیه به منظور کمرنگ کردن نقش آمریکا در مهندسی تحولات سیاسی مناطق مختلف، در بعضی از مسائل موضع گیری کاملاً جدی اتخاذ کرده و به مخالفت با آمریکا پرداخته است. مخالفت با استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا ، جنگ گرجستان ، حمایت روسیه از پرونده هسته ای ایران ، حمایت از دولت اسد و مخالفت روسیه با مداخله نظامی غرب و آمریکا در سوریه و قضیه اخیر اوکراین از نمونه های بارز اتخاد موضع صریح و قاطعانه روسیه در برابر آمریکاست. با توجه به این موضع گیری های روسیه بوده که بسیاری از تحلیل گران سیاسی و روابط بین الملل، به پایان نظام تک قطبی و هژمونی ایالات متحده و شروع دوران جنگ سرد جدید میان روسیه و آمریکا اشاره کرده اند. در نتیجه می توان پیش بینی کرد که با وجود تلاش آمریکا برای حفظ شرایط موجود و ایفای نقش یکجانبه گرایانه و سلطه طلبانه در جهان و تلاش روسیه برای تغییر شرایط موجود و برقراری ساختار چندقطبی در نظام بین الملل و به چالش طلبیدن نظام سلطه، فهرستی از موضوعات امنیتی و راهبردی وجود دارد که نشان از وجود رقابت جدی بین آمریکا و روسیه دارد. اکنون مهم‌ترین حوزه‌ها و مسائل بین‌المللی را که مسکو و واشنگتن در ارتباط با آن در حال رقابت هستند، موضوع همپایگی راهبردی و طرح سپر موشکی، بحران‌های منطقه‌ای افغانستان، کره شمالی و سوریه و رقابت‌های ژئواستراتژیک مانند گسترش ناتو و بحران اخیر اوکراین و نیز موضوعاتی مثل حقوق بشر و پناهندگی ادوارد اسنودن است. بنابرین در حال حاضر این موضوعات باعث می شود که چشم انداز مناسبی برای بهبود روابط آمریکا و روسیه پیش بینی نشود. بهبود روابط آمریکا و روسیه همواره با متغیرهای منفی روبرو بوده و اجازه گسترش روابط بین دو کشور را نداده است. نویسنده: سید سعید صادقی، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای؛منابع: ۱) عمادی ، سید رضی، (۱۳۸۸) ، "احیای قدرت نظامی روسیه : مقابله با یک جانبه گرایی امریکا " ، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز ، شماره ۶۷ ۱) مصلی نژاد ، عباس، (زمستان ۱۳۹۲) ، "موازنه راهبردی و سیاستگذاری امنیتی روسیه در نظام بین الملل" ، مطالعات اوراسیای مرکزی ، دوره ۶ ، شماره ۲ ۳) نوری ، علیرضا ، (۱۳۸۹) ، سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین : اصول و روندها ، تهران ، دانشگاه جامع امام حسین (ع) ، دانشکده و پژوهشکده پیامبر اعظم (ص). ۲- Michael Rywkin,(۲۰۰۸),” Russia: In Quest of Superpower Status”, American Foreign Policy Interests. ۳- PETER RUTLAND,(۲۰۰۸), Russia as an Energy Superpower, New Political Economy, Vol. ۱۳, No. ۲, June . 4- Fiona Hill, (۲۰۰۴),Energy Empire:Oil, Gas and Russia’s Revival, the foreign policy center. September ۲۰۰۴ 5- Edward Lucas,(۲۰۰۸), The New Cold War, Bloomsbury, London . ۶- Ingmar Oldberg,(۲۰۱۰), Russia´s Great Power Strategy under Putin and Medvedev, Utrikespolitiska Institutet Swedish Institute of International Affairs. پایان متن/

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>