خانم دكتر يحييپور، شما به عنوان محقق آثار تالستوي، فلسفه تالستوي را بيشتر بر روي چه مسائلي متمركز ميبينيد؟ تالستوی از رجل اجتماعی اواخر سدهي نوزدهم و تنها نویسنده روس در این دوره است که به تزارهای روسی همعصر خود دربارهي مسائل اجتماعی و سیاسی نامه مینوشت و به آنها در خصوص مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه تذکرات لازم را میداد. نویسنده رمانهای «جنگ و صلح»، «آنّا کارِنینا»، «رستاخیز» و... نه تنها به عنوان یک نابغهي ادبی در روسیه و جهان شناخته میشود، بلکه با آثاری مانند «اعتراف و توبه»، «به چه معتقدم» و ... در ردیف اندیشمندان فیلسوف جای میگیرد. آنچه که برای تالستوی در زندگی مهم بود مسائلی مانند «خداشناسی»، «جایگاه انسان در هستی»، «مفهوم زندگی»، «خیر و شر»، «تکامل اخلاقی انسان» و ... بود که در آثار بعد از تحول در جهانبینی خود به آنها بارها اشاره کرده است. اندیشههای مذهبی و فلسفی تالستوی که در مقابل باورهای کلیسای ارتودوکس است، وی را صاحب «تعلیمات»ی کرده که پیروانی نیز دارد. تالستوی معتقد است که «انسان هیچگاه بدون مذهب زندگی نکرده و نمیتواند زندگی کند». شما در بخشهايي از كارهاي پژوهشيتان در مورد موضوع ديدگاه تالستوي در مورد اسلام كار كردهايد. كمي درباره نظرات و ديدگاههاي تالستوي در مورد اسلام برايمان بگوييد؟ لف تالستوی اندیشمندی است که به راحتی تسلیم هر عقیده و مذهبی، حتی آن مذهبی که در کودکی با اصول و عقاید آن آشنا و تربیت شده، نمیشود. زندگی تالستوی با تحقیق دربارهي ادیان گوناگون پیوندی جاودانه داشته است. او با مقایسهي ادیان گوناگون با یکدیگر از جمله اسلام و ارتودوکس به نتایجی میرسد که شکلدهنده همان «تعلیمات» وی است. تالستوی به «تثلیث» معتقد نیست، او حضرت عیسی(ع) را انسانی میداند که به تکامل معنوی رسیده و به پیامبری مبعوث شده است. البته ناگفته نماند که به دلیل همین عقاید، کلیسای ارتودوکس تالستوی را تکفیر میکند و زمانیکه ای.ای. سالاویف از وی میخواهد که بار دیگر به کلیسا بپیوندد او با ابیاتی از حکایت «موسی و شبان» مولوی پاسخ او را میدهد و این خواستهي کشیش و نویسندهي مذهبی همعصر خود را رد میکند و از سالاویف میخواهد که به او مانند شبان داستان مولوی بنگرد. تالستوی ضمن اینکه خود را یک مسیحی واقعی میداند، در یکی از نامههایش دربارهي اسلام چنین گفته است: از آنجایی که که اسلام ۶۰۰ سال دیرتر از مسیحیت آمده است، به همین دلیل خرافاتی را که دیگر ادیان با گذشت زمان اسیر آن شدهاند، در اسلام دیده نمیشود. شیفمان، منتقد بزرگ روسیه میگوید که تالستوی اسلام را به عنوان دین آسمانی قدیمی مینگریست و معتقد بود که همهي ادیان نظرشان دربارهي موضوع «خیر و شر» یکسان است. موضوعاتی مانند: دعوت به تواضع، سادهزیستی، کار و تلاش، کمک به همنوعان، محبت و کمک به خویشاوندان و دوری از تجملات و پرهیز از اسراف در دین اسلام توجه او را به خود جلب کرده بود. لف تالستوي نويسندهاي بود كه نوشتهها و زندگياش سير تحولي را طي كرد. اين سير تحول در كدام اثرش بارزتر است؟ در طی سالهای نگارش رمان «آنّا کارِنینا» که از ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۷ به طول انجامید، در جهانبینی تالستوی تحولی رخ داد که زندگی و آثار بعد از این دوره را تحتتاثیر قرار داده است و تالستوی از آن به عنوان «تولد دوباره» یاد میکند. چنانچه روزنف رمان «آنّا کارِنینا» را مقدمهي تعلیمات تالستوی میداند. این «تحول درونی» باعث شد تا تالستوی نقطهنظرات مذهبی و فلسفی خود را با قاطعیت بیشتری بیان کند. البته این بدان معنا نیست که آثار قبل از تحول فاقد عقاید مذهبی و فلسفی بودند. اگر آثار تالستوی را به دو دوره قبل و بعد از تحول تقسیم کنیم در هر دو دوره با پرسشها و پاسخهای یکسانی مواجه میشویم، با این تفاوت که در آثار بعد از تحول مسائل اخلاقی، فلسفی و مذهبی با شدت بیشتری بیان میشوند. برای روشن شدن این مساله به سه قهرمان در رمانهای تالستوی اشاره میکنم: آندره در «جنگ و صلح» (قبل از تحول)، لوین در «آنّا کارِنینا» (دوره تحول) و نخلودوف در «رستاخیز» (بعد از تحول). همانطور که میدانید هر سه صاحب عقاید مذهبی هستند. این تحول حتی در اسم آثار او نیز مشهود است: «رستاخیز»، «اعتراف و توبه»، «به چه معتقدم»، «هرجا که خدا است، عشق و محبت هم آنجاست»، «حکومت خدا» و ... و یا آیات کتاب مقدس در قالب اپیگراف (سرلوحه) در بسیاری از آثار بعد از تحول او بعد از عنوان اثر آمده است. لازم است اشاره کنم که رمان «آنّا کارِنینا» که در دورهي تحول نوشته شده، آن هم با آیهای از کتاب مقدس شروع شده است. «خوشبختي خانوادگي» از جمله مسائلي بود كه تالستوي سعي در مطرح كردن آن در آثارش داشت. اين نوع از خوشبختي از نگاه تالستوي چگونه است؟ بد نیست اینجا اشارهای کنم به سخنان خود تالستوی در ابتدای رمان «آنّا کارِنینا»: "همه خانوادههای خوشبخت مانند هم هستند، ولی هر خانوادهي بدبختی به شیوه و روش خود بدبخت است". در همین رمان نویسنده بسیار دقیق و با نگاه روانشناسانه به این موضوع پرداخته و با مقایسهي دو خانواده به علل خوشبختی یک خانواده و یا بدبختی خانوادهي دیگر پرداخته است. رمان «آنّا کارِنینا» دارای دو جریان است: «آنّا - ورونسکی» و «کیتی – لوین». تالستوی در این رمان با مقایسهي دو خانوادهي لوین و آنّا به دلایل خوشبختی و بدبختی آنها اشاره میکند. کیتی همسر لوین که از خانوادهای پایبند به اصول اخلاقی و حافظ سنتهای قدیمی است، توانسته در زندگی خانوادگی خود همسری عاقل، با تجربه و پاکدامن باشد و زندگی او بعد از ازدواج سرشار از عشق به همسر و فرزندانش است و بدین ترتیب بقای خانواده خود را تضمین کرده است. اما در مقابل آنّا زن گناهکاری که حتی لوین هم برایش دل میسوزاند، با زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی خود، خانواده و فرزندش را به ورطهي نابودی میکشاند. گرامیکا از منتقدین آثار تالستوی معتقد است که گرچه آنّا خوشبخت نبود، ولی از نظر اخلاقی حق نداشت در فکر ساختن خانوادهي دیگری باشد. البته گرامیکا این را عشق تلقی نمیکند و از آن به عنوان «شهوت» یاد میکند. کیتی هم علاقه داشت با ورونسکی ازدواج کند، اما بعد از ازدواجش با لوین، خود را فدای خانواده کرد و خوشبختی خود را در آسایش همسر و فرزندانش میدید و دچار لغزش نشد. همانطور که خواهرش دُلی همسر آبلونسکی با وجود آگاه بودن از خیانت همسرش به وی، بهخاطر بچهها، به زندگیاش در خانهي آبلونسکی ادامه داد. نظر شما در مورد ترجمههايي كه از تالستوي در ايران شده است، چيست؟ من کلا برای هر کاری که کمک به شناخت فرهنگ و ادبیات دیگر ملل میکند و موجب ارتقاي جامعه ما میشود، ارزش قائلم. ولی از نظر من اولین ترجمه، حتی اگر دارای کاستیهای زیادی هم باشد، ارزشمند است. ولی برای دقیق جواب دادن به این سئوال سرکار لازمهاش این است که تمامی ترجمهها را با متن اصلی مقایسه کنم. در آخر شما در بين آثار تالستوي كداميك را بيشتر ميپسنديد و دليل اين انتخابتان چيست؟ پاسخ به این سئوال خیلی دشوار است. چون هر اثری ارزش خاص خود را دارد. اما میتوانم بگویم که «حاجی مراد» بیشترین تاثیر را روی من گذاشت. اثری بود که وقتی دستم گرفتم دوست داشتم تا پایان آن را بدون لحظهای وقفه بخوانم. چون در این اثر تالستوی به عنوان یک نویسندهي واقعگرا بدون هیچ تعصب مذهبی و ملی شخصیت حاجی مراد را توصیف کرده است و همهي وقایع تاریخی را بدون دخلوتصرف در آن به تحریر در آورده و بسیار تاثیرگذار قهرمان محبوب خود را توصیف کرده است. بخصوص که حاجی مراد را با گل «تاتارین» مقایسه کرده است. این مقایسه بسیار پرمعناست. با سپاس از خانم دكتر يحييپور كه وقت خود را در اختيار موسسه ايراس قرار دادند. تهيه و تنظيم: سمانه برجسته، عضو شوراي فرهنگي ايراس