Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

حیات فرهنگی روسیه در قرن ۱۹ (بخش دوم)

$
0
0
ایراس؛ در قرن ۱۹ میلادی موسیقی روسیه به بالاترین سطح شهرت خود در جامعه جهانی دست یافت. اپرا ها، باله ها، سمفونی ها و تصنیف های این کشور در تمام جهان شناخته شده بودند.در اواسط قرن ۱۹ میلادی حوادث مهمی در عرصه موسیقی روسیه به وقوع پیوست. در سال ۱۸۵۹ «خانه موسیقی روسیه» افتتاح شد. هدف از تأسیس خانه موسیقی برگزاری کنسرت ها و مسابقات در حوزه موسیقی بود. در سال ۱۸۶۲ در سنت پتربورگ هنرستان عالی موسیقی بنا شد. بنیانگذار آن، رهبر ارکستر و موسیقی دان معروف "آنتون روبینشتین" بود. ۴ سال بعد برادر وی "نیکلای روبینشتین" هنرستان عالی مسکو را افتتاح کرد.بنیانگذار موسیقی کلاسیک روسیه "میخائیل گلینکا" بود. او توانست دستاورد های موسیقی اروپایی را با سوژه ها و تمثال های روسی در آمیزد. اوج هنر گلینکا در اعتلای ملی است که از پیروزی غرور انگیز روسیه در جنگ میهنی سال ۱۸۱۲ میلادی به دست آمده است. گلینکا خالق اولین اپرا های روسی است: «ایوان سوسانین»، «روسلان و لودمیلا». ایوان سوسانین (خود گلینکا آن را «زندگی برای تزار» می نامید) اپرایی میهن پرستانه است. در بطن اثر، حوادت تاریخی واقعی جای دارند. قهرمان اصلی داستان ایوان سوسانین، کشاورزی ساده است که گروهی از دشمنان را به قعر جنگلی تاریک برده و خود نیز به همراه آنان کشته می شود. این اپرا موفقیت بسیار زیادی به همراه داشت.«روسلان و لودمیلا» اپرایی است با سوژه ای هم نام با اثر پوشکین که دو موضوع اصلی در آن وجود دارد: عاشقانه (عشق روسلان به لودمیلا) و حماسی (نبرد میان دو نیروی افسانه ای خیر و شر). سرزمین روسیه باستان سمبل خیر و دشمنان بیگانه نماد شر هستند.گلینکا اغلب به هنر موسیقی ملی توجه می نمود. در آثار او نواهایی از ترانه های ملی محسوس است. گلینکا خالق موسیقی های عاشقانه ی بسیاری است که حتی امروزه هم در سالن های مختلف به اجرا در می آیند.در نیمه دوم قرن ۱۹ اتحادیه هنری تحت عنوان «گروه قدرتمند» تاسیس شد. در این محفل هنرمندانی چون "میخائیل بالاکیریِف"، "مودِست موسارگسکی"، "الکساندر بارادین"، "نیکلای ریمسکی-کورساکوف" حضور داشتند. آن ها تلاش داشتند تا روح ملی روسی را وارد موسیقی کنند و به همین منظور در آثار خود اغلب به حوادث تاریخ روسیه اشاره می کردند. این هنرمندان موفق شدند توجه عده ی کثیری از علاقه مندان موسیقی را به فولکلور روسی جلب کنند.موسارگسکی در اپراهای خود به صفحات دشوار تاریخ روسیه اشاره داشت. اولین اپرای وی «باریس گادونوف» اثری همنام با تراژدی پوشکین بود. موسیقی به این هنرمند کمک کرده بود تا بتواند جنبه های پیچیده و متناقض شخصیت تزار باریس را به خوبی به تصویر بکشد. سوژه اصلی اپرای «خووانشینا» توطئه ی کمانداران بر علیه تزار جوان پتر اول بود. موسیقی موسارگسکی به طرز غیر منتظره ای جلوه ی زیبا به خود گرفت. شنونده در تصورات خود به آسانی شخصیت ها، حوادث و صحنه های داستان را مجسم می کند. به عنوان مثال، صحنه آغازین اپرا تصویری از یک صبح در مسکوی دوران باستان است که در آن طنین ناقوس ها، آواز پرندگان و ترانه ملی شنیده می شود. موسارگسکی موفق نشد این اپرا را به اتمام برساند و دوست وی "ریسمکی-کورساکوف" آن را به پایان رساند.ریمسکی-کورساکوف نه تنها آهنگساز بلکه معلم و رهبر ارکستر نیز بود. اغلب او را نقال بزرگ موسیقی می نامند. تقریباً تمامی اپرا های وی سوژه های قصه گونه دارند. «دختر برفی»، «سادکو»، «خروس طلایی» و...معروف ترین آهنگساز قرن ۱۹ روسیه "پتر چایکوفسکی" است. آثار بجای مانده از وی بسیارند: ۱۰ اپرا، ۳ باله، ۶ سمفونی، بیش از ۱۰۰ اثر عاشقانه. چایکوفسکی اولین آهنگساز روسی است که آوازه گسترده ای در آن سوی مرزهای روسیه بدست آورد. دو اثر از مشهور ترین آثار او «یوگنی آنگین» و «دوشیزه نگون بخت» است که بر اساس شخصیت های آثار پوشکین نوشته شده اند. چایکوفسکی نه تنها در خلق اپرا بلکه اغلب در ساخت باله نیز به آثار ادبی گذشته رجوع می کرد. بسیاری از سمفونی ها و کنسرت های او با تأثیر شگرف از گنجینه های ادبی اروپایی نوشته شدند. چایکوفسکی استاد خلق تصاویر روانشناختی در موسیقی بود. ضمن توجه به آثار فاخر ادبی، چایکوفسکی آن ها را از زاویه ای دیگر به تصویر می کشید. در «یوگنی آنگین»، چایکوفسکی سایه طعنه سبکی را که در اثر پوشکین بود از میان برداشت و ارتباط میان قهرمانان داستان را عمیق تر و تراژیک تر کرد. در «دوشیزه نگون بخت» قهرمان داستان "گِرمان" تلاش می کند تا راز سه کارت را نه بخاطر پول بلکه بخاطر عشقش حدس بزند. همانا عشق و نه هوس به عنوان عامل قدرتمند، موجب پیروزی گرمان می شود.در اواخر قرن ۱۹ باله روسی ترقی واقعی خود را تجربه می کند. در سایه تلاش های چایکوفسکی باله ای شکل می گیرد که در آن تمثال های موسیقی همانند آنچه که در سمفونی و اپرا دیده می شود، گسترش می یابند. «دریاچه قو» و «زیبای خفته» نمونه های آموزنده ای در هنر باله جهانی شدند. چایکوفسکی آخرین باله خود «شلکونچیک»را برای کودکان و بر اساس داستان سال نوی "گوفمان" نوشت. چایکوفسکی همچون دیگر آهنگسازان قرن ۱۹ دائما به آثار ملی توجه می کرد. او بر این اعتقاد بود که موسیقی ملی منبع الهام است. بسیاری از آثار عاشقانه او ترانه های ملی شده اند.اما پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ فضای حاکم بر موسیقی روسیه دچار تغییراتی بنیادین شد. موسیقی و سایر هنر های زیبای این كشور تحت نظر و حمایت دولت قرار گرفت و در این مورد حكومت شوروی روش معینی طبق اصول كمونیسم اختیار كرد.روش دولتی اصولا بر شیوه هنر كلاسیك روسی بنیان گذاشته شد. با این حال اكثر آهنگسازان بزرگ شوروی تحت تأثیر انقلابی كه در هنر نو صورت گرفته بود قرار گرفتند. بازگشت "پروكفیف" به روسیه و توجه آهنگسازان شوروی به موسیقی اروپای غربی باعث شد كه به تدریج شیوه موسیقی نو جانشین مكتب های قدیم شود. این نهضت كه برخلاف مشی حكومت بود چندین بار با مخالفت و انتقاد های جرائد شوروی مواجه شد به خصوص شاستاكویچ كه در این میان پیشقدم بود بیش از همه مورد سرزنش واقع شد.در سال ۱۹۴۸ كمیته مركزی حزب بلشویك برای رسیدگی به موارد انحراف اپرایی كه تحت عنوان «دوستی بزرگ» نمایش داده شد جلسه ای تشكیل داد  در این اپرا كه توسط یكی از آهنگسازان آذربایجانی به نام "مرادلی" به مناسبت سی امین سال انقلاب كبیر تصنیف شده بود به طرز نامطلوبی از مکتب عدم توجه به ملودی كه در شیوه موسیقی نوین مرسوم است استفاده شد. به این جهت اعضای كمیته آن را مورد تحلیل ماركسیستی قرار دادند. اما ضمن انتقاد، سخن به انحرافات آهنگسازان دیگر كشید و بسیاری از آهنگسازان شوروی مانند پروكفیف، شاستاكویچ، میاسكوسكی، كابالوسكی، خاچاطوریان، شبالین و پوپوف نیز به انحراف از شیوه موسیقی روسی متهم شدند.نظر كمیته بر این بود كه آهنگسازان شوروی باید میراثی را كه آهنگسازان سابق روسی برای ملت باقی گذاشته اند، حفظ كنند و براساس موسیقی كلاسیك روسی و استفاده از ملودی ها و ترانه های محلی راه خود را پیش گیرند. كمیته حزب بلشویك به این مناسبت قطعنامه ای صادر كرد و روشی را كه باید آهنگسازان شوروی از آن تبعیت كنند تبیین نمود.جریان انتقاد در جراید شوروی انتشار یافت و آهنگسازانی كه مورد مؤاخذه واقع شده بودند همگی به انحراف خود اذعان كرده متعهد شدند از آن به بعد طبق اصولی كه تعیین شده آهنگ بسازند. انتشار این خبر در اروپای غربی و آمریكا غوغایی برپا كرد و بسیاری از محافل هنری آن را مورد اعتراض قرار دادند.نظر هنرمندان غرب این بود كه انتقاد در موسیقی لازم است اما نباید این انتقادات جنبه سیاسی پیدا كند. در واقع با این عمل سردمداران شوروی هنر را برای مردم نمی خواستند بلكه قصد آنان این بود که هنر را به خدمت خود بگمارند و مقاصد خود را به نام هنر پیش برند. این نكته به خصوص از تصنیفاتی كه هر آهنگساز شوروی مجبور بود به نام استالین، لنین، كارل ماركس و یا تمجید از انقلاب و حزب كمونیست تصنیف كند پیداست.قبول انتقادات و تصدیق انحرافات بدون چون و چرا دلیل دیگری است كه آهنگسازان شوروی تحت فشار دولت واقع شده و در برابر دستور های صادره حق اعتراض نداشتند، زیرا بسیار مشكل است هنرمندی كه به شاهراه هنری قدم گذاشته به یکباره و تنها با یك انتقاد، روش خود را رها كند و عجیب تر آن كه از هشت آهنگساز كه توبیخ شدند حتی یك نفر هم از خود دفاع نكند. در هر حال شاید منظور از انتقادات آن بود كه هنرمندان رابطه خود را با مردم قطع نكنند و موسیقی به مرحله ای نرسد كه تشخیص یك آكورد نامطبوع طبق موازین موسیقی مدرن از یك آهنگ غلط كه ناشیانه اجرا شده ممكن نباشد.به این طریق آهنگسازان شوروی با حفظ وابستگی خود به موسیقی قرن ۱۹ در موسیقی نو قدم برداشتند و از میان آن ها گلیر، موسولف و كنیپر محافظه كارتر و شاستاكویچ، میاسكوسكی، كالالوسكی و خاچاطوریان پیشروتر بودند.منابع:کوزنیتسُف آ.ل. از تاریخ فرهنگ روسی، مسکو، ۲۰۰۷http://www.bayanmusic.ir/bml/bayanmusic/Musiqi/Tarikh-e-Mosighi/Book۲/Chapter۹/۹-۶-MosighieNovineShoravi.phpنویسنده: سیده مهنا رضایی، عضو شوراي فرهنگي ايراس؛ پایان متن/

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>