زبان و ادبیات فارسی و روسی به رغم تفاوتها و ویژگیهای تخصصی، دارای نقاط مشترک زیادی هستند که مطمئناً میتواند عامل مهمی بر نزدیکی و گسترش روابط دو کشور باشد. همپای زبان فارسی که از شاخههاي زبانهای هند و اروپایی است، زبان روسی نیز به دليل قرار داشتن در جایگاه قلههای رفیع ادبیات جهان از اهمیتی زایدالوصف برخوردار است. برای بررسی نشانههای تعامل این دو زبان باید درآمدی مختصر بر ترجمه داشت اما قبل از آن لازم است اولین تبادلات زبانی این دو زبان اصیل با پشتوانهای عمیق مورد بررسی قرار گيرد. زبان روسی در رده زبانهای اسلاو قرار میگیرد که به همراه زبان فارسي هر دو در رده زبانهای هند و اروپایی قرار میگیرد. البته در خصوص ماهیت و سرشت اصلی این دو زبان هنوز نظریه قابل توافقی به صورت کامل و مطلق وجود ندارد. برخورد ایرانیان و اسلاوها به اوایل هزاره اول قبل از میلاد بازمیگردد. قوم اسلاو، در کنش با اسکیتها و احتمالاً هند و آریايیها در منطقه دانوب اروپای کنونی، فاکتورهایی از اقوام ایرانی را جذب کرد که زبان در این رسته قرار میگیرد. اشتراکات زبانی میتواند حاکی از عوامل مختلفی چون خویشاوندی یا اشتراک در الگوهای قدیمی، اشتراک در وضعیت معیشتی، مشابهت الگویی از ریشهای واحد و با عناصر ساختاری واحد، وامگیریِ مستقیم یا از طریق زبان سوم باشد. برای بررسی خواستگاه این اشتراکات باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت. مثلاً در خصوص مبادلات تجاری بسیاری از واژههای زبان فارسی در زبان روسی داخل شده چرا که در همجواری یکدیگر قرار داشتهاند و طبعاً مبادلات تجاری گسترده منجر به گسترش استفاده از کلمات فارسی در زبان روسی شده است. از سویی اولین نشانههای رسمی شدن علاقه روسها به دانستن فرهنگ ایران به قرن پانزدهم میلادی برمیگردد؛ زمانی که نیكیتین روسی سفرنامهای در باب آداب و رسوم مردم ایران نوشت. اما یادگیری زبان فارسی در روسیه در اوایل قرن ۱۸ میلادی شروع شد. پتركبیر پادشاه وقت روسیه ۵ نفر از دانشآموزان مدارس مسکو را انتخاب کرده به ایران فرستاد تا زبان فارسی بیاموزند و به عنوان مترجم در دربار خدمت کنند در زمان پتركبیر به عنوان فرهنگ زبان فارسی در روسیه از فرهنگ «مجمعالفرس» استفاده میكردند. از سال ۱۷۳۲ تدریس زبان فارسی در وزارت امور خارجهی روسیه به صورتی جدی شروع شد. در اواخر همین قرن اولین دانشگاههای روسیه تاسیس شد و از سال ۱۸۰۴ و ۱۸۰۵ در دانشگاههای مسكو، قازان و خاركف و پس از چند سال یعنی در سال ۱۸۱۶ در دانشگاه سن پترزبورگ تدریس زبان فارسی برای روسیزبانان آغاز شد. اولین استادان زبان فارسی در سن پترزبورگ، آقای شارموا، زبانشناس فرانسوی و آقای توپچیباشی (كه ایرانی متولد شده در قفقاز بود)، بودند. در سال ۱۸۲۶ آقای بولدیدف كه استاد زبانهای شرقی در دانشگاه مسكو بوده مجموعهی متون فارسی برای دانشجویان روسیزبان را تهیه كرد كه شامل غزلیات، قصاید، داستانهای كوتاه و قطعات متون منثور قدیمی فارسی، همچنین یك فرهنگ نسبتاً بزرگ (۳۵۰۰ كلمه) فارسی به روسی و یك شرح كوتاه دستور زبان فارسی میشد. از همین كتاب روسیه تا او اخر قرن ۱۹ به عنوان كتاب درسی اصلی استفاده میشد. در سال ۱۹۳۵ آقای پتروف شرقشناس معروف روسیه كه در دانشگاه سن پترزبورگ تحصیل كرده بود، یك غزل حافظ را از فارسی به زبان روسی ترجمه نمود و در یكی از مجلات روسیه انتشار داد. این اولین ترجمهی غزل فارسی به زبان روسی و آغاز آشنایی نزدیك مردم روسیه با نظم كلاسیك فارسی بود. شعرای بزرگ روسیه تعداد زیادی از اشعار فارسی را كه به زبانهای مختلف اروپایی ترجمه شده بود، از این زبانها به زبان روسی برگرداندهاند و همچنین برای اشعار خودشان از شعر حافظ، سعدی، سنايی و دیگر شعرای بزرگ ایران الهام گرفتهاند. در مدارس آموزشی زبان فارسی در روسیه دو شیوه کابرد داشت؛ یکی با تکیه بر علم زبانشناسی و دیگری عملی. در قرن بیستم این تبادلات معنای وسیعتری در عمل به خود گرفت. در سالهای پایانی سده نوزدهم پس از یک قرن و نیم بیثباتی سیاسی در ایران و مقارن روی کار آمدن قاجار در ایران و فرستادن اواین دانشجوهای ایرانی به اروپا برای کسب علم و فناوریهای اروپای جدید نیاز به ترجمه، شکل خاصتری به خود گرفت. ترجمه در واقع قدمی بود در راه یکسانسازی علم در سطح جهانی. در ایران ترجمه سابقهای طولانی دارد و از دوره قبل از اسلام و ترجمه آثار از یونانی و سانسکریت به فارسی میانه آغاز شده است. درقرون دوم و سوم هجری نیز مسلمانان با ترجمه آثار عمده علمی، ادبی و فلسفی در نهضت ترجمه گامی مهم برداشتند و سهم به سزایی در شکوفایی تمدن اسلامی ایفا کردند. چرا که یکی از مهمترین ارتباطات بر پایه ترجمه ارتباطات فرهنگی است. به طور کلی نهضت ترجمه در ایران با دو جنبش روند سریعتری یافت؛ یکی دوره سنیان و سیطره اندیشه عقلگرایی و دیگری در عصر قاجار. دارالفنون، که به سال ۱۲۶۸ در تهران تاسیس شد و اولین مرکزی بود که به شیوه نهادهای مدرن پایهگذاری میشد، نقش بسیار مهمی در نوسازی اندیشه در ایران با صنعت ترجمه ایفا كرد. برای تدریس موضوعات مختلف، معلمان اروپایی استخدام شدند، و غالباً ایرانیان در مقام دستیار و مترجم با آنها همكاری میكردند. این معلمان همچنین شماری كتابهای درسی در علوم مختلف تدوین كردند كه بیشتر مبتنی بر آثار علمی اروپایی بود. به این ترتیب، ترجمه كمكم نقش مهمی در تكامل فعالیتهای آموزشیِ ایران نوین پیدا كرد. تشویق و حمایت عباس میرزای ولیعهد در هموار شدن این مسیر جدید بسیار موثر واقع شد. در واقع یکی از مهمترین گامهایی که عباس میرزا برای ترقی دانش غرب در ایران برداشت احداث کتابخانهای شامل آثار نویسندگان فرانسوی، انگلیسی و روسی و حمایتی همهجانبه از ترجمه کتب و مقالات به زبان فارسی بود. از سویی چون اکثر دانشجویان ایرانی به فرانسه فرستاده شدند، زبان فرانسه در ایرن رواج یافت. مترجمان ایرانی از این زبان بیشتر به عنوان زبان واسطه استفاده کردند و آثار و ادبیات ملل دیگر ابتدا به فرانسه ترجمه میشد و پس از آن به زبان فارسی. از جمله مهمترین آثار اروپایی که به فرمان عباس میرزا به فارسی برگردانده شد، آثار روشنگرانه و فرهیختهای مانند انحطاط و سقوط امپراتوری روم اثر گیبون و آثار ولتر تحت عناوین تاریخ روسیه و شارل دوازدهم پادشاه سوئد بود. در این میان نقش ترجمه ادبیات روسی به عنوان کشوری همجوار ایران که مدتی بعد جنگی چند دههای را با ایران تجربه کرد، نقش پررنگتری دارد. از رهگذر این انقلاب فرهنگی بزرگ در ارتباط دو کشور و نهضت مهم ترجمه نوین آثار بسیاری از زبان فارسی به روسی و بالعکس ترجمه شدند. پوشكین بزرگترین شاعر روسیه در سال ۱۸۲۹ طي سفری که به قفقاز داشت در برخورد با یکی از شاعران ایرانی غزلی برای وی سرود و از حافظ و سعدی اسم برد و صریحاً به شهرت این دو شاعر بزرگ ایرانی در سرزمین روسیه اشاره کرد. یكی از اشعار پوشكین به حافظ تقدیم شده و در اشعار دیگرش ابیاتی از گلستان استفاده شده است. در نیمهی دوم قرن ۱۹ در دانشگاههای روسیه تدریس زبان فارسی گسترش بیشتری یافت. درباره نخستین آثار فارسی ترجمه شده به زبان روسی بولدیرف میگوید: "در کتابخانه دولیت لنینگراد به نام "سالتیکف شدرین"دو نسخه خطی روسی که در قرن ۱۷ میلادی نوشته شده، محفوظ است. این آثار نمونههای خطی ترجمه روسی بابی چند از گلستان و بوستان سعدی است که از حیث قدمت، نخستین ترجمه روسی ادبیات فارسی به شمار میرود. اسناد بجای مانده نمایانگر این است که آشنایی روسیه با شاهنامه فردوسی در سال ۱۸۱۵ با ترجمه و نشر قطعاتی از آن آغاز شده است. اما کاملترین ترجمه این اثر بزرگ فارسی به همت لاهوتی تحریر شده و توسط آکادمی علوم روسیه منتشر شد. در این میان ترجمه آثاری از خیام نیز در بعد گستردهای مردم روس را به ساختار رباعی اشعار وی که در ادبیات آنها جایی نداشت جلب کرد. بعد از انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر و گشایش دور جدیدی در مذاکرات و روابط ایران و روسیه آموزش زبان فارسی در روسیه نیز روند تکاملیافتهتری به خود گرفته بود. در این قرن آثار بسیاری از روسی به فارسی ترجمه شد. مثل داستانهای اجتماعی تالستوی، ماکسیم گورکی و چند داستان از پوشکین. در این میان علاوه بر تبادلات فرهنگی میتوان به ارتباط سیاسی بین دو کشور که منجر به آموختن زبان فارسی برای دولتمردان روسی در ایران میشد نيز نقبی زد. یکی از مشهورترین این رجال سیاسی گریبایدوف بود. از میان انواع ترجمهها به لحاظ همجواری ایران و چنانکه گفته شد و تبادلات گسترده فرهنگی و تجاری و سیاسی در تاریخ ایران برای ترجمه اشعار و ادبیات داستانی بنا به اقتضائات، از ترجمه سطحی یا مطلق استفاده میشد. حال با تاریخچهای که حتیالامکان تلاش شد اجمالی بازگو شود میتوان به برخی تبادلات کلامی و واژگانی این دو زبان هم گروه پرداخت. به طور کلی واژههایی که از زبان فارسی وارد زبان روسی شدهاند عموماً به دو دسته تقسیم می شوند: ۱. آنچه از طریق زبانهای اروپایی وارد روسی شدهاست، مانند (киоск-kiosk). ۲. واژههایی که از طریق زبانهای ترکی و نیز ترکی عثمانی وارد زبان روسی شدهاند. (زبان واسطه) آلوچه: فرهنگهای ریشهشناسیِ روسی این واژه را برگرفته از آذربایجانی aluča «نوعی آلویِ باغی» یا ترکیِ عثمانی دانستهاند. انبار: که در آثارِ روسی (از طریق زبانهای قپچاقی) وارد زبان روسی شده و از از قرن شانزدهم بهکار رفته است. هندوانه: ظاهراً این واژه در حدود قرنِ پانزدهم، از طریقِ زبانهای قپچاقی وارد زبان روسی شده است. «خرید و فروش، خردهفروشیِ خوار و بار در میدان یا مکانی خاص؛ بازارِ فصلی»: در زبانِ محاوره، به معنی «گفت و گوی نامفهوم، سر و صدا» نیز به کار میرود، که احتمالا از طریق زبان فرانسه یا آلمانی وارد زبان روسی شده است. وامگیریِ این واژه ظاهراً بر اثر رواج داستانهای هزار و یکشب بوده است. بازار: در معنای رایجِ آن از قرنِ پانزدهم در زبان روسی به کار رفته و از طریق زبانهای ترکی (قس bazaar)؛ ترکی عثمانی، آلتایی و اویغوری وارد روسی شده است. بادنجان: این واژه از قرن نوزدهم وارد فرهنگهای روسی شده است. این واژه از طریق ترکی، زبانهای ترکی شرق که خود برگرفته از عربی ـ فارسی است، وارد زبان روسی شده است. پیشکش، رشوه؛ هدیه به مهمان؛ انعام: این واژه برگرفته از فارسی ـ ترکی "هدیه، صدقه، انعام" است، این واژه از طریق زبانهای غربی(فرانسه).. وارد روسی شده است که خود آن را از ترکی یا فارسی گرفتهاند. در زبان روسي علاوه بر واژههاي متداول معاصر فارسي تعداد زيادي واژههاي ايراني باستان و پهلوي و مادي وجود دارد كه نشاندهنده ارتباط فرهنگ و تمدن ايراني در آن سرزمين از دير ايام است. زبان روسي كه يكي از مهمترين و عمليترين شاختههاي زبان اسلاو است با دارا بودن چنين واژههايي خود نمونه گويا از ارتباط فرهنگی چندین هزار ساله با ایران است. لازم به ذکر است ولي بايد گفت كه سابقه فرهنگ و تمدن ايراني در ديگر سرزمينها بسيار فراتر و كهنتر و دورتر و وسيعتر از اين است. دكتر عليرضا حكمت محقق ايراني در اثر خودبا عنوان «آموزش و پرورش در ايران باستان» به بررسي همهجانبه اين رخداد بزرگ از دوران كوچيدن آرياييها و اقوام آريايي ساكن فلات ايران پرداخته و اين پيوندهاي بنيادي فرهنگ و تمدن ايران را مورد بررسي قرار داده است. وي مينويسد: "… ولي آنچه مسلم است، اقوام آريايي ساكن ايران زمين، در آغاز به زبانها و گويشهايي كه كم و بيش با هم تشابه و نزديكي داشته و همگي از يك ريشه آريايي «هند و اروپايي» سرچشمه ميگرفته گفتگو ميكردهاند." از مهمترین زبانها و گويشهاي کشف شده آن دوران ميتوان زبانهاي: اورارتي، سكايي، سكاتي، استي، سغدي، سومري، مادي، الاني و همچنين بلخي، مروزي، سكزي، خوارزمي، پاميري، هراتي و… را نام برد، كه هر يك روزگاري زبان متداول اقوام آريايي به همين نام بوده است و بيشتر آنها به تدريج در اثر حوادث زمان و علل نامعلوم از ميان رفته و فقط واژههايي چند از بعضي از آنها بجا مانده است. بعضي زبانها نيز مانند «استي» كه يكي از مهمترین نمونههای زبانهای زنده باستانی است، هویت و فعاليت خود را تا امروز حفظ كرده و در حال حاضر زبان رسمي ملت «است» ميباشد. ملت «است» يكي از كهنترين و اصيلترين بازماندههاي اقوام آريايي ايراني و تنها مردماني هستند كه پس از گذشت چند هزار سال كليه سنتها و آداب و رسوم ايران باستان را حفظ كرده و تا به امروز به زبان ايران باستان گفتگو ميكنند. سرزیمن ملت «است» به صورت دو حكومت خودمختار «است شمالي» و «است جنوب» در خاك روسيه در ناحيه قفقاز واقع است. «استها» خود را «ايرون» زبان و خود را «ايروني» و سرزمين خود را «ايرستان» يعني سرزمين «ايرها» يا «ايرانيها» مينامند. از سویی در چند سال اخیر روابط روسیه و ایران سیر نزولی داشته است. صنعت نظامی روسیه بر اثر تحریمهای ایران میلیاردها دلار از دست داده است. ولی اوضاع در حال تغییر است. تغییرات اساسی در سیاست خارجی روسیه در حال رخ دادن است و این تغییرات با به قدرت رسیدن پوتین شتابی سریعتر به خود گرفتهاست که یکی از اساسیترین برنامههایش گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران میباشد. از مهمترین این عملکردها آموزش زبان روسی در ایران است. روسیه با فرستادن معلمان روسی به ایران بدین منظور میتواند گامی مهم در جهت این هدف بردارد. روسیه در سال ۲۰۰۹ کتابی در جهت فراگیری زبان روسی منتشر کرده که با فرهنگ کشورهای فراگیر همخوانی داشته باشد. این کتاب در حال حاضر اولین کتاب آموزش در سطح بالا در ایران محسوب میشود. چنین اقدامی در جهت افزایش و ترقی آگاهی دو کشور از آثار ادبی یکدیگر مطمئناً بسیار سودمند خواهد بود. منابع: - البرز،فرهنگ و ادبیات روسیه (تاریخچه اشنایی مردم روسیه با فرهنگ و ادبیات فارسی) http://russiaintro.blogfa.com/post-۲۰.aspx - نرگس محمدی بدر،نقش ترجمه در تعاملات فرهنگی ایران و روسیه،پژوهش زبان های خارجی،شماره ۴۳،بهار ۸۷،ص ۱۲۵ - لیلا عسگری؛برخی تبادلات زبانی روسی و فارسی،خرداد و تیر ۸۹ http://www.hakhamaneshian.net/ftopicp-۶۰۹۶.html www.anthropology.ir - لیلا عسکری، همان - علیرضا حکمت، آموزش و پرورش در ایران باستان، موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، ۱۳۵۰ نويسنده: صغری یاقوتی، عضو شوراي فرهنگي ايراس