Quantcast
Channel: موسسه مطالعات ایران اوراسیا - پربيننده ترين عناوين روسيه :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

گذري بر پست مدرنیسم در ادبیات روسی

$
0
0
اصطلاح پست مدرنیسم در معانی مختلفی به کار مي‌رود. ای. ایلین ادیب و فرهنگ‌شناس روس مي‌گوید: «این اصطلاح دارای معانی متعددی مي‌باشد که بسته به موضوع متن (تاریخی، اجتماعی و ...) طیف وسیعی از دیدگاه‌های فلسفی، معرفت شناختی، علمي‌– نظری و عاطفی – اخلاقی را در برمي‌گیرد. پست مدرنیسم تبیین ویژگی‌های یک ذهنیت مشخص، شیوه خاصی از درک جهان و جایگاه و نقشی است که انسان در جهان پيرامونش دارد. از اوایل دهه هشتاد قرن بیستم، پست مدرنیسم به عنوان یک پدیده زیباشناسی عمومي ‌و نوظهور در حوزه فلسفه و ادبیات معرفی شد. میخاییل اپشتین فیلسوف و ادیب روس معتقد است که پست مدرنیسم «یا پست مدرنیته» شامل دوره‌ای از تاریخ فرهنگ مي‌شود که آغاز آن به عصر رنسانس و پایان آن به اواسط قرن بیستم مي‌رسد. در اين دوره به اعتقاد انديشمندان، تكيه انسان بر معنادار بودن دنیا و پیشرفت بشری استوار بوده است. ویچیسلاو کوریتسین شاعر و منتقد ادبی روس ظهور پدیده پست مدرنیسم در ادبیات روس را به دوره پس از رئالیسم سوسیالیستی نسبت مي‌دهد. از طرف دیگر، ماکسیم شاپیر زبان‌شناس و نظم‌پرداز روس معتقد است که این پدیده پس از دوره آوانگارد در میان اندیشمندان رواج پیدا کرد. پست مدرنیسم، در واقع مخالفت با نظريه‌هاي متعدد و بي پايان درباره تاریخ فرهنگ است كه حركت آن را به شکل مرحله به مرحله فرض کرده و خط سیر واحدی برای توسعه فرهنگ معرفی مي‌کند. لیدیا فیدوروا زبان‌شناس و نویسنده روس بر این باور است که پست مدرنیسم تعاریفی که تا به امروز از فرهنگ وجود داشته را نفی نمي‌کند، اما در نقطه‌اي بالاتر از همه ايستاده و همه را در بر مي‌گيرد. مطالعه این پدیده به عنوان نوعی خاص از جهان‌بینی یا تصوری ویژه از فرهنگ، با تكيه بر تجربیات اجتماعی – تاریخی و زیبایی‌شناسی – اخلاقی قرن بیستم ميسر مي‌گردد. وقتی بحث به مرحله اول گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم در ادبیات روس مي‌رسد، معمولا دوره گیورگی ایوانوف (۱۹۵۸-۱۸۹۴) در ذهن زنده مي‌شود که به اعتقاد بسياري از انديشمندان روس، پل ارتباط دهنده ميان عصر نقره‌ای ادبیات با تجربیات شاعرانه مدرن است. صحبت از دهه ۳۰ تا ۵۰ و آثار گیورگی ایوانوف، به ویژه اثر منظوم وی «فروپاشي اتم» (۱۹۳۸) است که فرارسیدن عصر پست مدرنیسم را پیش‌گویی مي‌کند. شعر «آینه‌ها تصویر یکدیگر را منعکس مي‌کنند...» از نظر ایوانف موضوع مورد علاقه مدرنیسم است که از دنیای پست مدرنیسم خبر مي‌دهد. با این حال، حتي در آثار پست مدرنیستی ایوانوف نیز بارقه‌هايي از حركت به سوي انسان‌گرايي (به شيوه نوين) را مشاهده مي‌كنيم كه به آن لباس فكاهي پوشانده شده است. به اعتقاد يا. پاگربنايا استاد زبان و ادبيات روس، در سبك پست مدرنيسم مي‌توانيم دو شيوه غالب را مشخص كنيم: ۱) اصول كوه يخي، به اين معنا كه زيرساخت متن بايد ريشه در تاريخ و فرهنگ داشته باشد؛ ۲) جهت‌گيري‌هاي فرهنگي نبايد به واقعیت متمایل باشند یا گرایش داشته باشند، بلكه هدف فرهنگ است. پست مدرنيسم با تغيير شاكله ادبياتي كه تا قبل از خود وجود داشت، واقعيت جديدي را به وجود آورد كه به طبع، قشر جديدي از خوانندگان را نيز جذب خود كرد. زيرا در اين واقعيت جديد، زندگي حقيقي فقط خاص انسان‌ها و اشياء نبودند، بلكه سمبل‌ها و نشانه‌هاي ساخته شده توسط انسان هم در آن زندگي مي‌كردند. سمبل‌ها و نشانه‌ها تا حدي در زندگي هنري افراد رخنه كرده كه نويسندگان اسامي واقعي را با نام‌هاي مستعار جايگزين كرده و حتي اسم‌هايي همچون ساشا ساكالوف، پريگوف ديميتري آلكساندرويچ را براي خود برگزيده و حتي از عناوين دو اسمه مثل آليخانوف در كنار س. دولتوف، ميموزوف در كنار و. آكسينوف، استفاده مي‌كنند. با كنكاشي سطحي در ميان نويسندگان پست مدرنیست به ناباكوف مي‌رسيم. مفهوم زيبايي‌شناسي در آثار ناباكوف از جايگاهي خاص در تاريخ فرهنگ روس برخوردار مي‌باشد. ارتباط متقابلي كه ناباكوف با خواننده برقرار مي‌كند، معمولاً به بازي قايم باشك تعبير مي‌شود. در كتاب‌هاي ناباكوف، مولف در گوشه‌اي پنهان شده و با خواننده بازي مورد علاقه وي را انجام مي دهد –بازي فريب دادن. نينا بِربِروا نويسنده معاصر روس ضمن تاكيد بر نوآوري در متن ناباكوف، خاطر نشان مي‌كند كه وي شيوه خاصي در ادبيات براي خود به وجود آورده بود و بر اساس آن نه تنها به ارايه موضوعات جديد مي‌پرداخت، كه حتي مطالعه را به شيوه نوين به خواننده آموزش مي‌داد و بدين ترتيب، خواننده‌ي جديدي مي‌ساخت. زماني كه صحبت از روابط متقابل ميان قهرمان و اسامي در نثر جديد به ميان مي‌آيد، اٌ. دارك منتقد ادبي دو گرايش را در آثار ناباكوف خاطرنشان مي‌سازد: ۱) اسامي به راحتي قابل تغيير و جايگزيني هستند و مي‌توانند تبديل به اسم مستعار شوند؛ ۲) نامي كه براي يك قهرمان انتخاب مي‌شود، به او زندگي مي‌دهد. اگر نام واقعي در زير نام مستعار مستتر گردد، رمان به شكل جدول كلمات متقاطع درمي‌آيد. و از طرف ديگر، قهرمان بي نام – قهرماني كه نام واقعيش پنهان مانده مي‌تواند در دنيايي زندگي كند كه ساخته و پرداخته تخيلاتش مي‌باشد (جاسوس، ابر، درياچه، برج، آدم پرمشغله، ...). تغيير نام واقعي قهرمان به نام مستعار نيز به وي توانايي متافيزيك مي‌دهد و مي‌تواند بين عوالمي سير كند كه هيچ يك وجود واقعي ندارند. شخص ناباكوف هم در كلاس‌هاي درس «هنر ادبي و ذهن سالم» درباره ابهام در مفهوم واقعيت صحبت مي‌كرد. نام‌هاي مارينا، آكوا و لوسيندا (جهنم) بيشتر به عالم طبيعت همچون دريا، آب و روشنايي اشاره دارند تا نام قهرمان داستان. تكرار يك نام (به طور مثال گرمان گرمان به معناي يأس و يا گومبرت؟) به بسته بودن و درون‌گرايي آنها در دايره متافيزيك اشاره دارد. آزادي بي‌حد و حصر قهرمانان در آثار ناباكوف حامل پيام «غيرواقعي بودن، بي‌دوامي، بي‌ثباتي و واقعيت تئاترگونه براي آنها هستند. طي دهه آخر قرن بيستم، در ميان پژوهش‌هاي ادبي و خاطرات و نقدهاي ايوسف برودسكي به دفعات با پيش وند «پست» در تركيب با واژگان و مفاهيم روبرو مي‌شويم. الكساندر فوكين معتقد است كه اشعار برودسكي از نظر زمان وقوع و سبك نوشتار،‌ نمونه بارز تحول پست مدرنيستي است،‌ ضمن اينكه برودسكي جريان ادبي را به سوي پست مدرنيسم «سطح بالا» هدايت كرد. از شاخصه‌هاي آثار برودسكي مي‌توان به نفي هرگونه سلسله مراتب، اجتناب از نقيضه و اهميت بينامتنيت اشاره كرد كه در حقيقت ابزاري براي تببين نوع جهان‌بيني و درك انسان اواخر قرن بيستم از جهان پيرامون مي‌باشد. وقتي مي‌گوييم برودسكي جريان ادبي را به سوي پست مدرنيسم «سطح بالا» هدايت كرد، منظور اين است كه حركت از دنياي معاصر به عهد قديم صورت گرفته،‌ اما در نهايت نظم، زيرا در عمق فرهنگ همه چيز سازمان‌دهي شده و منظم است. فوكين ضمن بررسي آثار برودسكي، اشعار «زندگي جديد»، «معماري»، «پايان عصر دل‌انگيز»، «افلاطون در حال توسعه» و ... را در ميان آثار پست مدرنيستي برودسكي مي‌گنجاند. ساشا ساكالوف كه سال‌هاي زيادي از عمر خود را در خارج از كشور به سر برده است، سه رمان (مدرسه احمق‌ها، بين سگ و شغال و پاليساندرا) را از خود به يادگار گذاشت كه با شكوفايي ادبيات پست مدرنيسم در روسيه مصادف گرديد. جالب اينجاست كه عملاً همه پژوهشگران خارجي آثار ساشا ساكالوف را به جريان ادبي مدرنيست نسبت مي‌دهند، اما تمامي محققين ادبي روس و منتقدين وي را نويسنده پست مدرن معرفي مي‌كنند. در واقع خواننده با مشاهده فضاي بي‌نظم و وحشتناك «مدرسه احمق‌ها» كه در قالب فضاي «مدرسه كودكان» ترسيم شده، «مدرسه زندگي» و اختلافات موجود در دنياي مدرن را به خاطر مي‌آورد. اين موضوع در رمان بعدي وي «بين سگ و شغال» نيز پي گرفته مي‌شود. اما در كتاب «پاليساندرا»، جايي كه پاليساندرا دالبرگ پسربچه يتيم داخل كرملين به عنوان نوه خواهري برياي معروف دوره شوروي و از نوادگان گريگوري راسپوتين معرفي مي‌شود، به يكباره افسانه نويسنده درباره روسيه، تاريخ و فرهنگ ظهور مي‌كند. نثر ساشا ساكالوف كه برگرفته از افسانه‌هاي منظوم مي‌باشد، فقط خلق افسانه نيست، بلكه نابود كردن آن نيز محسوب مي‌شود. الگوهاي اساطيري،‌ ديني، فلسفي و ادبي در اينجا با هم در تقابلند، بازانديشي و سپس به چالش كشيده مي‌شوند. ولاديمير واروكين محقق ادبي روس تاكيد دارد كه دو ويژگي متضاد پوچي و منطق در چهره انسان قرن بيستم مشاهده مي‌شود، ضمن اينكه رده‌بندي اين دو با گرايش انسان به نقض قوانين ارتباط مستقيم دارد. در داستان كوتاه «بيرون راندن پيرزن‌ها» اثر دانيل خارمس شاعر و نويسنده روس،‌ واقعيت با تخيل در هم مي‌آميزد. مشابه همين جريان در نمايشنامه «عشق» اثر لودميلا پتروشفسكايا شاعر روس رخ مي‌دهد با اين تفاوت جزئي كه دو نويسنده در جهت معكوس حركت مي‌كنند. به عبارتي، پوچي، نظم زندگي را برهم مي‌زند. قهرمان خارمس در اثر «غزل» فراموش مي‌كند كه اول عدد هفت است يا هشت، و در «داستان‌هاي حيوانات وحشي» پتروشفسكايا، حشرات براي خود اسپري حشره‌كش مي‌خرند تا در راه سرگرم باشند و آن را بين خود تقسيم کنند. در اينجا، پوچي قوانين منطق را نقض مي‌كند: قانون تشابه، قانون عدم تناقض، قانون حذف نفر سوم، قانون دلايل كافي. قهرمانان خارمس و پتروشفسكايا همان‌ «كودكان عصر نوين» هستند كه از حلقه نسل‌هاي قبلي و اجدا خود گسيخته شده‌اند. در مقاله «ادوارد ليمونوك آينه پست مدرنيسم روسي»‌، لودميلا برونسكايا محقق ادبي روس تاكيد مي‌كند كه اگر رئاليسم اجتماعي در كشور شكل نمي‌گرفت، پست مدرنيسم روسي هيچگاه ظهور نمي‌كرد. وي در اثبات سخنان خود مي‌گويد كه ادبيات قرن بيستم روس، ‌نمونه‌هايي كامل و عالي براي استفاده و تقليد در سبك پست مدرنيسم محسوب مي‌شوند. لودميلا برونسكايا بر اين مساله تاكيد دارد كه پست مدرنيسم در ادبيات روس كاملاً تصادفي ظاهر شد و هيچ نيازي به آن نبود، اگرچه اين تصادف به شكل قانونمند صورت گرفت. ظهور پست مدرنيسم روسي با ورود ادبيات روس به سيستم زيبايي‌شناسي و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ارتباط مستقيم دارد. اين ورود سبب شد كه «جوجه اردك زشت» به «قوي زيباي» ادبيات خارجي روسيه در ۳۰ سال آخر قرن بيستم مبدل شود. رمان «خاطرات يك بازنده» ادوارد ليمونوف تجلي كامل سبك پست مدرنيسم مي‌باشد. وي اين اثر را پنج سال پس از زندگي در امريكا نوشت، زماني كه با اين سبك ادبي از درون آشنا شد و تمام جزئيات و ظرافت‌هاي آن را شناخت. اما به باور لودميلا برونسكايا،‌ ليمونوف زباله‌هاي سينه‌ي خود را به روي صفحات كتاب «آمريكايي شده» مي‌پاشد. اين ارزيابي برونسكايا از اثر ليمونوف، رمان وي را در مرز بين هنر و بي‌هنري ديدگاه غالب وي قرار مي‌دهد. در آثار تيمور كيبيروف تمام نشانه‌هاي جهانبيني پست مدرنيستي به چشم مي‌خورد: توجه به بازتاب‌هاي شاعرانه دنياي دروني، كثرت‌گرايي زباني، ‌تلاش براي ساخت شالوده‌اي از موضوعات متناقض، يكپارچگي،‌ الگوهاي يونگ و ... . دنيا در آثار كيبيروف بر بستر شر و پوچي واقع شده است. دنيا را بايد نجات داد و اين كار تنها از طريق كنترل اتفاقات روزمره، عادي و بدون تزوير و دروغ ميسر مي‌گردد. در پايان مي‌توان گفت كه بررسي مكتب پست مدرنيسم مي‌تواند هم در ادامه مكتب مدرنيسم مناسب باشد و هم در روند غلبه بر آن، زيرا پست مدرنيسم از نظر سبك بر مدرنيسم برتري دارد. منبع: مجله فرهنگ روس، شماره ۳۷، نويسنده: ايرينا آندريوا پژوهشگر ادبي

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1766

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>