Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

"ترس و تنهايي" در آثار شستاكوويچ

$
0
0
ايراس: کتاب "ترس و تنهایی" یکی از آثار نادری است که یک نویسنده ایرانی به تمامی به آهنگسازی مدرنیست یعنی دمیتری شستاکوویچ (۱۹۰۶ – ۱۹۷۵) اختصاص داده است. موضوع اصلی کتاب بررسی ۱۵ کوارتت برای سازهای زهی است که آهنگساز بزرگ "اتحاد شوروی" بین سال‌های ۱۹۳۸ تا یک سال پیش از مرگ (۱۹۷۴) تصنیف کرده است. اما کتاب همچنین به تفصیل به زندگی و آثار این آهنگساز بزرگ قرن بیستم پرداخته است. کارنامه هنری شستاکوویچ و به ویژه دوگانگی آشکار در آثار او تنها در پرتو زمانه‌ی پرتب و تاب او قابل درک است. آقاي بابك احمدي، نویسنده‌ي كتاب در گفتگوي زير بيشتر پيرامون اين هنرمند برجسته سخن مي‌گويد؛شستاكوويچ از نگاه شما كيست؟ شستاكوويچ يكى از مهم‏ترين آهنگ‏سازان سده‏ى بيستم است. موسيقى او سرچشمه‏هاى متعددى دارد، از يك‏سو ادامه‏ى سنت نورمانتيك آلمانى است و از اين‏نظر متأثر از آثار مالر بود، در عين‏حال كارهاى او ريشه‏ى عميقى در سنت موسيقى روسى دارند. آثار موسورگسكى و آثار مدرن روسى كه مهم‏ترين بيان‏گر آن استراوينسكى بود بر او تأثير گذاشته بودند. از سوى ديگر، سنت موسيقى فرانسوى و نوآورى‏هاى دبوسى و راول، و تداوم آن موسيقى در آغاز سده‏ى بيستم از نظر شستاكوويچ دور نمانده بود. نسبت به پيشرفت‏هاى موسيقى دوران‏اش هم نظر مساعد داشت. تجربه‏هاى موفقى در زمينه‏ى موسيقى آتنال داشت و دلباخته‏ى موسيقى آلبان برگ بود. اپراهاى او نمايان‏گر تأثيرپذيرى از اپراى ويتسك برگ هستند. نگاه بنيان‏گذار موسيقى آتنال و سريال يعنى شونبرگ هم به كارهاى او مثبت بود و او را همراه با سيبليوس دو تجربه‏گر موفق در زمينه‏ى ساختن سمفونى در آن روزگار دانسته بود. هرچند هنوز هم زمزمه‏ى انتقادهايى به موسيقى شستاكوويچ شنيده مى‏شوند (مثلاً پير بولز آثار او را سنت‏گرا و كهنه مى‏داند) اما اين مخالفتى ضعيف در قياس با پذيرش آثار او به عنوان يكى از درخشان‏ترين تجربه‏هاى موسيقايى سده‏ى بيستم است. امروز در برنامه‏ى كنسرت‏هاى موسيقى كلاسيك در اروپا، آمريكا، روسيه و ژاپن آثار شستاكوويچ بيش از هر آهنگ‏ساز سده‏ى بيستم اجرا مى‏شوند و اين گفته كه او بتهوون سده‏ى بيستم است تعجب كسى را برنمى‏انگيزد. هر ماه اجرايى تازه از آثار او به شكل‏هاى مختلف در كنسرت‏ها و ديسك‏هاى فشرده ارائه مى‏شوند. نزديك چهل سال پس از مرگ‏اش كه در پى بيمارى‏هاى طولانى و دردبار بود ارزش كار بزرگ او دانسته شده است. با توجه به عنوان كتاب شما "ترس و تنهايى"، حضور ترس و اضطراب در آثار شستاكوويچ تا چه حد ملموس است؟ اين ترس از كجا ناشى مى‏شود؟ عنوان كتاب "ترس و تنهايى" را مديون كتابى قديمى هستم. در اوايل رنسانس ايتاليا، به دقت در سال ۱۴۵۵، نويسنده‏اى به نام جيان فرانچسكو پوجيو براچولينى كتاب مصيبتِ وضعيت بشرى را نوشت. اين مرد نابيناى تلخ‏انديش برخلاف تمام انديش‏مندان و نويسندگان دوران‏اش نسبت به پيشرفت زندگى اجتماعى و آينده‏ى بشر سخت بدبين بود. به گمانم نخستين منتقد جدى مدرنيته بود وقتى از خود آن و عنوان‏اش هنوز اثرى نبود! براچولينى در اواخر كتاب‏اش نوشته: «زندگى ما را در ترس و تنهايى رها مى‏كند»، و معتقد است از اين دو گريزى نيست. در مورد شستاكوويچ ترس و تنهايى آشكارا به زندگى در سايه‏ى حكومتى توتاليتر و سركوب‏گر بازمى‏گردد. چنان كه در كتاب نوشته‏ام شستاكوويچ به گونه‏اى ژرف مخافت و نكبت زندگى با رژيمى خونخوار را حس كرد و مزه‏ى سركوب، سانسور و عدم امنيت را چشيد. شمارى از نزديك‏ترين افراد در خانواده‌اش و از ميان دوستان‏اش، قربانى ماشين جهنمى استالين در گولاگ شدند. بى‏شك اين همه در آثارش منعكس شده‏اند. دردبارترين و زيباترين نمونه‏اش موومان سوم سمفونى پنجم است. از نظر شما برترين و ضعيف‏ترين آثار شستاكوويچ كدام‏اند و اصولاً چرا تا اين حد تفاوت در آثار وى مشاهده مى‏شود؟ كم‏تر آهنگ‏سازى را در تاريخ موسيقى مى‏توان يافت كه تمامى آثارش حتا از سوى سرسخت‏ترين مدافعان‏اش پذيرفته شده و جملگى باارزش و مهم ارزيابى شده باشند. از نظر من (با تاكيد بر اين كه اين نظرى شخصى است و مى‏دانم بسيارى با آن همراه نيستند) باخ و برامس دو آهنگ‏سازى هستند كه هرچه ساخته‏اند باارزش و بزرگ است. شايد بتوانم مالر، دبوسى و آلبان‏برگ را هم نام ببرم. شستاكوويچ هم از اين نظر استثنا نيست. اما كارهاى بزرگ او كه شمارشان به شكل سرسام‏آورى زياد است نبوغ‏آميز هستند. تمام آثار مجلسى‏اش و به‏ويژه كوارتت‏هاى‏اش، دو اپرا، بيش‏تر سمفونى‏ها، آثار آوازى و آن‏چه براى پيانو نوشته مهم و بزرگ‏اند. حتا در «آثار ضعيفى» كه عمدتاً سفارشى بودند و به سوداى جلب نظر استالينيست‏ها ساخته شده بودند ملودى‌هاى زيبا و تركيب‏هاى بديع موسيقايى يافت مى‏شوند. يعنى درست همان زبان شخصى بازمانده از تجربه‏هاى مدرنيستى و فوتوريستى جوانى كه حال بوروكرات‏هاى مسكو را مى‏گرفت و سبب مى‏شد او را سرزنش كنند كه فرماليست شده و از خلق بريده و رفيق امپرياليست‏ها شده! با توجه به آثار پيشين شما كه در زمينه‏ى مباحث فلسفى و حول محورهايى چون هرمنوتيك و مكتب فرانكفورت بود چه قابليت‏هايى در شستاكوويچ نظر شما را جلب كرد؟ كار فكرى من بيش‏تر در گستره‏ى فلسفه است. درسى كه خوانده‏ام فلسفه است و بخش اصلى كتاب‏هايى كه خوانده‏ام در اين حوزه است. شايد به نظر طبيعى بيايد كه هنر مورد علاقه‏ام هم به فلسفه نزديك باشد، اما چنين نيست. سينماى برسون، تاركوفسكى، دراير، ازو، برگمان و رمان‏هاى پروست و جويس و تئاتر بكت بى‏شك بار فلسفى دارند، ژرف و فكربرانگيزند اما من آن‏ها را به اين دليل دوست ندارم يا بهتر است بگويم به دليل مهم‏ترى دوست دارم. آن‏چه توجه مرا به خود جلب مى‏كند روش بيان، سبك، انسجام ساختارى، نوآورى در بيان هنرى، و در يك كلام منش هنرى يا به قول ارسطو پوئتيك آثار هنرى هستند. اين‏ها معيارهاى ارزش‏گذارى را در ذهن من پديد مى‏آورند. هرگز نخواستم هنر را تابع يا فرمان‏بر فلسفه بدانم و ببينم. هنر دنيايى مستقل است و قوانين و منطق خودش را دارد. آن‏چه در آثار بزرگ شستاكوويچ مرا به خود جلب كرده همان‏هاست كه در بسيارى از آهنگ‏سازان محبوب‏ام يافتنى است. همان‏ها كه در بالا برشمردم: نوآورى، اقتدار سبك، انسجام ساختارى و تعهد مطلق به هنر. من موومان‏هاى دوم و چهارم كوئينتت پيانوى شستاكوويچ را با هيچ چيز در دنيا عوض نمى‏كنم. نظر شما درباره‏ى موسيقى متن‏هايى كه شستاكوويچ براى فيلم‏ها ساخته چيست؟ همه يك‏دست نيستند. برخى درخشان‏اند، مثل موسيقى معروفى كه براى فيلم هملت كوزينتسف ساخت، يا موسيقى متنى كه در جوانى براى فيلم بابل جديد كوزينسف و ترائوبرگ (۱۹۲۸) ساخت (در هشت صحنه و نزديك دو ساعت) و موسيقى متنى كه در آخرين سال‏هاى زندگى براى فيلم سالى هم‏چون تمام زندگى (۱۹۶۵) ساخت (۹ قطعه كه يكى به نام «بدرود، يك مونولوگ» خيلى زيباست). همواره آرزو داشتم لذت شنيدن والس خرمگس، والس سوفيا پروفسكايا، مارش عزاى شهروند بزرگ را با ديگران تقسيم كنم. به عقيده‏ى شما آيا رابطه‏اى ميان ديدگاه‏هاى شستاكوويچ و تاركوفسكى وجود دارد؟ آن‏ها دو هنرمند روسى بودند كه تقريباً به دو نسل تعلق داشتند اما با مسائل يا بهتر است بگويم مصايب مشتركى روبرو بودند و بيش و كم دنياى مشتركى داشتند. هردو در گستره‏ى رشته‏ى هنرى‏شان به مدرنيسم نزديك بود و برچسب فرماليست از سوى حكومت به هر دو زده مى‏شد. هردو كوشيدند دنياى ويژه‏ى خود را بسازند و روش بيان منحصربه‌فرد خود را تكامل دهند. هر دو به ژرفاى رنج و درد انسان نزديك شدند و در بيان جهان درونى و معنوى انسان معاصر كوشيدند. اما تاركوفسكى بينشى عارفانه داشت كه شستاكوويچ هيچ نزديكى با آن نداشت. به هر حال دو تن از بزرگ‏ترين هنرمندان روسيه‏ى سده‏ى پيش بودند و شباهت انديشه‏ها و كارهاى‏شان جاى تعجب ندارد. بعد از كتاب‏هاى "ترس و تنهايى" و "موسيقى‏شناسى" آيا هم‏چنان به نگارش در حوزه‏ى موسيقى علاقه داريد و آن را جزو برنامه‏ى آتى خود مى‏بينيد؟ براى من موسيقى عزيزترين هنرهاست. اما استعداد موسيقايى ندارم و فقط شنونده‏ى خوب و پيگيرى هستم. اطلاعات فنى من از موسيقى خيلى كم است و هرگز نتوانسته‏ام از هيچ سازى چند نت خوش‏آهنگ بيرون بكشم! درنتيجه، فقط مى‏توانم از حس و لذت شخصى‏ام بنويسم و نه بيش. كتاب موسيقى‏شناسى به رغم نام پر ابهت‏اش بيش‏تر كتابى است براى دانشجويان و هنرآموزان موسيقى تا با رشته‏هاى ديگر آشنا شوند و نسبت مباحث نظرى، فلسفى و زيبايى‏شناختى را با موسيقى بهتر بشناسند. خلاصه، ادعايى در موسيقى‏شناسى ندارم و بهتر است كه نداشته باشم. چند سالى است گرفتار يك كتاب مفصل فلسفى هستم و فكر و ذكرم اين است كه تا در اين دنيا هستم كتاب را به جايى برسانم. اما وسوسه‏ى نوشتن كتابى درباره‏ى آثار موسيقايى كه دوست دارم در دلم است، همانند كارى كه در تصاوير دنياى خيالى با فيلم‏ها و سينما كردم. بيان عشق به آثارى كه به زندگى‏ام معنا داده‌اند. بى هيچ ادعاى ديگرى. از سوييت‏هاى ويولونسل باخ تا آخرين كوارتت‏ها و سونات‏هاى پيانوى بتهوون و آثار آوازى برامس و خلاصه آن‏چه بى‏شك بزرگ‏ترين لذت‏ها بود در اين زندگى اندوهبارى كه با ترس و تنهايى گذشت. با تشكر از آقاي احمدي كه وقت خود را در اختيار موسسه ايراس قرار دادند. تهيه و تنظيم: مرضيه موسوي

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>