الكساندر سرگييويچ پوشكين ۲۶ مي (۶ ژوئن) ۱۷۹۹ در مسكو به دنيا آمد. وي شاعر، نويسنده، نمايشنامهنويس، عضو آكادمي روسي و بنیانگذار ادبيات مدرن روسي به شمار ميرود و برخی او را بزرگترین شاعر زبان روسی میدانند. اگر قبول داشته باشیم ادبیات روسیه با داشتن نامهای بزرگی در قرن نوزدهم همچون گوگول، تورگینيف، تالستوی، داستايفسکی، گانچاروف، چخوف و ... نقش بزرگی بر ادبیات جهان دارد، خواندن اثری از پوشکین نيز به عنوان یکی از ارتقادهندگان این ادبیات برای دوستداران ادبیات لازم به نظر میرسد. علاوه بر این، ادبیات هر جامعهای زاییدهي فرهنگ آن جامعه است، پس با مطالعه آثار نویسندگان هر فرهنگی حتی اگر در قالب رمان، شعر و نمایشنامه باشند، میتوان با فرهنگ آن جامعه تا حدودی آشنا شد و این مطلب در مورد نویسندگان روس به خوبی صدق میکند. پوشكين در خانوادهاي اصيل متولد شد و رشد يافت و اين اصالت خانوادگی در علاقه او به تاریخ و احترام به سنن و آداب و عشق به گذشته ملی تاثیر فراواني داشت و او را وارث بهترین سنتهای ملی ساخت. پدر پوشكين از خانوادههای اصیل روسی بود و مادرش نوه یک برده اتیوپیایی به نام آبراهام هانیبال و پسرخوانده تزار پتر کبیر بود که بعدها به مقامات بالایی دست یافته بود. پوشکین اولین اشعار خود را در پانزدهسالگی منتشر کرد. بعد از اتمام مدرسه، وی به خاطر سخنرانیهای انتقادیاش در حمایت از اصلاحات اجتماعی مجبور به ترک پایتخت شد و به سمت مولداوی رفت. در آنجا او عضو فیلیکی اتریا شد که برای آزادسازی و استقلال یونان از امپراتوری عثمانی فعالیت میکرد. از این گذشته او تحت تاثیر انقلاب یونان قرار گرفت. سال ۱۸۲۳ پوشکین به اودسا رفت و باز آنجا با حکومت درگیر و مجبور به تبعید شد. با این وجود او اجازه ملاقات تزار نیکولاس یکم را یافت. در ۱۸۳۱ پوشکین با نیکالای گوگول ملاقات کرد و تحت تأثیر داستانهای کمدیاش قرار گرفت. همان سال او با ناتالیا گانچارووا ازدواج کرد. پس از این ازدواج رفتوآمد او در دربار بیش از پیش افزایش پیدا کرد. ولی پس از اینکه تزاربه پیشنهاد لقب بسیار پایین درباری به وی قناعت کرد، او بسیار عصبانی و سرشکسته شد، زیرا قبل از همه همسر بسیار زیبای او مورد ستایش درباریان بزرگ (از جمله خود تزار) بود. سال ۱۸۳۷ بدهیهای پوشکین بسیار افزایش پیدا کرد. از طرف دیگر شایع شده بود که همسرش رابطه نامشروع با یکی از افسران فرانسوی به نام جرج دانتس دارد. پوشکین برای حفظ غرورش، معشوق احتمالی همسرش را در ۲۷ ژانویه ۱۸۳۷ به یک دوئل فراخواند. در این دوئل پوشکین از ناحیه شکم آسیب دید و دو روز پس از آن درگذشت، ولی طرف مقابلش، دانتس فقط یک جراحت جزئی از ناحیه دست پیدا کرد. پوشكين و ادبيات از منظر پوشكين ادبيات وسيلهاي است براي انعكاس واقعيتهاي زندگي كه بايد به مضامين اجتماعي و فكري جامعه درآميزد. پوشكين در «تراژديهاي كوتاه»، با بيان هيجانات و احساسات و مطرح كردن فرمانروايي «من» و نشان دادن همهجانبه شخصيت قهرمانان، گويي اثري رمانتيك خلق ميكند و با پرداختن به مسائلي چون درونبيني مبالغهآميز، مذهبگرايي و انديشيدن به مرگ، هستي و كائنات و انتخاب قهرمانان از ملل مختلف، گويي در حال اعمال ايدههاي مكتب رمانتيسم در صحنه تئاتر ميباشد و همين عوامل سبب شد كه به عنوان شاعر جهاني شناخته شود. در بسياري از آثار پوشكين مسائل و موضوعات خارجي، به خصوص شرقي به چشم ميخورد و شاعر علاقه زيادي به توصيف و انعكاس فرهنگ و سليقه شرقي از خود نشان ميدهد. از آثار برجسته وي در اين زمينه ميتوان به منظومههاي «زنداني قفقاز» و «قواره و باغچه سرا» اشاره كرد. سبك تقليد و تأسي در آثار پوشكين چشمگير است. او از موضوع و سبك آثار نويسندگان مختلفي چون شكسپير، كارامزين و... پيروي مي كرد و با استفاده از خلاقيت شاعرانه خود تغييراتي در اين شيوه ايجاد نمود. وي همچنين توجه بسياري به درژاوين، باتوشكوف و ژوكوفسكي داشت. داستانهای پوشکین پر از عشقهای پرشور است. داستانها حال و هوای شرقی دارند. زنان داستانها، زیبا و افسرده و مردان ناکام به تصویر کشیده میشوند. پوشکین اشعارش را در هواخواهی از آَزادی و لیبرالیسم میسرود اما بهترین اشعارش در باره عشق و طبیعت است. نمایشنامههاي او درام واقعی نیستد، بلکه بیشتر بررسیهای کوتاهی درباره شخصیت و موقعیت آنها است. مهمترین اثر نمایشی پوشکین را «بوریس گادونوف» ميتوان برشمرد که یک تراژدی تاریخی در قالب شعر آزاد است. این اثر نخستین گامی است که در زمینه تراژدی رمانتییک روسی برداشته شده است. پوشکین از سردمداران روسی مکتب رمانتیسم است. خیال پردازان قرن ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمیکردند بلکه آنگونه که میخواستند باشد تجسم میساختند؛ بنابراین رمانتیسم در برابر واقعگرایی بود. آنها برعکس کلاسیسیستها به خرد نمیپرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش میدادند و برای درک تمامیت عالم به نگرشهای زیباشناسانه و شهودی روی میآوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است. داستان «دختر سروان»، نمونهاي از يك داستان رمانتيك به شمار ميرود كه اولین بار در سال ۱۸۳۶، یک سال قبل از مرگ پوشکین چاپ میشود و شگفتا پوشکین نیز برای مبرا کردن معشوقش از اتهام بیعفتی همچون قهرمان داستانش دست به دوئل میزند ولی بمانند داستانی که خود خالقش بود، جان سالم از آن بدر نمیبرد. آری به واقع پوشکین نویسندهای رمانتیک بود و فقط به جهت اتهامی احتمالی خرد را به کناری گذاشت و احساسات را قبله خود قرار داد، همان طور که اشاره شد نتیجه نه تنها برای خودش خوشایند نبود بلکه مردم روسیه نیز از کسی که او را همه چیز خود میخواندند، محروم شدند و به این صورت خورشید یکی از مظاهر روسیه مدرن در روزی کوتاه غروب کرد. ماجراي «دختر سروان» ماجراي جوانی اشراف زاده در قرن هجدهم است كه به سن سربازی رسیده است و پدرش بر خلاف نظر مادرش او را به خدمت نظام میفرستد و از روابط خود استفاده میکند تا پسرش را به منطقهای دورافتاده اعزام کنند، غافل از اینکه پسرش عاشق دختر سروان محل خدمتش میشود. برای رسیدن به دختر، حوادث دور از ذهنی را باید از سر بگذراند و در این بین رقیبی عشقی از همه برای او بیشتر دردسر ساز میشود. در واقع مضمون داستان عشق است و در این بین کسانی نيز هستند كه در مورد عشق به قهرمان داستان نهیب میزنند: "چون خاموش شدم سری تکان داده و گفت: برادر، اینها همه درست است. اما چرا میخواهی ازدواج کنی؟ من افسر نجیبی هستم و نمیخواهم تو را فریب بدهم، ولی باور کن که ازدواج، دیوانگی محض است. برای چه میخواهی این طوق لعنت را به گردن بیندازی و یک مشت بچه درست کنی؟ شیطان، حرف مرا بشنو دختر سروان را از سر باز کن." ولی قهرمان داستان ما که اتفاقا راوی نیز هست و چندین بار خواننده را مخاطب قرار میدهد گوشش به این حرفها بدهکار نیست و هر سختی را به جان میخرد تا محبوب را دریابد. پوشکین در اشعارش نيز به خوبي از رمانتيسيسم پيروي كرده و در جايي مینویسد: "من با اشعارم احساسات منجمد بی حرکت انسانهای جامعه را تکان دادم؛ در دوره ظلم و زورگویی؛ آزادی را به آواز کشیدم؛ سرود نزدیک شدن انقلاب را سر دادم و مردم را دعوت به همدردی با خانوادههای شهیدان اعدامی نمودم. تا زمانی که حتي یک شاعر روی کره زمین بجا مانده باشد؛ دیگران از من یاد خواهند کرد. شاعر نه تنها معلم و برگزیده است بلکه او پیامآور نیز میباشد.""مرگ مالوف"، شعری از پوشکینپشت سر گذاشتهام پلهای تمنا را و بی رغبتم بر آرزوهای گذشته. همراهی ندارم جز رنجهایی که میراث بیهودگی درون من اند، و دیهیمی که گلهای شادابش بی رحم در تازش بورانهای سرنوشت شوم فسرد. اینک روز میسپارم غمناک و تنها و چشم دوختهام بر راهی که مرگ مرکب میراند و باز میجویم نقشم را در تنها برگ لرزان و دیرنده بر شاخسار لخت که گوش سپرده است به زوزهی زمستانی بورانی سیاه و زخمیش در پیکر است از سوز تاز آخر پاییز ... منابع: "Пушкин, Александр Сергеевич" http://ru.wikipedia.org/wiki/%D۰%۹F%D۱%۸۳%D۱%۸۸%D۰%BA%D۰%B۸%D۰%BD,_%D۰%۹۰%D۰%BB%D۰%B۵%D۰%BA%D۱%۸۱%D۰%B۰%D۰%BD%D۰%B۴%D۱%۸۰_%D۰%A۱%D۰%B۵%D۱%۸۰%D۰%B۳%D۰%B۵%D۰%B۵%D۰%B۲%D۰%B۸%D۱%۸۷ "Пушкин Александр Сергеевич"، БИБЛИОТЕКА ПОЭЗИИ http://pushkin.ouc.ru/ "پوشكين و تأسي از قرآن"، ناهيد زندي پژوه، ۹ آبان ۱۳۸۸ http://www.rasekhoon.net/article/show-۴۱۸۶۱.aspx " که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها"، باشگاه کتاب http://www.bookclub.blogfa.com/post-۲۲۸.aspx " شعر پوشکین - سرود آزادی ؛ آواز انقلاب"، باشگاه انديشه، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۲ http://www.bashgah.net/fa/content/show/۱۴۴۷ کتاب "برایم ترانه بخوان!" برگزیده اشعار پوشکین، ترجمه بابک شهاب، نشر لاهیتا، ۱۳۸۷ نويسنده: مرضيه موسوي