اكنون كه باراك اوباما براي دومينبار و پوتین نیز براي یک دوره جدید ديگر وارد كاخ سفيد و کرملین شدهاند به نظر ميرسد نه مرور روابط دو كشور طي چهار سال گذشته براي دولتمردان اين دو كشور چنگي به دل ميزند و نه دورنماي روشني براي ارائه يك راهبرد جديد وجود دارد. دوره اول رياستجمهوري اوباما در حالي آغاز شد كه پس از جنگ گرجستان وضعيتي مشابه جنگ سرد ميان دو كشور روسيه و آمريكا حاكم بود. در عين حال رئيسجمهور آمريكا و وزير خارجهاش هيلاري كلينتون اين فضا را شكسته و طرح و سياست از سرگيري روابط ميان دو كشور را پيشنهاد نمودند. اما پس از گذشت چهار سال هيچ يك از بخشهاي مورد توافق دو كشور مانند سپر دفاع موشكي، همكاري براي تامين امنيت اروپا، عدم گسترش ناتو و همكاري برابر روسيه و ناتو، كمك به روسيه در زمينه مدرنيزه كردن صنعت اين كشور و حفظ برتري و اولويت روسيه در منطقه پساشوروي به سرانجام روشني نرسيده است. تنها همكاري دو كشور در يك بخش ناگريز يعني افغانستان تعبير يافت. به اين ترتيب ميتوان گفت برخلاف آنچه در نگاه اول از انعطاف و گرمي در روابط دو كشور طي چهار سال گذشته به نظر ميآيد پيشرفت محسوس و قابل ذكري در اين دوره يافت نميشود و اگر چه اكنون فضاي حاكم پس از جنگ گرجستان برقرار نيست اما پس از يك دوره چهار ساله نشانهها و شواهد وضعيتي چندان متفاوت از آن را حكايت نميكند. حال سوال اساسي اين است كه آيا اوباما و پوتين موفق خواهند شد ابتكار جديدي را در روابط دو كشور عرضه نمايند؟ آيا باراك اوباما كه ايدههاي مختلفش در موضوعاتجهاني و از جمله جهان اسلام و روسيه تحت تاثير بوروكراسي دولتي و لابيهاي پنهان موجود در نظام سياسي آمريكا به عمل ننشست و در يك سال گذشته متاثر از اين شرايط و معطوف به انتخابات مواضعش به جمهوريخواهان نزديك شد در صدد برخواهد آمد كه در مسائل مختلف بينالمللي نقشهاي تاريخي از خود برجاي بگذارد؟ ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه نيز از سوي كارشناسان روس مخاطب پرسشهاي فراواني در اين زمينه است. برخي از اين تحليلگران يادآور ميشوند كه آيا روسيه استراتژي سياست خارجي روشني در محيط آشفته بينالمللي موجود خواهد داشت؟ واقعيت اين است كه احساس حاكم در روسيه گوياي اين نكته است كه اين كشور نه از همكاري راهبردي با آمريكا در دوره بوش –پوتين و نه از سرگيري روابط در دوره اوباما،مدويديف ماحصلي نداشته است. پس از تظاهرات سال گذشته ميلادي به دنبال برگزاري انتخابات رياست جمهوري روسيه كه با مداخله آشكار آمريكا همراه شد در جامعهسياسي و همچنين ميان مردم روسيه بدبيني نسبت به آمريكا افزايش جدي يافته است. اين بدبيني چنان بالا گرفته است كه پوتين در يك سال گذشته بارها آمريكا را به بهرهگيري از استانداردهاي دوگانه در مسائل بينالمللي، سوء استفاده از نام دموكراسي در امور ساير كشورها با اين بهانه، ناديده گرفتن منافع روسيه و تضعيف سازمانهاي بينالمللي و از جمله شوراي امنيت و سوء استفاده از آنها متهم نموده است. روسيه اين دلايل و با اين باور كه اقتصاد آمريكا و به صورت كلي نظام سرمايهداري رو به ضعف نهاده است همكاري با آمريكا را از اولويتهاي اصلي سياستخارجي خود كنار گذاشته است. روسيه به چين به عنوان قدرتي نوظهور كه با رشد اقتصادي بالا طي ده سال آينده از جهت توليد ناخالص ملي آمريكا را جا خواهد گذاشت نگاه ميكند. جنجالي كه آمريكا و به صورت كلي غرب بر سر گروه موسيقي ريوت (سه دختري كه به دليل اجراي موسيقي در كليساي اصلي مسكو بازداشت شدند) راه انداخت موجب شد كه ولاديمير پوتين صريحاً از تفاوت ارزشهاي غربي و روسي سخن بگويد و اينكه روسيه اگرچه همكار اقتصادي اروپاست اما از جهت فرهنگي با اروپاي غربي متفاوت است. از سوي ديگر روسيه به روند يكجانبهگرايي كه از سوي آمريكا در جهان ديكته ميشود بدبين است و آن را تنها در چارچوب تعقيب منافع از سوي آمريكا تحليل مينمايد و در همين راستا از اينكه با همكاري چين طي دو سال گذشته سه بار مانع تصويب قطعنامه در موضوع سوريه شده است احساس رضايت مينمايد. شايد براي خوانندگان ايراني جالب توجه باشد كه همگام با كرملين ۳۵ درصد مردم روسيه نيز (بر اساس نظرسنجي موسسه لوادا) آمريكا را كشور متخاصم ميدانند و ميزان بدبيني به آمريكا در ميان روسها طي دو سال گذشته از ۲۹ درصد به ۳۸ درصد رسيده است. مواضع و اظهارات اخير مقامات امريكايي نيز شرايط مشابهي را نشان ميدهد. اظهارات رامني در دوره برگزاري انتخابات در آمريكا كه روسيه را دشمن شماره يك آمريكا معرفي ميكرد حاكي از عمق نگاه جامعه سياسي آمريكا و روسيه دارد. اخيراً هيلاري كلينتون در روزهاي آخر كارياش در سمت وزارت امور خارجه در سفر به چك دولت اين كشور را براي طرح همكاري در زمينه ايجاد نيروگاه هستهاي با روسيه سرزنش كرد و در دوبلين به صراحت اعلام نمود كه آمريكا مانع شكلگيري اتحاديه اقتصادي و گمركي ميان روسيه و كشورهاي همجوارش خواهد شد و اضافه كرد آمريكا ابزارهاي لازم را نيز براي تاثيرگذاري در اين زمينه در اختيار دارد. سناتور ريجارد لوگار، سناتور جمهوريخواه نيز اخيراً در كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا به خطر روسيه و ضرورت تقويت طرح انتقال انرژي از طريق خزر براي كاهش تسلط روسيه در عرصه انتقال انرژي به اروپا اشاره كرد. تصويب قانون ماگنيتسكي كه تحريمهايي عليه مقامات روس را به اتهام دخالت در قتل سرگئي ماگنيتسكي حقوقدان و وكيل روس را وضع نمود موجب عصبانيت شديد مقامات روس و واكنش شديد آنان در اين زمينه و انجام عمل متقابل و تصويب قانوني در دوماي روسيه به منظور تحريم برخي مقامات آمريكايي شد. در چنين شرايطي تصور اينكه در فضاي رئاليسم حاكم كنوني چه طرحي براي روابط روسيه و آمريكا امكان پيريزي دارد دشوار است. روسيه درحالي كه درك ميكند از دو قدرت جهاني ديگر يعني چين و آمريكا به صورت نسبي از توان كمتري برخوردار است تلاش خواهد كرد به عنوان يك قدرت چرخشپذير در برخي موضوعات جهاني با آمريكا و در برخي ديگر با چين همكاري نمايد. سؤال اساسي پيش روي باراك اوباما اين است كه آيا وي خواهد توانست از نظريه واقعگرايي حاكم بر سياست خارجي اين كشور عبور نمايد و طرحهاي جديدي براي حل و فصل مسائل بينالمللي از جمله در روابط با روسيه ارائه نمايد؟ تجربه چهار سال گذشته از سرگيري روابط پيشنهادي از سوي اوباما دورنماي روشني پيشروي نميگذارد. در عين حال رئيس جمهور آمريكا وزراي دفاع و خارجه خود را تغيير داده و بايد ديد آيا اين تغييرات به تغيير رويكردها منجر خواهد شد يا نگاه يكسويه آمريكا به مسائل جهان كه حساسيت ملتهاي جهان را برانگيخته و عليرغم هزينههاي گزافي كه بر دوش ملت آمريكا گذاشته ناامني را در دنيا گسترش داده تداوم خواهد يافت؟! در سوي روسيه ولاديمير پوتين كه در اوايل هزاره سوم با پيشنهاد مقابله با تروريسم طرح همكاري راهبردي ميان آمريكا و روسيه را طراحي كرد نه از نتايج آن همكاري چندان خوشايند است نه ادبيات سياسي وي در يك سال گذشته نشان ميدهد كه طرحي اساسي براي روابط دو كشور در ذهن دارد.نويسنده: مهدي سنايي، عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس