مقدمه شبهجزیره کره از زمان حمله نیروهای کمونیست در شمال به جنوب این سرزمین در سال ۱۹۵۰ تا امروز با اشکال مختلفی از وضعیتهای آتشبس و آرامش نسبی تا جنگ و تهدید را به خود دیده است. در یک ماه اخیر، آزمایش هستهای پیونگ یانگ، قطعنامه شورایامنیت سازمانمللمتحد، اعلام فسخ آتش بس ۱۹۵۳ از سوی پیونگ یانگ، رزمایش مشترک امریکا و کرهجنوبی و بدنبال آن التیماتومها و هشدارهای تند رئیسجمهور جوان در پیونگیانگ شرايط را به سوی یک وضعیت تند و بیثبات پیش برده است. در آخرین تحول، رئیس دولت کرهشمالی اعلام کرد آماده برقراری روابط صلحآمیز با همه کشورهای جهان است؛ اما به شرطی که به عنوان یک دولت هستهای (دارای سلاح هستهای) پذیرفته شود. این در حالی است که امریکا، ژاپن و چین با وجود تلاش برای حل بحران کره، بر غیرهستهای شدن این شبه جزیره اصرار دارند و وزیر خارجه ژاپن اظهار داشته که نه ژاپن و نه امریکا به هیچ وجه نمیتوانند اجازه دهند کرهشمالی سلاح هستهای در اختیار داشته باشد. دولت چین نیز ضمن تأکید بر اهمیت برقراری صلح و ثبات در منطقه، از ضرورت غیرهستهای شدن شبه جزیره کره سخن گفته بود. به هر حال، با اظهارات رئیس دولت کرهشمالی، مشخص شده که پیونگ یانگ خواهان به رسمیت شناخته شدن سلاحهای هستهای خود است. امری که البته پذیرش آن چه از سوی دشمنان غربی و چه دوستان شرقی کرهشمالی تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. اما روسیه نیز در قبال این بحران، ضمن نگرانی از هستهای شدن کرهشمالی و همراهی با غرب در تصویب تحریمها، از اقدامات تحریک آمیز امریکا نیز انتقاد نموده است. در این نوشته نگارنده کوشش کرده تا با بررسی روند روابط روسیه و کرهشمالی از گذشته تاکنون به تحلیل سیاست آن در قبال این بحران بپردازد. ۱. اتحاد شوروی و پشتیبانی از کرهشمالی کره از کشورهای باستانی است که در گذشته بارها از سوی چین و ژاپن مورد تجاوز قرار گرفته است. در سال ۱۵۹۲ ژاپنیها در مسیر حمله به چین آن را اشغال نمودند و در سال ۱۶۳۲ چینیها این سرزمین را اشغال و تا ۱۸۹۵ آن را کنترل میکردند. از زمان گسترش امپراتوری روسیه به شرق دور، روسها نیز سودای تصرف کره را داشتند که با شکست در جنگ ۱۹۰۴ با ژاپن، این سرزمین تا چهار دهه بعد مستعمره توکیو ماند. پس از شکست ژاپن در سال ۱۹۴۵ پس از جنگ جهانی دوم، کره فرصت یافت تا به استقلال برسد اما گویا رقابتهای بینالمللی حوادث دیگری را برای آن در نظر دارد. در سال ۱۹۴۵ استالین دستور داد منچوری و شبه جزیره کره اشغال شود و کمونیسم به سبک اروپای شرقی در این سرزمین نیز حاکم گردد. از سال ۱۹۴۶ به تدریج رقابتهای امریکا و شوروی آغاز شد و با پیروزی انقلاب چین و پیدایش جمهوری دموکراتیک خلق کره، رقابت بینالمللی وارد منطقه شرق آسیا هم شد. انقلاب چین در سال ۱۹۴۹ به استقرار یک نظام کمونیستی منجر شد و در استقرار کمونیسم در چین نیز شورویها نقش مهمی داشتند. حمله نیروهای خلقی کره به رهبری کیم ایل سونگ به بقایای نظام پادشاهی پیشین در سال ۱۹۵۰ به جنگی سه ساله تا ۱۹۵۳ منجر شد که نیروهای غربی زیر پرچم سازمان ملل متحد در شبه جزیرۀ کره با نیروهای کرهشمالی و چینی درگیر شده و سرانجام در مرزهای کنونی در مدار ۳۸ درجه به آتشبس رسیدند و براساس آن شبه جزیرۀ کره به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد. بخش جنوبی در کنترل امریکا و بخش شمالی در کنترل شوروی و چین بود و همین مقدمۀ ظهور "جمهوری دمکراتیک خلق کره شمالی" بود. به لحاظ حقوقی میان امریکا و کرهشمالی همچنان وضعیت آتش بس حاکم است و دو کشور همچنان رسما در جنگ هستند. اتحاد شوروی نخستین کشوری بود که کرهشمالی را به رسمیت شناخت. نظام حکومتی کرهشمالی منطبق بر الگوی شوروی و چین بود و در ایدئولوژی، اقتصاد و سیاستخارجی این شباهتها کمابیش وجود داشت. در سال ۱۹۶۱ کرهشمالی دو پیمان دوستی و همکاری با شوروی و چین بست. هر دو قدرت تعهدات دفاعی در قبال کرهشمالی داشتند. در طول سالهای جنگ سرد، چین و شوروی شرکای اول و دوم اقتصادی کرهشمالی بودند. حتی در سالهای اختلافات شدید میان مسکو و پکن از ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۵، پیونگ یانگ کوشید روابط با دو طرف را تعادل بخشد. کرهشمال تا دهه ۱۹۶۰ در وضعیت اقتصادی برابری با جنوب بود اما از دهه ۱۹۷۰ کرهجنوبی به تدریج شکوفا شد و کرهشمالی به ویژه با از دست دادن حمایتهای مالی مسکو از دهه ۱۹۸۰ به رکود رسید. در واقع از زمان اصلاحات در شوروی کمکم روابط مسکو و پیونگ یانگ کاهش یافت و از سال ۱۹۸۸ برای نخستینبار میان مسکو و سئول رابطه اقتصادی مهمی تا سقف حدود ۷۰۰ میلیون دلار برقرار شد، و ورزشکاران روس بر خلاف تحریم کرهشمالی در المپیک سئول شرکت کردند که متعاقباً پیونگ یانگ نگران شد. این موضوع به ویژه پس از دیدار گورباچف و روتائوو، رئیسجمهور کرهجنوبی در سال ۱۹۹۰ بیشتر شد. پس از فروپاشی در سال ۱۹۹۳ روابط به پایینترین سطح خود رسید و مسکو به طور یکجانبه تعهدات خود و قرارداد ۱۹۶۱ را لغو نمود و کرهشمالی از منابع مالی و نظامی حمایتی کرملین محروم و در وضعیت آسیبپذیری قرار گرفت. رقابتهای شرق و غرب در دوران چهار و نیم دههای جنگ سرد به تقسیم برخی ملتها انجامیده بود و این وضعیت تقسیم در جمهوریخلق چین و چین تایپه، یمن جنوبی در مقابل یمنشمالی، آلمان شرقی و آلمان غربی، ویتنام شمالي و جنوبی نیز وجود داشت. این وضعیت تا زمانی که شوروی فروپاشید، ادامه یافت. البته تا پیش از آن فروپاشی در کشورهای دو تکهای که کمونیسم آن را دو بخش کرده بود، مثل آلمان شرقی و غربی پیشتر صورت گرفته بود و بخشی از وحدتها نیز پس از فروپاشی شوروی صورت گرفت؛ مثل یمن شمالی و جنوبی. انتظار این بود که طبیعتاٌ این اتفاق در شرق آسیا نیز رخ دهد اما در این منطقه وضعیت به گونۀ دیگری بود: اولآً چین کمونیسم از سال ۱۹۷۰ تغییراتی را در قالب برنامۀ توسعهای با همکاری غربیها آغاز کرده بود و امکان ادغام چین در چین تایپه نیز عملاً منتفی بود. طبیعتاً وضعیت خاص شرق آسیا و نیز دوری از اروپا هم در مورد تداوم حکومت در کرهشمالی بیتأثیر نبود. این موضوع در مورد کوبا هم صادق است. فروپاشی نظامهای کمونیستی و متمرکز و متحدان شوروی به شکل دومینووار فقط در اروپا بود و در سایر کشورها این موضوع یا منتفی و یا به شکل دیگری بوده است. یمنجنوبی تا یک دهه بعد دوام یافت. اگرچه کرهشمالی در مقایسه با کرهجنوبی یک کشور محدود و توسعه نیافتهای است و کره جنوبی از کشورهای صنعتی جهان به شمار میرود و ظرفیتهای بسیاری برای هضم شمال در خود دارد و به لحاظ شاخصهای توسعه در خور توجه است، اما کرهشمالی همچنان توانسته به مدد یکسری ابزارها از جمله فضایی که چین در نزدیکی آن ایجاد کرده است، به نوعی از ادغام در کرهجنوبی مصون بماند. برای حفظ وضع موجود در کرهشمالی حکومت از ابزارهای زیادی استفاده کرده است که یکی از آنها بحث هستهای شدن بوده است که از آن به عنوان یک ساز و کار به منظور حفظ حکومت و کشور در مقابل سیاست ادغامجویی در کرهجنوبی استفاده کرده است. ۲. روسیه جدید و روابط متعادل در شبهجزیره کره از زمان فروپاشی شوروی و از دست رفتن حمایتهای مسکو، کرهشمالی سعی کرده است تا از ابزارهای نمایش قدرت در داخل و اعلام حضور در سطح بینالمللی در برابر سیاستهای انکارگرایانه غرب و کرهجنوبی از خود دفاع کند. هم چنین در موضوع هستهای نیز باب مذاکره و گفتگو را نبندد. لذا شاهد یکسری توافقات و یکسری قول و قرارها بودیم که در دهۀ ۱۹۹۰ رخ داد و کرهشمالی حاضر شد که حتی فعالیتهای هستهای خود را تعلیق کند و در مقابل آمریکاییها به این کشور کمکهای مالی و اقتصادی کنند و همچنین نام این کشور را از لیست کشورهای حامی تروریسم حذف کنند و طرح همکاری انرژی به صورت مشترک بین آمریکا و کرهشمالی ایجاد شود. از این رو کره در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ پذیرفته بود برنامه هستهای خود را متوقف کند. اما آمریکاییها چندان مایل نبودند که مصالحه با کرهشمالی در دهه ۱۹۹۰ را جدی بگیرند و لذا در سال ۲۰۰۳ کرهشمالی با توجه به عدم پایبندی آمریکا به برنامۀ کمکها و همکاریهای مشترک برای تولید انرژی و خارج نکردن نام کره از لیست سیاه امریکا، از آن توافقات و نیز از ان.پی.تی خارج شد و آژانس بینالمللی انرژی هستهای هم پرونده کره را به شورایامنیت فرستاد. بار دیگر در سال ۲۰۰۶ پس از آزمایش هستهای کرهشمالی، مذاکرات ۶ جانبه (با حضور کرهشمالی، کرهجنوبی، ژاپن، آمریکا، روسیه و چین) برگزار شد و در همان سال قرار تعلیق مجددی مورد توافق قرار گرفت که تا ۲۰۰۸ ادامه یافت، اما در سال ۲۰۰۸ مجدداً کرهشمالی به خاطر عدم همکاری آمریکا خارج شد و این مسئله تا سال ۲۰۱۲ ادامه داشت. در اواخر ۲۰۱۲ کیم جون اون که جانشین پدرش شد، ابتدا اعلام کرد که حاضر است تعلیق را در مقابل کمکهای غذایی و انرژی از طرف غرب عملی کند. اما پاسخ مثبتی از طرف آمریکاییها گرفته نشد و حتی یکسری اقدامات تحریکآمیز از طرف آمریکاییها صورت گرفت و در نهایت کرهشمالی آزمایش هستهای دیگری را انجام داد و سپس شورایامنیت سازمانملل متحد نیز تحریمهای جدیدی را برای کرهشمالی تصویب نمود و این زنجیره واکنشی همچنان دنبال میشود. تاکنون کرهشمالی در سه مرحله دست به آزمایش هستهای زده است: سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ و آزمایش هستهای اخیر که در فوریه ۲۰۱۳ انجام گرفت، كه به دنبال آن، آمریکا و کرهجنوبی نیروهای خود را در پیرامون کرهشمالی به حالت آمادهباش درآوردند. آنها رزمایشهایی را آغاز کردند و کشتیهای جنگی آمریکا وارد منطقه شده و مستقر شدند. همچنین، هواپیماهای بمب افکن هستهای B۵۲ و B۲ دراطراف کرهشمالی به پرواز درآمدند و استقرار سپر موشکی آمریکا در گوام و در هاوایی مطرح شد، و مجموعۀ اینها شرایط فعلی را ایجاد کرد. متعاقباً کرهشمالی اعلام "وضعیت جنگی" کرد و تهدید به حمله هستهای علیه آمریکا و همپیمانان آن(ژاپن و کرهجنوبی) نمود. در واقع، روز دوازدهم مارس بود که رهبر کرهشمالی دستور آمادهباش به نیروهای خود داد و اخطار کرد که «جنگ ممکن است همین اکنون آغاز شود.» در روز ۳۰ مارس کرهشمالی اعلام کرد که قرارداد صلح میان دوکره لغو شدهاست و دو کشور در شرایط جنگی قرار گرفتهاند. همچنین پیونگ یانگ تهدید به استفاده پیش دستانه از سلاح اتمی نمود. کمیته مرکزی حزب کارگر کرهشمالی نیز سلاح هستهای را «زندگی ملت» دانست و آن را غیرقابل معامله با میلیاردها دلار خواند. پس از آنکه اول آوریل، هواپیماهای رادارگریز F-۲۲ آمریکا در رزمایش مشترک نظامی به پرواز درآمدند، کرهشمالی اعلام کرد که رآکتور هستهای مرکز یونگ بیان را بازگشایی خواهد کرد. اقدامی که خط قرمزی برآخرین توافق برجامانده بین کرهشمالی و پنج قدرت مذاکره کننده با آن بود. در روز سوم آوریل کرهشمالی با بستن مرز بین دو کره مانع حضور کارگران کرهجنوبی در مجموعه صنعتی «که سانگ» شد. اقدامی که رئیسجمهور جدید کرهجنوبی آن را بسیار تاسف انگیز خواند. سپس به سفارتخانههای دایر در این کشور تا دهم آوریل فرصت داد تا برای ماندن یا ترک این کشور با وزارتخارجه کشورهای خود هماهنگیهای لازم را به عمل بیاورند و سرانجام نیز به اتباع خارجی ساکن کرهجنوبی اعلام کرد که برای پیدا کردن پناهگاه و یا خروج از کره جنوبی فکری برای خود بکنند. بعضاً گفته میشود که مواضع کرهشمالی لفاظی و یا خوراک تبلیغاتی داخلی برای حکومت جدید است. اما به نظر من باید به چند مسئلۀ مهم توجه داشت، نخست اینکه آمریکاییها به اشکال مختلف اقدامات تحریکآمیزی را در شبه جزیرۀ کره به عمل آوردند و از همه مهمتر مانور نظامی است که بین نیروهای آمریکایی و کرهجنوبی در ماه آوریل آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد و در واقع تهدیدات کرهشمالی واکنش به این مانور است، مانوری که گاه حتی حریم هوایی و دریایی کرهشمالی را نیز محترم نمیشمارد. از سوی دیگر، سابقه توافقات قبلی نیز نشان میدهد که دولت پیونگ یانگ نمیتواند روی قول و قرارهای آمریکاییها حساب کند. لذا کرهشمالی با این اقدامات دنبال بقای حکومت است. روسیه چندان به تعهدات مربوط به دورۀ کمونیسم در مورد کرهشمالی توجهی ندارد. درست است کرهشمالی، کوبا و یا حتی چین و یا برخی دیگر از کشورها همچنان نظام کمونیستی را حفظ کردهاند، اما صرف کمونیستی بودن چندان برای روسیه ارزش محسوب نمیشود. چون خود روسیه دیگر اهمیت و ارزشی برای نظام کمونیستی قائل نیست، نه در قانون اساسی این کشور و نه در ایدئولوژی حکومت و نه در ساختارهای نظام سیاسی و اقتصادی خیلی اهمیتی برای ایدئولوژی کمونیستی قائل نیستند. روسها تعهدات خود را در برابر کرهشمالی در سال ۱۹۹۳ لغو کردند و از سال ۱۹۹۵ روابط جدیدی شکل گرفت و البته موضوع ۴ میلیارد دلار بدهی کرهایها در دوره شوروی هم تا حدودی مانعی برای تداوم روابط جدید بود. با وجود این، قراردادهای جدیدی امضاء شد و مبادلات دو کشور به حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار رسید که نسبت به حجم روابط روسیه و سایر طرفهای تجاری خیلی مهم نیست. لذا مجموع روابطی که روسیه با کرهشمالی دارد، اگر چه خیلی گسترده نیست، چون کرهشمالی اقتصاد بسیار ضعیف و شکنندهای دارد، اما شهروندان روسیه هم اکنون در کرهشمالی حضور دارند و یکسری روابط تجاری محدود وجود دارد. البته قبلاً در سال ۲۰۱۱ توافقی برای ایجاد یک خط انتقال گاز از شرق دور روسیه به کرهشمالی و از آنجا به کرهجنوبی صورت گرفته بود که این خط انتقال گاز برای کرهشمالی نیز سود ۱۰۰ میلیون دلاری در سال ایجاد میکند، اما فعلاً اقدام خاصی صورت نگرفته است. به خصوص اینکه در کرهجنوبی خیلی اصرار نیست که این طرح اجرا شود و وضعیتی که از سال ۲۰۱۰به بعد به خاطر بمباران یکی از جزایر کرهجنوبی از سوی کرهشمالی ایجاد شد و چند نفر از نیروهای نظامی کرهجنوبی کشته شدند، این مسئله سبب نگرانی کرهجنوبی و امنیت و آرامش در مرزهای خود با کرهشمالی شده است. در مسائلی که در شرق آسیا در جریان است، کرهشمالی جایگاه آنچنانی در معادلات منطقهای و بینالمللی روسیه ندارد. چون شریک اول تجاری روسیه بعد از اتحادیه اروپا، چین است و روابط گسترده و همکاریهای استراتژیک با چین دارد و با بودن این همکاریها نقش کرهشمالی نمیتواند اهمیت زیادی داشته باشد. اما این بدان معنا نیست که روسیه سیاست مشخصی در قبال بحران در شبه جزیره کره ندارد، بلکه روسها با جدیت مسائل این منطقه را دنبال میکنند. ۳. نگرانیهای مسکو از هستهای شدن کرهشمالی اساسا در سیاست هستهای روسیه چند اصل وجود دارد که در مورد کرهشمالی نیز این اصول مصداق مییابد. یکی از این اصول حفظ ثبات راهبردی بینالمللی است که از نظر مسکو یکی از ارکان مهم آن، پایبندی به منع تکثیر هستهای در جهان است. از نگاه روسیه هیچ کشور دیگری نباید وارد باشگاه هستهای شود و دارای قابلیت و قدرت تولید سلاح هستهای باشد. در مورد کرهشمالی هم روسیه بارها بر غیر هستهای ماندن شبه جزیره کره تاکید نموده و هستهای شدن کرهشمالی را غیر قابل قبول دانسته است. اصل دیگر سیاستهستهای روسیه آن است که قرارداد انپیتی و نهاد آن یعنی آژانس بینالمللی انرژی هستهای باید محترم شمرده شود و مسائل در چارچوب آن مورد بحث قرار بگیرد. سومین اصل آن است که مرکز کنترل و مجازات تخطی از انپیتی، شورای امنیت سازمان ملل متحد است و قطعنامههای آن باید محترم شمرده شوند. لذا آنچه که به سیاست روسیه نسبت به کرهشمالی شکل میدهد، مسئلۀ احترام به قطعنامههای شورای امنیت سازمانملل است که اخیراً در اظهارات معاون وزیر خارجه آن شاهد بودیم که تذکر روسیه به کرهشمالی بر این مبنا بود که حتماً کرهشمالی قطعنامههای شورای امنیت را محترم بشمارد. این قطعنامهها متفقاً بر این مسئله تأکید دارند که کرهشمالی نباید آزمایش هستهای داشته باشد و باید فعالیت هستهای خود را به حالت تعلیق درآورد. چهارمین اصل در سیاست روسیه در مقابل کرهشمالی این است که از نگاه روسیه نباید موضوع کرهشمالی بهانهای به دست آمریکا دهد که از آن طریق نفوذ خود را بیش از پیش در مناطق شرقی و شرق آسیا گسترش دهد. اینکه آمریکاییها در آنجا مانور برگزار کنند و یا سپرموشکی در جزیرۀ گوام نصب کنند و در مناطق اطراف کرهشمالی دست به اقدامات پیشگیرانه بزنند، از نگاه روسها نگرانکننده است و این نگرانی چه مستقیما از طرف آمریکاییها ایجاد شود و چه از طرف کرهشمالی زمینۀ آن فراهم شود، مسائلی است که از نگاه روسیه نباید صورت گیرد و نگرانیهایی را در طرف روسی ایجاد میکند. راهحل روسیه برای این بحران و موارد مشابه استفاده از شیوههای دیپلماتیک و مجازاتهای مطرح در فصل هفتم منشور مللمتحد است. در این مورد خاص هم، مسکو مذاکرات شش جانبه را راهحل اساسی میبیند. اما موضوع اساسی در سیاست مسکو آنست که از نگاه کرملین، امنیت در شرق آسیا دارای اهمیت خاصی برای منافع ملی این کشور است. چون فضای شرق آسیا برای روسیه کمتر فضایی رقابتی است و روسیه بیشتر از جهات همکاریهای منطقهای برای توسعۀ اقتصادی به شرق آسیا مینگرد و روابط این کشور با چین، ژاپن و کرهجنوبی و بقیۀ کشورهای شرقی و جنوبشرقی آسیا بیشتر بر مبنای تعاملات و توسعۀ اقتصادی است و این هدف به ویژه برای منطقۀ شرق دور روسیه قابل اهمیت است. اگر روسیه را به سه قسمت روسیۀ شرق دور، روسیۀ سیبریایی و روسیه اروپایی تقسیم کنیم، منطقه شرق دور روسیه عمدتاً با چین، ژاپن و سایر کشورهای شرقی نزدیک است و این منطقه در روسیه از سطح توسعۀ بسیار پائینی برخوردار است و نگرانیهای امنیتی در روسیه نسبت به این منطقه وجود دارد. چون در کنار مناطق توسعهیافته در چین و ژاپن قرار گرفتهاند و همین، مقامات کرملین را نسبت به آینده این منطقه نگران میکند. لذا توسعۀ این منطقه در پیوند با مناطق مجاور برای روسیه مهم است. طبعا این وضع بیشتر از طریق ارتباطات اقتصادی و همکاری منطقهای قابل دستیابی است تا در یک فضای امنیتی تقسیم شده و خصمانه که شرايط را عملا سختتر میسازد. اما در عمل، روسها آزمایش هستهای کرهشمالی را محکوم کرده و در تصویب قطعنامه شورایامنیت مبنی بر تشدید تحریمها علیه کره شمالی شرکت کردند. کرملین از کرهشمالی انتقاد کرد که اقدامات آنها تصمیمات شورایامنیت را نقض کردهاست و این اقدامات را غیرقابل قبول دانستند. همچنین اظهار داشتند که این اقدامات کرهشمالی امکان احیای مذاکرات را سختتر میکند و اینکه اینها بهانهای را برای آمریکا ایجاد میکند و در نهایت نگرانی خود را نسبت به تحرکات تهدیدآمیز آمریکا و به ویژه نسبت به موضوع استقرار سامانههای موشکی در شرق آسیا اعلام کردند. در مورد سفارتخانهها نیز باوجود اینکه کرهشمالی اعلام کرده بود که آنها باید برچیده شوند روسها صبر کردند و اعلام کردند که ما هنوز دلایل این اقدام را نمیفهمیم و عجلهای برای خروج کارکنان سفارت روسیه وجود ندارد و فعلاً اقدام خاصی صورت نگرفته است. کارشناسان روس معتقد هستند که متهم کردن کرهشمالی در تمام جریانات اخیر بسیار ساده است. تجربه دخالتهای امریکا در عراق، لیبی و افغانستان نشان میدهد که جای نگرانی برای پیونگ یانگ وجود دارد. کنستانتین آسمالوف، تحلیلگر مرکز پژوهشهای خاور دور در روسیه با اشاره به این مطلب میگوید: «در شرایط کنونی و در وضعیتی که استانداردهای دوگانه در سیاست بکار گرفته میشود و سیستم سنتی حقوق بینالملل و همچنین ضمانتها کنار گذاشته میشوند، رهبری کرهشمالی حق دارد نگران باشد. با وجود تمامی مشکلات حاصل از برنامه هستهای، وجود این فاکتور بهترین راه برای دفاع از خود میباشد. پیونگ یانگ این برنامه را دنبال میکند تا او را جدی بگیرند. زیرا در غیر اینصورت یا به وعدههای خود نسبت به او عمل نخواهند کرد و یا او را به عنوان یک شریک جدی قبول نخواهند کرد و از احترام برخوردار نخواهد بود ». نتیجه دولت روسیه موضوع کرهشمالی را کمتر در چارچوب رقابتهای بینالمللی و منطقهای با غرب میبیند و ضمن نگرانی از هستهای شدن کرهشمالی و همراهی با غرب در تصویب تحریمها، از اقدامات تحریک آمیز امریکا انتقاد نموده و سعی کرده با ارتباط و تعامل و مذاکره با مقامات کرهشمالی، پیونگیانگ را متقاعد کند که محتاطانهتر عمل کند و در قبال حوادث احتمالی، خویشتنداری کند. از نگاه کرملین این موضوع نباید بهانهای باشد برای تکمیل طرح سپرموشکی یا گشودن باب جدیدی در مداخلات خارجی غرب. شاید مهمترین نکتهای که میتوان در مورد سیاست روسیه در قبال کرهشمالی گفت این است که مسکو امیدی به منافع و سودهای رابطه با کرهشمالی و یا بقای این حکومت ندارد، اما از یکسو از پیامدهای بحران در شرق آسیا برای همکاریهای منطقهای خود و نیز بهانهیابی برای مشروعیت اقدامات امریکا در استقرار سپر موشکی نگران است و از سوی دیگر، نسبت به منافع سقوط پیونگ یانگ برای غرب بیمناک است. این که غرب به هر شکلی به مداخله در امور داخلی کشورها بپردازد، حکومتها را تغییر دهد و به نمایش قدرت بپردازد موضوعات اصلی نگران کننده کرملین هستند که در بسیاری از موضوعات دیگر نیز نسبت به آنها حساسیت دارد. نويسنده: جهانگیر کرمی، دانشیار روابط بینالملل در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران