Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

"هنر، دروغی بیش نیست!"

$
0
0
ايراس: لف نيكالاي‌يويچ تالستوي در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در ياسنايا پاليانا (از توابع تولا) در خانواده‌اي اشرافي به دنيا آمد. وي پس از فوت والدينش (مادر را در سال ۱۸۳۰ و پدر را در سال ۱۸۳۷ از دست داد) به همراه سه برادر و يك خواهر خود به كازان نقل مكان كرد و همان‌جا وارد دانشكده فلسفه در رشته زبان‌های شرقی شد و پس از سه سال به دانشكده حقوق رفت و در اين رشته مشغول به تحصيل شد، اما در سال ۱۸۴۷ تحصيل را ناتمام رها كرد و به زادگاه خود، ياسنايا پاليانا بازگشت تا به وضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزدي که پس از مرگ پدر و مادرش به او انتقال يافته بودند، رسیدگی كند و با اصلاحات اراضی خود به شرایط رنج‌آور اجتماعی آنان خاتمه دهد. وي در سال ۱۸۵۱ به قفقاز،‌ محل خدمت برادر بزرگ خود، نيكالاي رفت و پس از گذراندن دوران مقدماتی نظام، در جنگ‌های قفقاز شرکت كرد. تجاربی که از زندگی سربازان کسب كرده بود، مبنای داستان‌های قفقازی او شد و با نوشتن داستان «کودکی» در ۱۸۵۲ سه‌گانه‌ای را آغاز کرد که با «نوجوانی» (۱۸۵۴) و «جوانی» (۱۸۵۷) آن را ادامه داد. با شروع جنگ‌های کریمه در سال ۱۸۵۴ به ‌جبهه‌ی سواستوپل منتقل شد و به‌ خاطر ارسال گزارش‌های واقعی از صحنه‌های نبرد در کتاب خود به نام «قصه‌های سواستوپل»، نامش به‌ عنوان نویسنده‌ای چیره‌دست در ادبیات روسیه به‌ ثبت رسید. او پس از سقوط سواستوپل به سن‌پتربورگ رفت و در آنجا با كارمندان مجله «ساورمنيك» (Современник) آشنا شد و براي اولين بار با تورگنيف، گانچاروف، آستروفسكي و چرنيشفسكي ملاقات كرد. در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهایي چون فرانسه، سوئيس، ايتاليا و آلمان ديدن كرد و پس از بازگشت به ‌کشورش، بر اساس تجارب نوآموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، به تاسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. تالستوی از سال ۱۸۵۵ به تناوب در زادگاه خود ياسنايا پاليانا، مسکو و سن‌پتربورگ اقامت گزید. وي در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک تزار روسیه را بر عهده داشت، چنین نوشته است: «هرگاه به ‌مدرسه قدم می‌گذارم، با مشاهده چهره‌های کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمان این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می‌شوم و همان حالتی به‌ من دست می‌دهد که بارها از دیدن شراب‌خواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آنها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم.» تالستوی هیچ‌گاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانش‌آموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا درخور توان و استعداد هر کودک، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد. پس از این‌که مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تالستوی به فعالیت‌های فرهنگی و اهداف تربیتی مورد علاقه‌اش ادامه داد. او با انتشار کتاب‌های سرگرم‌کننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستان‌های آموزشی به‌ ویژه داستان‌های ازوپ، کودکان را با ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. میلیون‌ها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای تالستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، وی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی و ایجاد مدارس آزاد به گونه‌ي سامرهیل، موثر واقع شود. لف تالستوي در سال ۱۸۶۲ با سوفيا آندري‌يونا برس، دختر يك پزشك اهل مسكو ازدواج كرد و اولین دوره زندگی مشترک را با نیکبختی و کامرانی گذراند. وي در طي سال‌هاي ۱۸۶۰ تا ۱۸۷۰ دو اثر جاودانه‌ي خود به نام‌هاي «جنگ و صلح» و «آنا كارِنينا» را به رشته‌ي تحرير درآورد كه در اين آثار چهره وحشتناک مرگ به تصوير كشيده شده است و اين امر ناشي از آن است كه زماني كه وي در سفر دوم خود به اروپا بود، برادرش در اثر بیماری سل درگذشت و مرگ برادر تاثیر هولناکی بر وي به جا گذاشت. «جنگ و صلح» بزرگترین رمان در ادبیات روس و از مهم‌ترین آثار ادبی جهان به شمار می‌آید. تالستوی در این اثر مهم به شیوه‌ای بسیار کامل و برمبنای احساس بشردوستانه، رخدادهاي اساسی زندگی از قبيل تولد، بلوغ، ازدواج، پيري، مرگ و جنگ و صلح را شرح داده است. کتاب «جنگ و صلح» همچون حماسه‌ای بزرگ از طرف منتقدان مورد ستایش فراوان قرار گرفت و با استقبال مردم روبه‌رو شد. در اين دوره، تالستوي با وجود شهرت و افتخاری که به دست آورد، دچار اضطرابي روحی شد که هرگز از آن رهایی نیافت. خود او درباره تغییر حالش می‌نویسد: "دوست داشتم مورد مهر و محبت قرار مي‌گرفتم، فرزندان خوب داشتم و از سلامت و نیروی جسمانی و روحی برخوردار بودم و مانند دهقانی قادر به درو و ده ساعت کار مداوم و خستگی‌ناپذیر بودم. ناگهان زندگی‌ام متوقف شد، دیگر میلی در من وجود نداشت، می‌دانستم که دیگر چیزی نیست که آرزویم باشد، به گرداب رسیده بودم و می‌دیدم که چیزی جز مرگ پیش رویم قرار ندارد، من که آنقدر تندرست و خوشبخت بودم، احساس کردم که دیگر نمی‌توانم به زندگی ادامه دهم". از آن پس تالستوی در ورای هر چیز، نيستي را می‌دید و تحت تاثیر این ضربه روحی، همه چیز در نظرش رنگ باخت. حساسیت و دلبستگی او به چیزهای پرلطف زندگی، ناگهان به نفرت تبديل شد و پیوسته به اين مساله مي‌انديشيد که باید ساده زندگی کند و به مردم نزدیک‌تر شود. رمان «آنا کارِنینا»، پرده‌ای نقاشی از دنیای طبقه اشراف و تحلیلی روانی از گروه‌های مختلف افراد انسانی است. «آنا کارِنینا» زن جواني از طبقه ممتاز جامعه است که با کارمندی عالی‌مقام ازدواج کرده و در خلال زندگی مشترک، عشق راستين را در وجود جوانی به نام «ورونسکی» یافته است. تحرک داستان مربوط به مراحل مختلف این عشق است؛ از طرفی، مبارزه با نفس در راه وفاداری به شوهر و فرزند و از طرف دیگر، چیرگی عشق که به فرار وی با آن جوان می‌انجامد و سرانجام نگرانی و پشیمانی و اقرار به گناه که نشانه شرافتی بود که هنوز در عمق وجودش جای داشت و به همین دليل، دست به خودکشی زد. تالستوی علت مرگ آنا را در نتیجه عدم توانايي او در مبارزه با جامعه دانسته است. وي در کتاب «آنا کارِنینا» زوج خوشبختی را نیز وارد داستان می‌کند تا تعادل رمان حفظ شود. این زوج خوشبخت بيانگر زندگی سعادتمندانه خود نویسنده با همسرش است. رمان «آنا کارِنینا»، مردم‌پسندترین رمان تالستوی بود و با ستایش و موفقیت فراوان همراه گشت، اما تالستوی از این امر احساس خشنودی نکرد و نوشت: "هنر، دروغی بیش نیست و من دیگر نمی‌توانم این دروغ زیبا را دوست داشته باشم". در سال ۱۸۷۹، تغییر باورهاي مذهبی تالستوی به حد کمال رسید. وی به این مساله پی برد که قوانین مذهبی و کلیسایی با اندیشه‌هایش همخواني ندارد و در کتاب «اعتراف» در سال ۱۸۸۲، سرخوردگی پیاپی خود را از زندگی آمیخته به لذت، مذهب قراردادی و علم و فلسفه بیان كرد و تغییر روحی خود را در نوعی عرفان و پارسايي و ترک لذت‌هاي دنیوی نمایان ساخت و تنها لذت را در عشق به افراد انسانی و در سادگی زندگی روستایی دانست. وي از آن پس، خود را به صورت دهقانان درآورد، لباس آنان را بر تن کرد و زندگی ساده را برگزید. او به‌عنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ با فقر روزافزون کارگران که در مقام مقایسه با محرومیت دهقانان از ابعاد وسیع‌تری برخوردار بود، آشنا شد و با تاثیرپذیری از این واقعیت تلخ، به منظور کمک‌رسانی به کشاورزان و جلوگیری از مهاجرت دسته جمعی آنان به شهرها، اقدام به ایجاد تشکیلاتی نمود که وظيفه‌ي آن پشتیبانی از روستاییانی بود که محصولاتشان در اثر حوادث و آفات طبیعی آسیب دیده بود. او خود نیز با گياهخواري و ترک سیگار و الکل و کناره‌گیری از تفریحاتي چون شکار حیوانات، همدردی خود را اعلام نمود و اعتراف کرد: «چه لذایذ ظالمانه‌ای!» وي در طول اين سال‌ها فعاليت‌هاي ادبي را كنار گذاشته و بيشتر به فعاليت‌هاي فيزيكي مشغول بود و در سال ۱۸۹۱ علنا تمام آثاري را كه بعد از سال‌هاي ۱۸۸۰ به نگارش درآورده بود، تكذيب كرد. وي در سال‌هاي ۱۸۹۱، ۱۸۹۳ و ۱۸۹۸ به كشاورزان و روستاييان فقير كمك مي‌كرد. از دیگر آثار مهم تالستوي، رمان «رستاخیز» (۱۸۹۹) است که آخرین اثر دوره خلاقیت و فعالیت ادبی اوست. این اثر از نظر وحدت موضوع بر رمان «آنا کارِنینا» و حتی «جنگ و صلح» برتری دارد. در سال ۱۹۰۱، به دليل مخالفت تالستوی با کلیسای ارتدوکس كه در بخش‌هايي از کتاب آمده بود، موضوع دور كردن او از کلیسا مطرح شد و تالستوی چنین جواب داد: "درست است که من با عقاید کلیسای شما موافقت ندارم، اما به خدایی ایمان دارم که برای من، روح و عشق است و اساس همه چیز". این پاسخ غرورآمیز از سوي تالستوي شیفتگی ويژه‌اي را در سراسر روسیه پدید آورد و فلسفه مذهبی و اخلاقی وي را به نمايش گذاشت. از اين رو خانه‌اش زیارتگاه مردم شد و سیل بیانیه‌ها و خطابه‌ها و اشعار ستايش‌آميز به سوی او روان گشت. تالستوی نماینده مسلم خواست‌ها و آرزوهای نسل جوان و روشنفکر گرديد و نفوذش به دورترین نقطه جهان کشیده شد، اما خود او در این دوره نسبت به همه چیز نااميد بود؛ به گونه‌اي كه به دخترش گفت: "روحی سنگین دارم." و در یادداشت‌هایش آمده است: "تمایل فراوانی به رفتن دارم...". از اين رو، در دل شب به ایستگاه راه آهن رفت و نوشت: "روح من با همه قوا به دنبال استراحت و تنهایی است و برای فرار از ناهماهنگی آشکاری که میان زندگی و ایمانم وجود دارد، باید بگریزم". او در آخرین روزهای حیات به همراه پزشک خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک كرد و به‌ سمت جنوب روسیه رفت. سفر تالستوی در تاریخ هفتم نوامبر ۱۹۱۰ میلادی، در ایستگاه راه آهن «آستاپوفو» به ‌پایان رسید و دو روز بعد، در زادگاه خود «یاسنایا پالیانا» به ‌خاک سپرده شد. منابع: Толстой, Лев Николаевич http://ru.wikipedia.org/wiki/%D۰%A۲%D۰%BE%D۰%BB%D۱%۸۱%D۱%۸۲%D۰%BE%D۰%B۹,_%D۰%۹B%D۰%B۵%D۰%B۲_%D۰%۹D%D۰%B۸%D۰%BA%D۰%BE%D۰%BB%D۰%B۰%D۰%B۵%D۰%B۲%D۰%B۸%D۱%۸۷ Толстой Лев Николаевич http://www.kostyor.ru/biography/?n=۹۹ لئو تولستوی http://fa.wikipedia.org/wiki/%D۹%۸۴%D۸%A۶%D۹%۸۸_%D۸%AA%D۹%۸۸%D۹%۸۴%D۸%B۳%D۸%AA%D۹%۸۸%DB%۸C زندگينامه لئو نيكولايويچ تولستوي http://www.rahpoo.com/?spkPath=Tolestoy نويسنده: مرضيه موسوي، عضو شوراي فرهنگي ايراس

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>