Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

زندگی ناتمام گوگول!

$
0
0
نيكالاي واسيلي‌يويچ گوگول، در ۲۱ مارس ۱۸۰۹ در ايالت "پولتاوا"ي اوكراين در خانواده‌اي ملاك به دنيا آمد. او بيش از ۱۰۰۰ هكتار زمين و نزديك به ۴۰۰ ملك خانوادگي داشت. پدر گوگول مردی تحصيل‌کرده و خوش‌قريحه بود که اشعار، نمايش‎نامه‎ها و قطعاتی کمدی در اوکراين از خود به يادگار گذاشته بود. گوگول قدم‎های اوليه‎ی نوشتن را در دبيرستان برداشت. وي پس از پايان دبيرستان به اميد يافتن شغلي مناسب به پيتربورگ رفت، اما تنها توانست به عنوان كارمندي ساده در آن‌جا مشغول به كار شود و همراه با کار در پست‎های دون‌پايه‎ی دولتي، گه‌گاه نيز چيزهايی می‌نوشت. گوگول در سال ۱۸۳۱ براي نخستين بار با الكساندر پوشكين ديدار كرد و تا زمان مرگ، دوستي اين دو نويسنده ادامه يافت. تاثير اين رابطه در اثر «افسانه‎های ديکانكا»، برگرفته از فولکلور اوکراين، مشهود است. او در حدود ۳۰ اثر نوشت كه حتي پس از انتشار نيز بر رويشان كار مي‌كرد. بنابراين از بسياري از آثار وي مانند نمايشنامه «بازرس» چندين نسخه باقي مانده است. اولين اثر او شعر «مرغان كوخلگارتن»(۱۸۲۷-۱۸۲۹) با شكست مواجه شد و پس از اين شكست، گوگول تمام تيرا‍ژ آن را خريداري كرده و از بين برد. مجموعه داستان «يك شب در مزرعه‌اي نزديك ديكانكا» براي اولين بار در سال ۱۸۳۱ منتشر شد كه آغاز موفقيت او در نويسندگي به شمار مي‌رود. وي در سال ۱۸۳۵ مجموعه داستان «ميرگوراد» را منتشر كرد كه در بخش اول با داستان «ملاکان قديم» و «تاراس بولبا» آغاز می‌شود و در بخش دوم «ماجراي دعواي ايوان ايوانوويچ و ايوان نيكيفورويچ» را بيان مي‌كند. داستان «دماغ» اولين داستان از مجموعه «قصه‌هاي پيتربورگ» كه در سال‌هاي ۱۸۳۲ تا ۱۸۳۵ به نگارش درآورد. در کتاب «قصه‎های پيتربورگ» که نمايانگر روابط اجتماعی و آشفتگی ذهن اشخاص است‎، به‎ راحتی ميتوان تاثير گوگول را بر ديگر آثار نويسندگان روسی همچون «يادداشت‎های زيرزميني»(۱۸۶۴) و «جنايت و مکافات»(۱۸۶۶) اثر داستايفسکی مشاهده کرد. گوگول در سال ۱۸۳۶ به انتشار چند داستان در نشريه‎ی پوشکين، سورمنيک، پرداخت و در همان سال نمايشنامه‎ی معروفش «بازرس» را منتشر کرد. اولين نمايش تئاتر گوگول در پيتربورگ و در حضور تزار بود. تزار همين که پس از نمايش از جايگاهش بيرون آمد گفت: "عجب تئاتری بود! هر آدمی را به سمت خودش جذب می‌کرد چه برسد به من!" يکي از تدابير و تمهيدات اساسي که گوگول در تصوير اشخاص به‌کار مي‌گرفت "صورتک" بود. صورتک گاهي در مقام پوشاک و لباس به‌کار مي‌رفت (گوگول در ترسيم و تصوير اشخاص به لباس اهميتي خاص مي‌داد) يا بر عکس، ظاهري مبالغه‌آميز ممکن بود در مقام صورتک به‌کار رود. اين نمونه و مثالي است از صورتک هندسي: "چهره‌اي بود که آدم نمي‌توانست گوشه‌اي در آن ببيند، و از طرف ديگر خطوط نرم و صاف هم نداشت." صورتک وسيله‌اي بود که گوگول آگاهانه به‌کار مي‌برد. در دفترهاي يادداشتش مطلبي هست که عنوان آن بسيار جالب است: "صورتک‌‌هايي که استانداران بر چهره مي‌زنند." گوگول شاهکارش «نفوس مُرده» را در رُم نوشت. او هميشه می‌گفت: "پيغمبر توی شهر خودش غريب است." او مدعی بود ايده‎ی اصلی داستان از گفتگوهايش با پوشکين در سال ۱۸۳۵ گرفته شده است. نفوس مرده درخشان‌ترین و رنگارنگ‌ترین تصویری است که در ادبیات از زندگی تهی از معنا و محتوا عرضه شده است. گوگول این اثر خود را قصه و در عین حال "نوع نازلی از حماسه" می‌نامد؛ اثری که در آن خصوصیات ویژه‌ي زمان، مکان و شیوه‌ي معین زندگی عیان است: "در عصر جدید نوعی اثر داستانی به وجود آمده است که چیزی است میان حماسه و رمان. قهرمان آن آدم بی‌اهمیتی است که از بسیاری جهات برای کسی که در روح بشر به مداقه می‌پردازد قابل توجه است. نویسنده زندگی این قهرمان را از طریق سلسله ماجراهایی پی می‌گیرد تا درعین حال، تصویری صادقانه‌ از جنبه‌های مهم رفتاری و اخلاقی زمانش عیان کند." گوگول در دهه‎ی آخر عمرش تلاش زيادی کرد تا داستان را ادامه دهد و می‌خواست ماجرای سقوط و بازپرداخت اموال چيچيکوف را تشريح کند. گوگول اواخر عمرش تحت تأثير کشيشی متعصب، قرار گرفت و دنباله‎ی نفوس مُرده را سوزاند؛ آن‎هم فقط ده روز پيش از مرگش. وي پس از سوزاندن جلد دوم نفوس مرده، به اتاقش برمی‌گردد و زارزار گریه می‌کند. با بسته شدن پرونده‌ي نفوس مرده، پرونده‌ي زندگی او گوگول بسته شد و در ۴ مارس ۱۸۵۲ در آستانه‎ی جنون درگذشت. تاثير گوگول بر ديگر نويسندگان گوگول از بزرگ‌ترين نويسندگان روس و بنيان‌گذار سبك رئاليسم انتقادي در روسيه بود كه نويسندگان بسياري از او الگو گرفته و در ادامه‌ي سبك او به نگارش پرداختند. در ۱۸۴۷ بلینسکی، سرکرده منتقدان روسیه، مقاله‌ای با عنوان "نامه‌ای به گوگول" می‌نویسد و او را متهم می‌کند که ضد پیشرفت و روشن‌گری است: "روسیه به بیدار شدن حیثیت انسانی در میان مردم نیاز دارد، که قرن‌ها است در میان لای‌ولجن گم شده است. روسیه به قانون و حقوق نیاز دارد، نه بر اساس تعالیم کلیسا بلکه بر اساس عقل سلیم و عدالت... وقتی که زیر پوشش دین، و با پشتیبانی تازیانه، دروغ و دغل را به عنوان حقیقت و فضیلت تبلیغ می‌کنند نمی‌توان خاموش نشست... ای مبلغ تازیانه، ای پیامبر جهل، ای هوادار تیره‌اندیشی و ارتجاع سیاه... چه کار می‌کنی؟ به زمین زیر پایت نگاه کن…" گوگول در جوابيه‌ي اين مقاله، كتابي تحت عنوان «گزیده‌ای از مکاتبات با دوستان» مي‌نويسد كه شامل سی‌ودو نامه خطاب به دوستانش است. گوگول در این نامه‌ها خود را متهم کرده و هنر نویسندگی خود را بی‌معنی و مضر دانسته است. او می‌گوید: "انسان‌ها را می‌توان با تعلیم و تربیت اصلاح کرد اما آموزش و سواد سودی برای عوام ندارد." و همین حرف‌ها آتش به جان بلینسکی می‌اندازد و باعث می‌شود که او گوگول را رسول تازیانه‌زنی، جهل، تاریکی و مردم فریبی بداند. با اين وجود، وي بالاخره اعتراف می‌کند که گوگول، پدر نثر روسیه است! شاید برای این که نگاه گوگول به هستی، نگاهی چندلایه و تناقض‌آمیز به نظر می‌آید. تورگنیف، معتقد بود که تمام نویسندگان از زیر شنل گوگول سر به بیرون نهاده اند. "فرانک اوکانر" به او لقب پدر قصه‌های کوتاه می‌دهد و بزرگ‌ترین مورخ ادبی و منتقد روسیه یعنی "دیمیتری میرسکی"، او را بزرگ‌تر و برتر از نویسندگان و نمایشنامه‌نویسانی چون "ویلیام شکسپیر" می‌خواند. داستايفسکي آشکارا از گوگول نشأت مي‌گرفت، و او خود جريان اين نشأت را آشکارا مشخص مي‌کند. در مردم فقير از داستان «پالتو»ي گوگول ياد مي‌کند و در داستان «آقاي پراخارچين» بحثي در باره داستان «دماغ» گوگول پيش مي‌کشد. چيزي که در بدو امر توجه معاصران را به‌خود جلب کرد تکرار و تبديل، و تنظيم مجدد سبک و شيوه‌ي کار گوگول از سوي داستايفسکي بود. نامه‌هاي داستايفسکي پراز نام‌ها و عبارات گوگولي هستند. داستايفسکي در نامه‌ها و مقالات خود مکرر نام‌هاي خلستاکف و چيچيکف و پوپريشچين را به‌کار مي‌برد و نام‌هايي را که گوگول به‌کار برده است در داستان‌هاي خود مي‌آورد. با اين وجود هیچ نویسنده روسی نتوانسته است چون او به غنای زبان ادبی دست یابد. وی نکته‌های طنز را از زندگی پیرامون خود گرفته و در ذهن و تصویرسازی داستان‌های خود از آنان غول‌هایی می‌ساخت که پیش چشم خواننده جان می‌گرفتند و جلوه‌ای بشری می‌یافتند. در واقع قصه‌های گوگول ساده‌تر از آن است که هرکسی دوستش نداشته و از خواندن آن‌ها لذت نبرده باشد. چرا که علی‌رغم سادگی ظاهری، نکات باریک و عمیق پنهان در آن بسیار است. منابع: "Биография" http://www.ngogol.ru/bio/ "Гоголь, Николай Васильевич" http://ru.wikipedia.org/wiki "Произведения Николая Васильевича Гоголя. Библиографическая справка" http://ria.ru/gogol_spravki/۲۰۰۹۰۳۰۵/۱۶۴۲۴۱۲۵۲.html "ادبيات فيودور داستايفسکي و نيکلاي گوگول" از يوري تينيانف، ترجمه‌ي ابراهيم يونسي http://www.dibache.com/text.asp?id=۹۹۶&cat=۳۸ "آشنايی با زندگی و آثار نيکلای گوگول"، مترجم: حسين شاهسواري http://www.khabgard.com/adab/lib/gogol.htm "زندگینامه نیکلای گوگول" http://biografiaka.akairan.com/biography/shoara/۲۰۱۲۹۱۷۵۳۹۷.html "هويت تكه پاره گوگول"، فريبا حاج‌دايي، ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ http://www.dibache.com/text.asp?cat=۴۴&id=۲۹۷۰ نويسنده: مرضيه موسوي

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>