Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

سوريه اولين آزمون «صلح گرم» آمريكا و روسيه

$
0
0
 بی‌شک در روزهای کنونی که دنیا با بحران سوریه مواجه است، دوره‌ای حساس و تعیین‌کننده در نظم ساختار نظام بین‌الملل در حال رقم خوردن است. البته دلیل اصلی آن به تحولات داخل سوریه باز نمی‌گردد بلکه به بازی قدرت‌ها بویژه آمریکا و روسیه وابسته است و ادامه این روند می‌تواند به تثبیت یا تغییر ساختار کنونی نظام بین‌الملل بینجامد. از روز چهارشنبه گذشته که سلاح شیمیایی در منطقه غوطه شرقی دمشق به کار رفت، نوع موضع‌گیری مقامات آمریکا و همچنین برخی از متحدانش همچون انگلیس باعث شد تا دنیا خود را آماده جنگی دیگر در منطقه خاورمیانه کند. بخصوص که باراک اوباما به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۲ تاکید کرده بود خط قرمز واشنگتن در تحولات سوریه استفاده از سلاح شیمیایی است. در این اینجا معنای خط قرمز کاملا مشخص است و نمی‌توان جز حمله تفسیر خردپسند دیگری برای آن ارائه داد. اما این اتفاق هنوز رخ نداده و حتی از شدت روزهای اولیه‌اش کاسته شده است. سوریه، بازتاب ایدلوژی‌های فروخفته اما منتظر آنچه که امروز در سوریه می‌گذرد برآمده از تحولاتی است که استارت اولیه آن در آخرین روزهای سال ۲۰۰۹ خورد و در رسانه‌های دنیا به نام «بهار عربی» و در ایران به نام «بیداری اسلامی» شهرت پیدا کرد. سوریه تا مارس ۲۰۱۱ از تغییراتی که یکی یکی دامن تونس، مصر، لیبی و یمن را گرفته بود مصون ماند اما آتش آن به بالاخره به دمشق هم رسید. با این تفاوت که از دیدگاه سیاست آمریکایی جنس و چشم‌انداز تحولات سوریه از دیگر کشورها متفاوت بود. سوریه کشوری مخالف بود که می‌بایست بهره برداری‌های دیگری از آن می‌شد که هم تحولات منطقه کنترل و مدیریت می‌شد و هم شکافی در ائتلاف و اتحاد ضد آمریکایی در منطقه شکل می‌گرفت. نوع بازی کشورهای متحد و نزدیک به آمریکا همچون اسراییل، ترکیه، عربستان، قطر، اردن و ... همچنین برخی از اشتباهات دولت بشار اسد به بحران شکل گرفته در سوریه عمق داد، به گونه‌ای که پس از گذشت حدود ۳۰ ماه از تحولات این کشور کمتر راه حلی برای برون رفت از آن به ذهن می‌رسد و به همین دلیل گره دنیا در همین جا واقع شده و سوریه تبدیل به گرانیگاه تحولات بین‌المللی بین قدرت‌ها شده است. جدای از تحولات چند سال گذشته و نوع بازی بازیگران، سوریه در حال حاضر به مامن ایدئولوژی‌های بنیادگرای فروخفته چند دهه گذشته تبدیل شده است و خطر اصلی در همین جاست. نگاهی به مخالفان داخلی سوریه نشان می‌دهد که دست کم سه طیف در آن حضور فعال دارند. ارتش آزاد و گروه‌های نزدیک به اخوان‌المسلمین سوریه که مورد حمایت آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه و قطر هستند. (نگاه غرب به این طیف حداقلی است) البته در این میان رگه‌هایی از سلفی‌گری وجود دارد که تفکیک‌پذیری آنها به دلیل شدت و عمق تحولات ناشدنی است، گروه دوم سلفی‌‌هایی هستند که مورد اعتماد و حمایت عربستان سعودی هستند و گروه دیگر که خطرات تشکیلات شبکه‌ای آنها بسیار بیشتر است به القاعده باز می‌گردند. از این سه طیف، اخوان شبکه‌ای عربی-مصری با قدمت بیش از ۸۰ سال فعالیت سیاسی است و عمده کشورهای خاورمیانه و حتی ورای آن را مورد هدف قرار داده است. (اخوان سوریه حدود یک دهه پس از اخوان مصر شکل گرفت). سلفی‌گری از زمان پا گرفتن خانواده سعودی در عربستان و قدرت‌گیری اقتصادی سعودی‌ها، در کشورهای مختلف مشغول به فعالیت است. حتی آمریکا در بسیاری از اوقات مواضع آنها را در کشورهای دیگر از جمله آفریقا مورد هدف نظامی قرار می‌دهد. این یکی از حلقه‌های فصل و اختلاف بین آمریکا و عربستان است که با توجه به عمیق بودن مسئله کمتر به دید می‌آید. به این دلیل که نقاط اشتراک دو طرف و همچنین سکوت آنها در قبال این اختلافات باعث پنهان ماندن این شکاف عمیق شده است. اما گروه سوم که بخش عمده همان رادیکالیسم دینی سیاسی و عقده فروخفته برآمده از لیبرالیسم است، به القاعده مربوط می‌شود که تقریبا شبکه‌ای جهانی ایجاد کرده و در عمق برخی از کشورهای اسلامی ریشه دوانیده است. نوع رابطه بین آمریکا (اندیشه لیبرالیسم که در دوره جنگ سرد و همچنین پس از آن نگاهی کاملا تندروانه و حتی حذفی علیه کمونیسم و سپس اسلام گرایی سیاسی داشته است) و شبکه القاعده بازتولیدی است. نه تنها بر اساس اذعان هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه سابق آمریکا این طیف ساخته دست آمریکا در دوران حمله شوروی سابق به افغانستان است بلکه اندیشه تندروانه لیبرال آمریکایی در برابر دنیای اسلام زمینه‌های بازتولید چنین بنیادگرایی‌ای را فراهم کرده است. بنابراین آنچه امروز در سوریه دیده می‌شود ‌حلقه‌هایی در هم از این سه مجموعه است که با احتساب زیرشاخه‌ها حدود ۵۰ گروه مسلح را تشکیل می‌دهند که مبارزه میدانی با آنها به سادگی امکان‌پذیر نیست. البته در این میان نباید نوع رفتار و خواسته کردهای سوریه و منطقه را فراموش کرد. شک و هراس آمریکا برای پذیرفتن تغییر! آمریکا یکی از اصلی‌ترین و تاثیرگذارترین بازیگران در تحولات سوریه است که برای آن ابزارها و دلایل زیادی هم دارد. جهت‌گیری سیاست‌خارجی و نظامی این کشور پس از روز چهارشنبه گذشته که سلاح شیمیایی در سوریه مورد استفاده قرار گرفت، به سمت حمله نظامی جهت پیدا کرد. نوع القاء دولتمردان آمریکا به گونه‌ای بود که افکار عمومی دنیا، جنگ (نه مشروعیت آن را) را پذیرفتند. اما واشنگتن تنها پس از گذشت چند روز عقب‌نشینی معنی‌داری کرد. برای اینکه به چرایی این عقب نشینی زودهنگام پرداخته شود باید چند مسئله را مورد نظر قرار داد. ابتدا اینکه باراک اوباما از همان دوران مبارزات انتخاباتی در اواخر سال ۲۰۰۸ خود را با رویکرد چندجانبه‌گرای و فاصله گرفتن از یک‌جانبه‌گرایی هشت سال گذشته معرفی کرد. کنار کشیدن از جنگ عراق و همچنین جنگ افغانستان در سال ۲۰۱۴ گویای آن است که وی به ادامه جنگ نمی‌اندیشد تا چه رسد به آغاز جنگی دیگر. مسئله دوم به جایزه صلح نوبل مربوط می‌شود که به خاطر موضع گیری‌های صلح‌طلبانه در همان روزهای اول آغاز کار به وی اهدا شد و این جو روانی را ایجاد کرد که او بیش از هر چیز در پی صلح و آرامش بین‌المللی است. مسئله بعدی به اختلافات و شکاف‌هایی بر می‌گردد که در بین قدرت‌های جهان شکل گرفته است. نشانه‌های زیادی وجود دارد که نظام بین‌الملل و سیاست دولت‌ها از دو دهه پیش بسیار تفاوت کرده است. جدای از نوع نگاه روسیه و چین به تحولات دنیا، اختلافات و شکاف‌هایی در بین کشورهای اروپایی با آمریکا وجود دارد. آلمان همواره یکی از منتقدان و معترضان زیرپوستی سیاست‌های آمریکا بوده است. اما آنچه که در بحث روزهای اخیر حمله به سوریه خود را بیش از همه نمایان کرده به نوع رفتار انگلیس به عنوان متحد بی‌چون و چرای جنگ‌های اخیر آمریکا است. با اینکه دیوید کامرون، نخست‌وزیر محافظه‌کار انگلیس از اولین کاندیداها و مشوقان جنگ با سوریه به شمار می‌رفت، نتوانست از پارلمان رای اعتماد بگیرد. نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد که پارلمان انگلیس از سال ۱۷۸۲ یعنی درست روزهایی که آمریکا به دنبال انقلاب و استقلال از انگستان بود، به همه لوایح جنگی دولت رای مثبت داده است اما این موافقت در جنگ آمریکا با سوریه متوقف شد. حتی دیده می‌شود که ۱۰ وزیر کابینه کامرون به این لایحه نظر منفی داده‌اند. اگر چه هنوز بحران میل به حمله از سوی آمریکا فروکش نکرده است اما این مسائل نشان می‌دهد که تغییرات زیادی در حال شکل گرفتن است و ساخت نظام بین‌الملل در حال پوست اندازی و خارج شدن از دوره گذار و تثبیت دوره‌ای جدید است که البته با تنش‌های فراوانی روبرو است که در حال حاضر تاوان آن را مردم سوریه می‌دهند. نوع موضع‌گیری در سیاست‌خارجی و نظامی آمریکا و همچنین شرایط بین‌المللی گویای آن است که اگر آمریکا به سوریه حمله نکند زمینه‌ها و شرایط «تغییر» برای ورود به دوره «نظم جدید بین‌الملل» را که روسیه، چین و دیگر کشورهای موافق و متحد آنها در آن حضور فعال دارند، پذیرفته است. این رویکرد دست‌‌‌‌‌کم در دولت کنونی آمریکا به همین معنا است. با اين وجود با سپرده شدن تصميم به كنگره اوباما به دنبال سهيم كردن جمهوري‌خواهان در بحران سوريه است تا در صورت بروز شكست احتمالي راه‌گريز براي خود باقي بگذارد. استقبال روسیه از تغییر! روسیه طی سده‌های گذشته نشان داده است که همواره یکی از قدرت‌های تاثیرگذار بوده است. این مسئله در دوره‌های کمونیستی، تزاری و امپراطوری خود را نشان داده است. بنابراین همواره دارای شخصیت و پرستیژ بین‌المللی برای افزایش قدرت بوده است که البته در برخی از دوره‌های تاریخی همچون بسیاری از کشورهای دیگر با وقفه‌هایی مواجه بوده است. دهه پایانی ۱۹۹۰ از جمله آنها است. حتی در این دوره فدراسیون روسیه به دنبال راهی برای بازگشت به قدرت است که در سال ۲۰۰۰ آن را با شخص ولادیمیر پوتین پیدا می‌کند. اراده به بازگشت پوتین را بیش از همه می‌توان از دوره سوم ریاست‌جمهوری آن در سال ۲۰۱۲ که انتظار می‌رود تا ۲۰۲۴ طول بکشد، مشاهده کرد. روسیه در سال‌های ابتدایی با توجه به رویکرد یکجانبه‌گرای بی‌مهابای جورج بوش علیه جنگ‌های افغانستان و عراق موضع خصمانه‌ای نگرفت. چون هنوز زمینه‌های لازم برای موضع گیری صریح و رودرو وجود نداشت. پوتین حتی قطعنامه شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در لیبی در سال ۲۰۱۱ را با اصلاحیه‌هایی پذیرفت، اما خطای ناتو در لیبی که با هشدارهای جدی مسکو همراه بود، راه روسیه را به طور مشخصی برای پیاده کردن امیال روسی جهت بازگشت به ابرقدرتی دنیا و همچنین تغییر ساخت کنونی نظام بین‌الملل باز کرد. بنابراین تلاقی بین دو قدرت در سوریه شکل گرفت تا اولین گام‌های ورود به عصر «صلح گرم» شکل بگیرد. در چنین شرایطی اگر آمریکا به سوریه حمله کند نشانگر آن است که تمایلی ندارد که روسیه قدرت قابل توجهی در نظام بین‌الملل ایفا کند و با این کار همه آروزها و تلاش‌های پوتین را دست کم برای سال‌ها از بین خواهد برد. در این معنا حمله به سوریه، حمله به روسیه است که البته روسیه نشان داده که در این باره عاری از واکنش نخواهد بود. اما اگر آمریکا دست به چنین اقدامی نزد نه تنها به معنای پذیرش بازگشت روسیه به گستره بین المللی است بلکه رای به تغییر ساختار نظام بین‌الملل و عقب‌نشینی گام به گام از رهبری تک سویه جهان داده است. مسئله که دونالد رامسفلد بر روی آن دست گذاشته و تاکید کرده با این رفتار اوباما، دنیا دچار خلع رهبری شده است. البته پوتین کاملا آگاه است که در این مسیر مشکلات فراوانی را پیش رو دارد که نگاه و برنامه‌های پنهانی آمریکا برای فروپاشی فدارسیون روسیه همچون اتحاد شوروی، تنش آفرینی سیاسی مذهبی در داخل و حواشی مرزهای روسیه به همراه جنگ‌های اقتصادی و امنیتی از جمله آنها است. اما این بار پوتین با اراده معطوف به «تغییر» آمده تا شعار اولیه اوباما در کرملین تعبیر شود. بنابراین برای روشن شدن این موضوع که دنیا به کدام سمت پیش خواهد رفت باید منتظر تحولات بعدی بخصوص در سوریه بود. نويسنده: رضا حجت شمامی، عضو شوراي نويسندگان ايراس

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>