Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

تحليل سياست‌هاي روسيه در قبال بحران سوريه

$
0
0
سیاست روسیه در خاورمیانه گذشته دیرینه‌اي دارد. در زمان اتحاد شوروی با نگاه ایدئولوژیکی به خاورمیانه نگریسته می‌شد و بر اساس پندارهای مارکسیستی و لنینیستی‌ و انواع تعامل و جریان‌های که در حوزه توسعه‌ای راه رشد غیرسرمایه‌داری وجود داشت این جغرافیا را تحلیل می‌کردند. شوروي سعی می‌کرد در خاورمیانه با جریان‌های شبه‌سوسیالیزم و یا ناسیونال-سوسیالیزم پیوندهای خود را دنبال کند. از این منظر سیاست روسیه در سوریه در زمان جنگ سرد عمدتا معطوف به مسائل ایدئولوژیک و محدود کردن محیط مانور آمریکا در خاورمیانه و به دنبال افزایش جایگاه و افزایش تعاملات خود در خاورمیانه بود. بعد از فروپاشی عملا روسیه یک دوره خلاء حضور و تعامل با كشورهاي همسوی اتحادیه شوروی را تجربه كرد. به طوري كه در این دوره حزب بعث سوریه دچار یک نوعی خلاء حامي شد و عملا تلاش کرد تا در شرایط جدید وضعیت خود را مدیریت کند و بتواند کاهش حمایت‌های اقتصادی اتحاد شوروی را جبران کند. در واقع بعد از این دوره است که تقریبا می‌توان گفت با بحث بیداری اسلامی دو یا سه اتفاق در اين زمینه ایجاد می‌شود و روسیه جدید نیازمند واکنش می‌شود. ترکیه‌ كه تا قبل از بیداری اسلامی در کنار سياست‌های همسو با ایران بود از این موضع خارج شد و با موضوع سوریه به یک رقابت جدید منطقه‌ای و افزایش آن روی می‌آورد. ولی همزمان این موضوع در حوزه روسیه تفاوت دارد؛ یعنی روسیه تا قبل از اینکه مسئله لیبی پدید آيد در حوزه چگونگی تعاملش با ایران در خاورمیانه سیاست بی‌تفاوتی داشت ولی بعد از اتفاقات بیداری اسلامی می‌بینیم که سیاست روسیه با ایران همسویی بیشتری پيدا مي‌كند. به این معنا که پدیده سوریه منجر به این شد که کیفیت سیاست‌های همسو در منطقه دچار تغییرات شود. ترکیه‌ای که تا قبل از این در کنار ایران بود در حوزه رقابت قرار گرفت ولی روسیه‌ای که بی‌تفاوت بود با تفاوت شد‌. اینجاست که می‌بینیم تحولات سوریه چه تاثیری به کیفیت یارگیری روسیه در خاورمیانه می‌گذارد. روسیه که تا قبل از تحولات بیداری اسلامی در منطقه یک سیاست پرگما اکونومیستی را دنبال می‌کرد اکنون در بحث ژئوپليتیک یک سیاست کاملا امنیتی و یک سیاست کنش‌گری فعال را دنبال می‌کند و منجر به این می‌شود که روسیه در بحث تغییر نوع بازی خود در سوریه، با توجه به عبرت‌های که در پدیده لیبی مشاهده کرده بود، فعال شود. از طرف دیگر روسیه بطور سنتی با جریان‌های خرد سیاسی و یا غیر دولتی فعال در منطقه ارتباطاتی داشت. در نحوه تعاملش با حماس، حزب الله و... سعی می‌کرد امتداد خودش را در جریان دوران جدید حفظ کند ولی به این صورت نبود که روسیه بخواهد بصورت فوری یک نوع پاسخ سیستمی به غرب را دنبال کند‌. سوریه منجر به این شد که دیپلماسی روسیه از یک شجاعت جدیدی در بحث چگونگی فاصله‌یابي‌اش از غرب برخوردار شود. بعد از تند شدن تحولات منطقه روسیه احساس کرد در حوزه ژئوپلیتیکی احتمال خسارت دارد و لذا همسویی بیشتری با بخش‌های نظامی و امنیتی را شکل دادند. اکنون باید دید تحولات سوریه برای روسیه تهدید بود یا فرصت؟ گروهی آن را تهدید تلقی می‌کنند و معتقدند که با توجه اینکه تنها نقطه اتکا روسیه در خاورمیانه سوریه است و اگر سوریه را از دست بدهد چیزی در خاورمیانه ندارد، لذا تحولات سوريه براي روسيه تهديد مي‌باشد و همزمان روسیه با توجه به فعالیت جنبش‌های سلفی رادیکال در شمال قفقاز بر خود لازم می‌دید تا خاکریز برخورد خود را از محیط سی. ای .اس به محدوده دیگری تغییر دهد. از سوی دیگر وقتی بحث انرژی در مدیترانه و ظرفیت‌های نفتی در لبنان مطرح می‌شود، احساس می‌شود که نقش روسیه بتدريج در تحولات سوریه از بعد تهدیدی به یک بعد فرصتی تبدیل می‌شود. روسیه خودش را امروز با توجه به موضوعاتي از قبيل تلاش‌هايی كه رژیم صهیونیستی و تركيه دارند، رکود در یونان، بحران در قبرس و... عملا بحث گازهای مدیترانه در یک وضعیت خاص پیدا می‌کند زیرا برخی مسئولان رژیم صهیونیستی می‌گویند ما در آینده می‌توانیم منبع گاز اتحادیه اروپا باشیم و با این ديد به منابع زیر زمینی مدیترانه می‌نگرند و قصد دارند تا خود را به یک رقیب تمام عیار برای گاز روسیه در اروپا بنمایند. روسیه با توجه به اینکه می‌خواهد معماری امنیتی اروپا را به وسیله انرژی انجام دهد و می‌خواهد انرژی را به زبان قدرت در اتحادیه اروپا تبدیل کند، همزمان سعی می‌کند هیچگونه ارتباطات و تعامل جدیدی در بخش گازی بين ايران و اتحاديه اروپا شکل نگیرد به همين خاطر سعی کرده از موضوع هسته‌ای ایران در چارچوب منفعل کردن مواضع ایران در معادلات گازی استفاده کند. با پیدایش این وضعیت در منابع مدیترانه، به عنوان یک منبع رقابتی جدید به علاوه گاز شمال آفریقا كه الان اروپا صادر می‌شود، در نتیجه منابع را زیاد می‌کند و نقطه اتکا اتحادیه اروپا را گوناگون می‌کند و این گوناگونی منجر به این می‌شود که استراتژی روسیه در تعیین قیمت انرژی در جهان متاثر شود. به همین خاطر امروزه تردد شرکت‌های روسیه در لبنان به شدت فعال شده است تا فرصت‌ها و تهدیدات در مدیترانه را مدیریت کنند. روسیه در سوریه و مدیترانه با یک سری اهداف بلندمدت به معادلات نگاه می‌کند. از سوی دیگر بخشی از ابعاد تحولات سوریه، بحث امنیت مدیترانه است. در ایران هر زمانی که به موضوع سوریه نگاه می‌کنيم معمولا از جغرافیایی زمینی خاورمیانه به آن مي‌نگريم، اما نگاه روسیه در شرایط فعلی بصورت معادلات ترکیبی است. روسیه در شمال با تضعیف مواضع خود در بالکان ( باتوجه به اتفاقاتی که در صربستان، کوزوو، هرزه‌گوین و یوگسلاوی افتاده بود) رویرو شد و از سوی دیگر در شمال آفریقا نقطه اتکا روسیه، لیبی بود(به عنوان جای پای سنتی نظامی روسیه) که آن را عملا از دست داد و به دست غرب افتاد و پس از رفتن قذافی نقطه اتکا روسیه در شمال آفریقا به شدت تضعیف شد. به همین خاطر روسیه مجبور است که هر طور شده به خاطر حضورش در امنیت مدیترانه، سوریه را برای خودش حفظ کند و بی‌دلیل نیست که ناوگان دریایی خود را افزایش می‌دهد. روسیه به سوریه به عنوان یک ضلع قدرت در مدیترانه نگاه می‌کند. روسیه سعی نموده نقش مدیریت بین‌المللی‌اش بیشتر از نحوه حضورش در داخل سوریه جلوه پیدا کند. مسكو همیشه سعی کرده با یک ادبیات دمکرات‌تر از غرب و یا یک نگاه وستفالیايی نسبت به شرایط به سوریه نگاه کند، از سوی دیگر جمله معروف لاوروف که می‌گوید آینده جهان با توجه به نوع چگونگی شکل‌گیری شرایط جدید در سوریه پدید می‌آید قابل توجه است‌. این صحبت شعار نیست و بیانگر این است که آیا سوریه پایان مداخله و دولت‌سازی توسط غرب است؟ یا آغاز مرحله جدیدي از دولت‌سازی توسط ملت‌ها در خاورمیانه است؟ از این نظر سوريه برای روسیه یک بعد حیثیتی پیدا می‌کند و وقتی آن را با چگونگی آینده‌سازی قدرت در جهان و نه صرفا بازی ژئوپلیتیکی پیوند می‌زند، بیانگر ارزشی است که سوریه برای مسكو دارد. از طرف دیگر با توجه به تغيیر بازی میدانی در سوریه، یعنی تحولاتی که در سوریه انجام شد، وضعيت غرب در يك شرايط پارادوكسيكال قرارگرفت لذا غرب نوع حمايت‌هايش را با تاخير و گزينشي انجام مي‌دهد. حتي نگاه غرب در سوريه با توجه به مواضع روسيه تا حدودي متاثر مي‌شود. مثلا آلمان‌ها نگاهشان با نگاه فرانسه و انگليس به سوريه متفاوت است. و اين بخاطر نوع تعامل آلمان با روسيه نيست؛ از آنجايي كه آلمان مي‌خواهد هاب انرژي اتحاديه اروپا شود، از اين منظر بايد ملاحظات روسيه را در نظر بگيرد. نهايتا روسيه در شرايط جديد موفق شده است غرب را به ژنو دو بكشاند. ژنو يك تقريبا ناقص تمام شد ولي ژنو دو كه اتفاق مي‌افتد بيانگر اين است كه يك تغيير در صحنه رخ داده است و همزمان غرب هم دارد تاكتيك خودش را نسبت به ژنو يك و ژنو دو در برابر روسيه و جريان حامي سوريه در منطقه تغيير مي‌دهد. سياستي كه غرب در ژنو دو دنبال مي‌كند بيشتر شبیه سياست مذاكرات هسته‌اي است، (سياست مذاكره و فشار) يعني همزمان كه تسليح كردن هر چه بيشتر اپوزيسيون را در سوريه تصويب مي‌كند وارد مذاكرات ژنو دو هم مي‌شود و اين يك سياست قابل ملاحظه است. در گذشته از اين سيستم تاكتيكي در ديپلماسي استفاده نمي‌كردند ولي الان غرب مي‌گويد مذاكره براي من حيثيت نيست يك سياست كنش دوگانه است و خودشان را محكوم به يك سناريو نمي‌كند. از سوی دیگر برای روسيه مذاكره پذير كردن اپوزيسيون سوريه در شرايط جديد قابل توجه است. به نظر مي‌رسد مسكو در بحث سوريه سياست تقابل و تعامل را همرمان دنبال مي‌كند و این پاسخی به سیاست چند گانه غرب است. 

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>