ایراس؛ دکتر "مهدی سنایی" سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه در مطلبی تحت عنوان "نگاهی به اوضاع روسیه و جهان" در صفحه فیسبوک خود، صحبت های "سرگئی لاوروف" وزیر امور خارجه روسیه در جمع شورای امور بین المللی روسیه را منتشر کرد.سنایی در صفحه فیسبوک خود آورد:... اوضاع جهان همچنان بغرنج و پرتحرک بوده و ما امروز به دشواري می توانيم نتيجه گيري هاي نهايي را مطرح کنيم. در عين حال روشن است که بحران اوکراين اوضاع بينالمللي را تکان داد و اثر آن هنوز مدت طولاني احساس خواهد شد. کارشناسان سياسي سعي دارند برچسب هاي جذابی چون «جنگ سرد نو» يا جدي ترين بحران ۳۰ سال گذشته را (به اين اوضاع) بچسبانند. ولي مهم ماهيت امر است و نه برچسب زدن. در اين رابطه مايلم برخي ملاحظات خود را با شما در ميان گذارم. آنچه در اوکراين رخ داد نشانه روندهاي نوين نبوده بلکه بيشتر حاکي از اين است که خط مشي شرکاي غربي نسبت به روسيه طي ساليان طولاني به اوج خود رسيده است. در واقع صدها سال است غرب از رويکرد تلقي نکردن روس ها به عنوان خودي استقبال مي کند. آن هم در حالي که طي حداقل سيصد سال گذشته ما بخش لاينفک فرهنگ و سياست اروپا بوديم و همانا در دوره هایي شرکت فعال روسيه در امور اروپايي دوران ثبات و آرامش در این قاره بوده است. مايل نيستم اينک به تفکر در اين مورد بپردازم که چرا نمي شود به مشارکت واقعي در اروپا نايل شد. روشن است که تفاوت در جهان بيني، تجربه تاريخي، سنت ها و در نهايت خود فضاي عظيم کشور ما در اين مورد نقش خود را ايفا مي کنند. متأسفانه رویکردی که روسيه را در وهله اول رقيب تلقي مي کند و نه شريک پس از فروپاشي شوروي هم ادامه داده شد. در واقع خط مشي بازدارندگي کشور ما به شکل ملايم تر ادامه داده شد. براي ما تعجب آور بود که فرضيه هاي جديدي مطرح شد که طبق آن اتحاد شوروي با دکترين کمونيستي آن در محدوده سيستم هاي ايدئولوژيک طراحي شده در غرب تلقي مي شد در حالي که روسيه به ارزش هاي سنتي خود برمي گردد که ريشه در مذهب ارتدکس دارد و در نتيجه (براي غرب) نامفهوم تر مي شود. ولي فقط اين مطرح نيست. اين اواخر تضاد بين نظام در حال تقويت چند قطبي و تمايل آمريکا و غرب براي حفظ موقعيت برتر معمولي خود در شرايط تنوع فرهنگي و تمدني جهان معاصر و تلاش براي تحميل ارزش هاي غربي به همه جهانيان شدت مي گيرد. ضمناً اين ارزش ها به طور فزاينده از ريشه هاي مسيحي دور شده و احساسات مذهبي ديگر اديان را هم ناديده ميگيرد. تمايل نخبگان غربي هم در اين مورد مؤثر واقع شد. آنها سعي داشتند نشان دهند روند کاهش وزن غرب در امور جهاني که اين اواخر مشاهده شده امر غير قابل برگشتي نيست. سخنان داستايفسکي به ياد مي آيد که زماني با احساس طنز نوشته بود «بايد به حقيقت اروپايي خدمت کرد، زيرا هيچ حقيقت ديگري نيست و نمي تواند باشد.» طي ربع قرن گذشته ما با شرکاي خود در اروپا آتلانتيک در مورد برقرار کردن روابط راهبردي صحبت کرده و ساختارهاي مشترکي تشکيل داديم که بايد به اين مساعدت مي کرد، بيانيه هاي سياسي مربوط به شکل گيري فضاي واحد صلح، امنيت و ثبات را امضا کرديم. شرکاي غربي همزمان دستور کار خود را پياده، از بسياري لحاظ منافع روسيه را ناديده گرفته، ناتو را گسترش داده و در مجموع در اين جهت کار مي کردند که فضاي ژئوپلتيک تحت کنترل خود را تا مرزهاي روسيه پيش برانند. اين تصور بروز مي کند که کشور ما به عنوان فعالترين کشور بيان کننده نقطه نظر مستقل در جهان معاصر و کشوري که پياده کردن سياست مستقل را حق طبيعي خود تلقي مي کند زير ضربه قرار گرفته است. اين خط مشي البته با ادعاهاي هر کسي در دفاع از موقعيت منحصر به فرد آنها (احتمالاً سخنان اوباما رئيس جمهور آمريکا در مورد نقش منحصر به فرد ملت آمريکا در جهان در نظر است) منطبق نیست. در غرب پيشه کردن روش وارد کردن اتهام به روسيه پيوسته آسان تر مي شود. وقتي ما از اصول بنيادي حقوق بينالمللي حمايت کرده و دخالت غير قانوني در امور کشورهاي مستقل را رد مي کنيم ما را به محافظه کاري زياده از حد و توجه فوق العاده به حفظ موقعيت موجود و نديدن تحولات جاري در دنيا متهم مي کنند. وقتي هم ما از اعلام رأي آزادانه مردم کريمه – در مطابقت کامل با حق آن براي تعيين سرنوشت خود – حمايت مي کنيم ما را «قدرت مايل به تجديد نظر در اوضاع» و مايل به بازگرداندان روابط بينالمللي به فضاي رقابت ژئوپلتيک مي نامند. در واقع عامل ژئوپلتيک هرگز به جايي نرفته و فقط تلاش شده بود تظاهر گردد اين امر فقط در اختيار کشورهاي برگزيده مي باشد که قادر هستند اوضاع جهان را طبق ملاک هاي خودشان تغيير دهند. معمايي ترين امر اين است که همه اينها به رغم این واقعیت که اتحاد فنآوري ها، امکانات و سرمايه انساني براي هر دو طرف سود آورتر است رخ مي دهد. اين تضاد در ميزان مشخص مي تواند به اين شکل توضيح داده شود که خط مشي محدود کردن امکانات روسيه نه از طرف قدرت هاي اروپايي بلکه در وهله اول آمريکا پياده مي شود. بسياري از تحليل گران در روسيه، در اتحاديه اروپا و در خود آمريکا تأکيد مي کنند آمريکايي ها سعي دارند از به هم پیوستن توان روسيه و اتحاديه اروپا جلوگيري کنند و در وهله اول حفظ برتري جهاني خود را مد نظر دارند. «امانوئل والرستاين» اخيراً از «کابوس محور پاريس – برلين – مسکو» براي سياستمداران واشنگتن نوشته بود. اين نظر مطرح شده است که ملاحظات مذکور از بسياري لحاظ باعث شد آمريکا ابتکار راه اندازي مشارکت تجاري و سرمايه گذاري دو طرف آتلانتيک را مطرح کند. اگر به جريان امور از اين ديدگاه نگاه کنيم پس روشن مي شود برنامه «مشارکت شرقي» اتحاديه اروپا که اعضاي وفادار به آمريکا در اتحاديه مطرح کرده بودند به عنوان ابزار برقرار کردن نوعي «راهروي بهداشتي» جديد بين اتحاديه اروپا و کشور ما بکار گرفته شده بود. يعني به ديگر سخن منظور آن مقابله با منافع راهبردي هم روسيه و هم تمام اتحاديه اروپا در بخش جستجوي سرچشمه هاي توسعه مشترک بود. اين اواخر مخصوصاً بارز بود که راه اقدام فعال در جهت «دور انداختن» روسيه به کار گرفته شده است. اينجا آمريکا با آگاهي بيشتر و اتحاديه اروپا به اندازه ملموس به خاطر همبستگي با شرکاي آمريکايي و به اين اميد اقدام کرده بودند که روسيه ناچار مي شود موج جديد حمله به منافع خود را «ببلعد». ضمناً اين انتخاب خيلي زودتر از آغاز بحران اوکراين انجام شده بود. کافي است به مراحلي از تشديد احوال ضد روسيه چون «فهرست ماگنيتسکي»، متهم کردن ما به تمام گناهان ابتدا در مورد ايران و سپس سوريه اشاره کرد و در واقع تدارک بازي هاي المپيک سوچي هم به بهان هاي براي دامن زدن به تبليغات ضد روسي تبديل شد که معيار آن از هر محدوده عقل سليم و رفتار آبرومند خارج شده بود. به گفته ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه، اوکراين حدودي بود که «فشردن بيشتر فنر» پس از آن ديگر ممکن نبود. ما به کرات به شرکاي غربي در مورد مجاز نبودن متزلزل کردن اوضاع سياسي شکننده اوکراين و عواقب فوق العاده جدي ايجاد سرچشمه بي ثباتي در اروپا هشدار داده بوديم. به رغم اين به شکلي ناهنجار در امور داخلي آن دخالت شده، کودتاي غير مشروع با اتکا بر نيروهاي ناسيوناليست افراطي و نئونازي کارگرداني شده و مورد حمايت قرار گرفت. روسيه از تنها راه ممکن به اين امر واکنش نشان داده و اثبات نمود ما در هيچ شرايطي به نظارت بر اجراي عمليات تغيير رژيم در کشور همسايه و برادر، حمله بي پرده به روس ها، زبان، تاريخ، فرهنگ و حقوق قانوني آنها مطابق با کنوانسيون هاي اروپايي قناعت نمي کنيم. ضمناً ما پيوسته سعي داشته و آماده ايم در فعاليت صميمي مشترک در جهت مساعدت به اوکرايني ها در غلبه بر بحران اين کشور برادر شرکت کنيم. ما از موافقتنامه ۲۱ فوريه حمايت کرديم هرچند آن را چندان هم خوب تلقي نمي کرديم، در طراحي اعلاميه ژنو ۱۷ آوريل شرکت کرديم، نقشه راه طراحي شده توسط بروکهالتر رئيس جمهور سوئيس و صدر کنوني سازمان امنيت و همکاري اروپا را قبول کرديم. همه اين اسناد اصول مشترک اصلي را در بر دارند که اجراي آنها مي تواند باعث احياي صلح در اوکراين شود. در وهله اول متوقف شدن خشونت و آغاز گفتگوي داخلي در اوکراين در نظر مي باشد که بايد رعايت منافع قانوني تمام مناطق کشور را تأمين کند. ما هر روز از حاميان خارجي مقامات کي يف درخواست مي کنيم نفوذ خود را به کار گيرند تا متوقف شدن فوري عمليات رزمي در جنوب شرق اوکراين تأمين گردد. پس از آن جستجوي راه هاي مذاکره در جهت خروج از بحران ميسر مي شود. حالا در مورد نظر ما در خصوص توسعه آينده اوضاع بينالمللي. ما در وهله اول با غلطيدن به بستر راهکارهاي پيش پا افتاده در مورد رويارويي مستقيم روسيه و غرب مخالفت مي کنيم. چاپ دوم «جنگ سرد» در دنياي جهاني شده به دلايل فراوان ممکن نيست. در وهله اول اروپا ديگر مرکز انکار ناپذير سياست جهاني نيست و نمي تواند امور را به شکلي اداره کند که تصور شود به ظاهر اوضاع ديگر مناطق اهميت چنداني ندارد. لازم به ذکر است در گزارش چهار ساله اخير وزارت دفاع آمريکا به اين توجه شده بود که آمريکا در وهله اول قدرت منطقه اقيانوس آرام مي باشد. ثانياً آغاز بحران اوکراين باعث محو شدن چالش هاي جهاني نشده است. خودداري از همکاري تمام قدرت هاي برجسته به هيچ وجه به حل درگيري در اوضاع پيرامون سوريه، برنامه اتمي ايران، شبه جزيره کره، افغانستان و فلسطين مساعدت نکرده است. بحران آفريقا را هم از ياد نبريم. ما قبلاً در چاد و جمهوري آفريقاي مرکزي به اتحاديه اروپا کمک کرده و همراه هم عليه دزدان دريايي اقدام کرده بوديم. روسيه آماده است سهيم شدن در حل مسائل فرامرزي، البته بر اساس برابر و محترمانه، را ادامه دهد. فقط با مساعي مشترک مي توان بطور مؤثر با چالش هايي چون تروريسم، مواد مخدر، گسترش تسليحات کشتار جمعي، مهاجرت غير قانوني، تغيير اوضاع جوي و بسياري از ديگر مسائل مقابله کرد. «بريدن طناب» و «بستن دريچه ها» در روابط روسيه و غرب نه براي ما و نه براي آنها ممکن نيست. ولي روشن است که بازگشت به مدل روابط سابق، مدل غير صميمي و مملو از استانداردهاي دوگانه نسبت به روسيه، ديگر ممکن نيست. مايليم اميدوار باشيم بحران کنوني نوعي «رعد و برق برقرار کننده طراوت» باشد که ميتواند هرچند نه آناً ولي در نهايت روابط با کشورهاي غربي را روي اساس تندرست و صميمي قرار دهد. ما قصد داريم دستور کار مثبت در تعامل با تمام شرکا در اروپا و آتلانتيک را حفظ کنيم. به دورنما داشتن افکار رئيس جمهور پوتين در مورد فضاي واحد اقتصادي و انساني از آتلانتيک تا اقيانوس آرام اطمينان داريم که اعضاي اتحاديه اروپا و اتحاديه اقتصادي اورآسيا و همچنين کشورهاي بين اين دو ساختار همگرا چون اوکراين، ديگر اعضاي مشارکت شرقي و ترکيه مي توانند وارد آن شوند. اگر بتوان اين هدف را بطور کلي ثبت کرد پس حرکت به سوي آن مي توانست باعث غلبه بر عدم توازن جدي در امنيت اروپايي شود... در هر حال نظريه ممکن بودن تبديل غرب تاريخي به نوعي دژي که مي شود از آن اقتصاد جهاني را اداره و توابع پليس جهاني را اجرا کرد خيال خطرناکي است. اين نظريه به خاطر امکان تحقق آن خطرناک نيست زيرا ساخت «وادي هاي رفاه و امنيت» مجزا از ديگران در جهان کنوني ممکن نيست. خطرش اين است که تلاش براي تحقق آن مي تواند ثبات بينالمللي را بهم زند. ما از خيلي وقت پيش راهي ديگر، راه اتحاد توان ها و اراده سياسي تمام سه شاخه تمدن اروپايي در راه تأمين چشماندازهاي باثبات آن در جهان پوياي کنوني را مطرح کرده بوديم. اين تعامل البته بايد بر اساس قبول واقعيت عيني – واقعيت شکل گرفتن سيستم روابط بينالمللي نوين، دموکراتيک و چند قطبي در هماهنگي کامل با آرمان هاي بنيانگذاران سازمان ملل – برقرار شود. تقويت چند برداري بودن يکي از مهمترين جهات سياست خارجي روسيه مي باشد. منظور برقرار کردن ساختارهاي ضد آمريکا و ضد غربي نيست. واکنش روسيه به حملات غير دوستانه از آن سوي اقيانوس اين اواخر به وضوح نشان مي دهد ما دعوت براي شرکت در اين نوع بازي ها را قبول نکرده و قصد نداريم فقط به منظور دشمن نشان دادن آمريکا و ناتو به رويارويي بي معني کشيده شويم. اطمينان داريم مديريت مؤثر امور جهان معاصر بدون مشارکت واقعي مراکز اصلي قدرت ممکن نخواهد بود. اصلاح انحراف تاريخي به سوي غرب مأموريت مطلقاً واقعي مي باشد ولي ما آن را نه به حساب کاهش حجم همکاري با غرب بلکه تقويت تعامل در ديگر بردارها و بطور اخص در جهت آسيا اقيانوسيه جبران مي کنيم. نتايج ديدار اخير رئيس جمهور روسيه از چين جهش بزرگي در تعميق همگرايي کشور ما با اين منطقه بود. تعامل روسيه و چين در مجموع به عنوان عامل وزين سياست جهاني جاي پا باز مي کند. عاملي که به نفع دموکراتيک ساختن روابط بينالمللي عمل مي کند. تعامل در چارچوب انجمن روسيه، چين و هند هم در اين راستا عمل مي کند. بايد توان سازمان همکاري شانگهاي بطور فعالتر و از جمله در مقابله با خطراتي که اوضاع افغانستان مولد آنها است به کار گرفته شود... روسيه در هر حالت بازيگر کلان جهاني باقي مي ماند اما اين امر ادامه سياست فعال در تمام نصف النهارها و از جمله در توسعه روابط با آمريکاي لاتين و آفريقا را ايجاد مي کند. ديدار اخير من از آمريکاي لاتين نشان داد امکانات خوبي براي اين منظور موجود است. گسترش حضور روسيه در واقع از طرف تمام کشورهاي منطقه مورد استقبال قرار مي گيرد. منبع: فیسبوک دکتر مهدی سنایی؛ سفیر ایران در مسکو؛